سلام و درود عارف جان
خیلی ممنونم نظری زدی بر شعرم
جاهایی جدا از نگاهت لذت بردم
البته درک کن که برای نگارش نقد باید تخصص لازم رو داشت
بگذریم که ایراداتی که گرفتی جاهایی درست هست و من پذیرا هستم
و اما خط به خط جلو میروم با ابهاماتی که داشتی از نظر خودم
میان وحدتی پنهان یقین دارم که میدانی
چون آواز سپیدم را ز پژواکم همی خوانی
شما میفرمایی همی رو عوض کنم تو می خوانی بگذارم خوب البته
نقد خوبی ست اما ایرادی نداره اگر همی باشه جز اینکه زبان شعر قدیمی میمونه و چرا من هنوز همان همی رو انتخاب قرار دادم چون از لحاظ واج آرایی و متانت کلام زیباتر یافتمش.
من از خود تا خدا اکنون شتابان در بیابانم
به قول حضرت حافظ روا مپسند حیرانی
شما اگر آنقدر مطابق اسمتان عارف هستید که خدا را انقدر بی حجاب می بینید خوش به سعادتتان اما هو معکم این ما کنتم
خدا با ماست هر کجا که ما باشیم و یک معنی دیگه هو او با ماست شما کجایید ؟ از این دیدگاه به موضوع نگاه کردم
در بیت سوم که اشاره کردم
نه از راهت جدا گشتم نه بیماری روحانی
خوب در ادامه معنای پیوند مستور از مصرع اول بیت سوم بر ملا می شود . و دنباله ی آن که بیت چهارم هست
امان از لحظه ای غفلت فغان از راه ظلمانی
زمین در حیرتی مبهم کند رفتار بحرانی
اشاره نداشتم به حال خودم کلی بود
برخورد حال بحرانی زمین در عالم عرفان به ظلمت پراکنی راه انتخاب گران بازنده است
جدا از قید من هایی که شد پا بند عنوانی
باور سر شار باشد نشان از تضاد باور نیست
و اگر باور ها زیاد باشد و تعدد داشته باشد ایرادی در اون نیست
باور در جایی خطرناک میشود که آدمی در آخرین و حساس ترین آن حجاب منیت را از بین خود و خدا بر ندارد که شاید این حجاب از ابتدا تا انتها با او باشد اگر نهیبی زدم به خود زدم ولی عرض کردم قید بوده نه این که منیت در نگارش چیزی در جایی برای خود بزرگ بینی گذاشته باشم
هزاران راه نارفته هزاران منزل و منظور
تماما در رهآباد تعلق های نفسانی
ایراد شما اینجا گاها با بدخوانی بجاست
رهآباد اگر برای تعلق های نفسانی به معنی سرزمین رهاکننده از تعلقات معنا نشود همین همنایی که شما دریافتید درک می شود.
درود ف اوان بر شما
بسیار زیبا و عارفانه بود
موثر و پر معنی
یاد حضرت حافظ را گرامی داشتید
سعادت بزرگی برای حضرت عالی است