به نام حضرت حق
با سلام!
بنده از دوستان عزیز و اساتید گرامی که منت میگذارند و این سروده را میخوانند، خواهش دارم که لطفا اگر ایرادی بود و زحمتی هم نبود، گوشزد بفرمایید. چرا که این شعر را برای اجرای برنامهای در نظر گرفتهام که برایم ارزشمند است و خواهان این هستم که تا حد امکان عیب و نقصی اگر دارد، برطرف شود. لذا خواهشمندم که اگر موردی بود، قید بفرمایید. سپاسگزار لطف بی پایان همهٔ شما، شاعران ناب هستم. متشکر از همراهی گرمتان!
قلمم دل بده که محوِ تماشای تواَم
واله و در به درِ گفتهٔ مانای تواَم
تو بگو! واژه بچین! حوصله کردن با من
به صدای نفست گوش سپردن با من
گفتههایت همه از جانِ غزل میآید
تلخیِ کامِ مرا شعر، بَدَل میآید
شبِ سردی شده و تیرگیاش رنگین است
غصه کِز کرده و اندوه بسی غمگین است
امشب انگار که مَه، رفته به مهمانیِ شب
شده روشن انگار، چهرهٔ طولانیِ شب
آذر آنجا، تهِ این کوچه، پَکَر اِستاده
دیِ ما دل به شبِ خوبِ خزانم داده
بَه! چه دل میبرد این سرخیِ هندانهٔ ما
نرمیِ پشمک و خندان لبیِ پستهٔ ما
امشب انگار که پرسیده ز من آقاجان:
دخترم خواندهای آیا غزلِ این دیوان؟!
پدرم باز تفأل زده است حالِ مرا
مادرم رشته به هم رج به رج احوالِ مرا
جملگی دورِ همیم، نامِ شبِ ما یلداست
شب بلند است ولی اولِ دی هم پیداست
۹۹/۹/۲۴
مجدد از نگاه ارزشمند همگی سپاسگزارم!
درودبرشما
زیبا بود
جناب لاهیجی ومانای عزیزهم
به نکات خوبی اشاره داشتند...