بردهست مرا، رنگِ رخِ سرخِ تو از دست؛
گشتهست دل از، آبیِ رویای تو سرمست؛
شاداب و سپید است گلِ عاطفه با تو؛
سرخابیِ احساسِ دل از، مهرِ تو رُستهست!
زهرا حکیمی بافقی (سرخابیهای احساس)
***
قرمزِ قلبِ من؛
و آبیِ احساسِ تو،
چه شهرآورد زیبایی میسازند،
در سرخابیِ عاشقانههایمان!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب گلهای سپید دشت احساس)
***
رنگِ عشق است انعکاس پرتبِ نبضِ دلم؛
رنگِ سرخی پرشرار؛
رنگِ مهری پایدار؛
رنگِ آبیِ عطش دارد تمامِ بودنم؛
من، از این سرخابیِ احساسِ همواره نفس،
زندگی دارم بسی شاد و رها؛
میرسم تا منتهای لحظهها؛
با همین حسّ رهای آشنا،
میکنم با نای جان،
در ورای شورشِ دریای خوبیها، شنا!
زهرا حکیمی بافقی (سرخابیهای احساس)
***
سبزهزاران با تو سبز است و، بدونِ تو،
میشود همچون رخم، رنگِ خزان، هر دم!
بازگرد اینجا که تا آبی شود رویا؛
همچو گلها واشود، این قرمزِ قلبم!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب ققنوس احساس)
***
درونت، آبی احساس دریای عطش جاریست؛
و با تو، سرخ میگردد، گلِ شادابِ قلبِ من!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب دلگویههای بانوی احساس)
***
میانِ آبیِ احساس، پنهان، تو؛
درونِ سوزشی بس سرخ، پیدا، من!
زهرا حکیمی بافقی، (بیتی از غزل ۲۱۵، کتاب آوای احساس.)
***
در سرخابی دل،
طراوت را آب میدهد،
سرخرگ قلبم؛
تا که مهری بپرورد،
رویای احساس،
با سبزترین،
آبی عشق!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب گلهای سپید دشت احساس)
پ. ن:
اصطلاح «شعرهای سرخابی» را برای آن دسته از اشعار سپید و یا کلاسیکم برگزیدهام که در آنها واژگان (رنگهای) سرخ (قرمز) و آبی در معنای حقیقی و یا مجازی، همزمان کاربرد یافتهاند.
زهرا حکیمی بافقی، مقدمهی کتاب آوای احساس، اصفهان: نشر نقش نگین.