سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید
منو کاربریمعرفی شاعران معاصرانتشار ویژه ناب
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
♪♫ صدای شاعران ♪♫پر نشاط ترین اشعارحمایت از شعرنابکانال تلگرام شعرنابتقویم روزچهارشنبه 28 آذر 1403 18 جمادى الثانية 1446 Wednesday 18 Dec 2024 |
اشتراک گذاری این شعر
۶۹ شاعر این شعر را خوانده اند
مریم کاسیانی،بهروز ابراهیمیان،آرمان پرناک،محمد راد،پرستو پورقربان (آنه)،محمد باقر انصاری دزفولی،صادق کیانی (صادق)،سمیِّه صباح ((گُلنار))،سینا رجب نژاد،محمد قنبرپور(مازیار)،مهدی علی پور،شریف شریفیان،محمد امیری،بهزاد گرجی محمد زاده،اميرحسين علاميان(اعتراض)،مجتبی شفیعی (شاهرخ)،رسول علی محمدی،بتول رجائی علیشاهدانی(صنم)،منیژه قشقایی،علی برهانی(ودود)،سعید صادقی (بیدل)،جمیله عجم(بانوی واژه ها)،امید کیانی (امید)،ابوالفضل زندیه شاهین،منوچهربابایی،زهرا مددی،هادی محمدی،پژمان بدری،عباسعلی استکی(چشمه)،ندا شاه علی،مریم رامجردی،حدیث عبدلی (یارا)،رحیم نیکوفر ( آیمان )،عارف افشاری (جاوید الف)،علی مزینانی عسکری،مینا فتحی (آفاق)،سحر غزانی،مسيحا الهیاری،طاهره حسین زاده (کوهواره)،حمید غرب،موسی ظهوری آرام(آرام)،سینا خواجه زاده،مهرداد مانا،آرمین آرمیده،مجید قلیچ خانی،مجتبی جهانیان،رامینه خوشنام،وحیده پوربافرانی،سید حاج احمدی زاده(ملحق)،معصومه خدابنده،فروغ فرشیدفر،مهدی محمدی،اصغر ناظمی،حسن مصطفایی دهنوی،پروانه جنگی زهی،کیمیا طولابی،محسن مومیوند،فرهاد شریف،سمانه عسکری (پروانه)،مسعود میناآباد مسعود م،بهرام معینی (داریان)،اجمل وثیق،سمیه قیاسی،مرتضی خاوه،مهدی فروزنده،مهدی داودی مفرد،علی اسماعیلی،علی اکبر قورچیان،نیره صدری
نقدها و نظرات
 پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۱۱
👌👌👌👌🌹🌹🌹
 جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۱۵
درود آنهسپیدی بسیار زیبا و سرشار از احساس بود مزین به نقد نافذ جناب بدری عزیز دستمریزاد موفق باشید 
 شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۴۸
 شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۴۶
سلام بانو پور قرباناز اونجایی دوست ندارم صفحه ی کسی و به کارزار حاشیه تبدیل کنم در جواب اون دسته از دوستانی که منو بی ادب، بی وجدان،حسود خواندن به این بیت حضرت سعدی اکتفا میکنم: گرت خوی من آمد ناسزاوار تو خوی نیک خویش از دست مگذار دلیل اون کامنت کوتاه بر طبق عادت همیشه کم می نویسم چون حرف درست و آدم توو هوا میزنه این شعر سپید نیست موج نو است بند اول شعر شما برای جابه جایی نامناسب(را مفعولی) معنی جمله رو گنگ و نامفهوم کرده که با کمال احترام براتون تغییرش میدم اتاقم بوی دهانِ بچه رویاهای مریض وُ نعشِ گدایانِ آمین های فرطوط را به زوالِ دیوارهای نیمه باقیِ جانش میرساند حالا به تغییرات توجه کنید(بلندی بندها) اتاقم بوی دهانِ بچه رویاهای مریض وُ نعشِ آمین های فرطوط را به زوالِ (نیم باقیِ)دیوارهای جانش می رساند این بند با حذف تتابع اضافات گدایان هم آهنگ گرفته هم سطر بندی ها برای حفظ خوانش هموار آسفالت شده حتی باقی رو میشه حذف کرد اتاقم بوی دهانِ بچه رویاهای مریض وُ نعشِ آمین های فرطوط را به زوالِ دیوارهای نیمه جانش می رساند نیمه جان( تشخیصی ایجاد میکنه که فرو ریختگی و ترک های دیوارو به زیبایی نشون میده) قصدم از این تغییرات صرفا انتخاب دیبای درست برای جایگذاری کلماته... از آسمان چهار ستونش ربنای آه ام حلق آویز است از چهار ستونِ آسمان اش حلق آویز است ربنای آه ام حالا بماند ربنای آه ترکیب خوش ساختی هست یا نه ولی توجه به آه که کلمه ای از روی استیصال است و معنای دعای ربنا خالی از لطف نیست همه ی این جابجایی بخاطر این بود بگم موج نو تخیل و احساس داره که کار شما داشت ولی آهنگ نه ولی سپید هر سه تاشو داره... این فقط بررسی دو بند اول کارتان بود که دلیل حرفامو براتون باز کرده باشم و بقیه رو میسپارم به دوستانی که گفتند سپید خوان نیستند و با قاطعیت راجع به این کار نظر دادند... و در آخرم به تعدادی از ترکیبات خوش ساخت اشاره میکنم جنین آرزو پرستوهای لال کفش خدا قنداق قبرستان( بسیار پارادوکس زیباییست) اگه از آرایه های دیگه اسم نبردم بخاطر تضاد های معناییشون بود مثلا دندان نمی گنده،میپوسه... و پایان بندی که منو واداشت اون چند کلمه رو بنویسم به قدری خوب بود که مجزا میتونه یه شعر باشه... امیدوارم از کوتاه نویسی اولیه من دلگیر نشده باشید مخلصات  يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۵۰
سلامپیش از هر شروعی اول باید عرض کنم ، نکته ی منفی یا کوبنده و دور از ادب نه در کامنت عادی و نه در نقد سبز پژمان ندیدم . زبان پژمان البته طناز است و گاهی باعث سوءتعبیر میشود . و خود نیز گاه بنابر سابقه مودت یا صغر سنی مخاطب شوخی کردم که همان شوخی را به شکل باژگونه در حلقومم فرو کرده اند ... اما از قدیم گفتند جنگ اول بهتر از صلح آخر است . پس ابتدا به آنه ی عزیز بگویم چندان با نوشتن ارقام در شعر موافق نیستم و اگر به جای شما بودم بجای 18 از املای همین رقم استفاده میکردم . و نیز فرطوط را معمولا فرتوت مینوشتیم حال چه افتاده که با ط املا نمودید ، شاید دلیلی باشد که مانا از آن بی خبر است . اما با نوشتن استخان به جای استخوان مخالفتی ندارم و خود نیز تعمدا از خاهر و خاب و ... استفاده میکنم . اما شعر : پتانسیل شاعر در کاربرد تصاویر بدیع و جملات ناآشنا و جسورانه اولین آیتمی بود که چشمم را گرفت . شعر از آنجا که فاقد آهنگ درونی ست و بیشتر بر اسب احساس سوار است در ردیف موج نو قرار میگیرد و اتفاقا درین وادی شاعر را مستعد و مشتاق میبینم . دومین موردی که باید تحسین کنم سبک خاصی ست که آنه انتخاب نموده و بنده متوجه هیچ گونه تقلیدی در قلم ایشان نشدم . و خوب همه ی نازنینان سایت استحضار دارند ، بدست آوردن سبک از شروع کار تا تثبیت امضا ، مستلزم مدت زمانی خام سرایی ست تا شاعر در خط و طریقتی که پیش گرفته پخته و بالغ گردد و این سایت هم یکی از اهدافش همین نقد و واکاویها و کسب تجارب است تا همه ی ما که شوقی داریم به شکوفه بنشینیم و منتظر ثمرت کار بمانیم . و خوب گاهی هم ممکنست اساتید با زبان تلخ در کسوت آموزش ما مبتدیان ظاهر شوند ، که انهم شیرینی خاص خود را دارد . متاسفانه یکی مثل مانا تکلیفش هنوز با خود معلوم نیست . از یکطرف میگوید هندوانه زیر بغل شاعران قرار ندهید از اینطرف هم وکالت عموم را عهده دار میشوم که حضرت عااااقااااا چرا توی ذوق ملت میزنی ؟؟ در اینجاست که شاعر باهوش مثل آنه حواسش هست و دانه ی معنی را خواهد چید . نکته ی سوم هم ظاهرا باید برای زنانی که زنانه مینویسند ، پوئن اضافه تری قائل شویم و درین سایت بنده کار سرکار علیه ندا شاه علی را میپسندم و نیز با طریقت خانم حدیث عبدلی توافق دارم که ازین منظر راه خوبی را پیموده اند ( منظورم زنانه نویسی ست ) و درین شعر هم این رگه ها کاملا برجسته اند و امضای یک خانم را میتوان در پای بند به بند این شعر ملاحظه نمود پیشنهاداتی مانایی هم برای شاعر جوان دارم : اتاقم را بوی دهانِ بچه رویاهای مریض و نعش گدایانِ آمین های فرطوط به زوال دیوارهای نیمه باقیِ جانش می رساند... در اینجا اگرچه چندین ترکیب زیبا را مشاهده میکنیم اما ترافیک تصویر دارد . یعنی انگار فیلمی را روی دور تند میگذارید و مخاطب از پس تفکیک تصاویر و لذت کشف یکایک آنها برنمیاید . این بند را میتوانید خلاصه تر بنویسید و با پیشنهاد پژمان موافقم . ( راستی پژمان دوتا کتابت پیش منست ولی چون وطن دس روی آنها گذاشته بعید میدانم هرگز موفق به استرداد آنها بشوی ) از آسمانِ چهار ستونش ربنای آه ام حلق آویز است، در اینجا هم منم مثل پژمان فکر میکنم . با این تفاوت که مشکل بنده چندان جدی نیست و نهایتا با آسمان چهارستون هم کنار میایم . نبض های یکی در میانم مانوسِ هذیان های راوی میشوند.. تیغ های کند نوجوانی سر از پوست تنم بیرون می آورند و خونِ خالکوبی های قوانینِ بی وجدان را تف میکنند از انجا که بکار بردن دو کلمه ی جمع در یک ترکیب خلاف قوانین نگارشی ست . پیشنهاد مانا حذف " های " از کلمه ی خالکوبی ست . مثلا هیچوقت نمیگویند : " میوه های درختان " و عموما " میوه ی درختان " را بکار میبرند و نشانه ی جمع یکی از دو کلمه را برای هردو کلمه به کار میبرند . پس " خالکوبیهای قوانین هم میتواند به خالکوبی قوانین تغییر کند . هیس این باید صدای خنده های در هم آمیخته ی جنین های مدفون آرزوهایم باشد که زیر برگ کتاب هایِ ۱۸ سالگی تفاله ی اشک هایم را به سیخ کشیده اند! بازهم از قاعده ی جمع فارسی عدول کرده اید . نشانه ی " ها " را هم برای جنین و هم برای آرزو بکار برده اید که میتوانید یکی از این دو نشانه را پاک کنید . پیشنهاد من "جنین آرزوهایم " است . که در ان صورت آخر بند هم " به سیخ کشیده اند " باید " به سیخ کشیده است " نوشته شود . اما در کل تفاله را به سیخ کشیدن اصلا ترکیب خوشایندی نیست . و پیشنهاد مانا انتخاب کلمه ایست که با سیخ قرابت داشته باشد تا نظایر رعایت گردد . شب شعرِ پرستوهای لال است به زبان چشم دست از زندگی می کشند... این بند را خیلی دوست داشتم . تشخیص و تشبیه و ترکیب و استعاره و کنایه و تصویر را همگی و همزمان داشت . آیا با ده تا از دلنوشته های مانا عوضش میکنی ؟؟ در اتاقم گونی های مرگ چیده ام و ارواح عاصیِ اندوهم لی لی کنان قهقهه سر داده اند؛ و اینجا چایی شعر دم کشیده است . دوستان بفرمایید ... باید برای قسمت دوم شعر که شاعر روی ریل افتاده و قلمش ترکتازی میکند ، واکاوی جداگانه ای نوشت که آنرا شاید بنویسم . اگر خستگی این پروژه ی اقلید امانم دهد .. و اگر توفیق حاصل نشد ، اهالی این صفحه را به شهادت میگیرم که انچه در نیمه ی دوم شعر رخ داده است براستی موجب تحسین و پاداش و آفرین است . و در آخر : پرگویی ام را ببخشید مانا  پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۴:۲۵
سلام ودرود شاعرگرانقدرشعرزیبایی سرودیدقلمتان همواره پرتوان باد
 پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۴:۳۴
درود بر آنه عزیز و رقص زیبای قلمت💕ان شاالله حال و احوالت به دور از هر غم و غصه ایی باشه🧡 و سهمت از زندگی دلخوشی باشه همیشه و همیشه💕  پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۷:۵۴
درود و احسنت بر بانو آنه سروده بسیار زیبا و پر محتوایی است  از آسمانِ چهار ستونش ربنای آه ام حلق آویز است، نبض های یکی در میانم مانوسِ هذیان های راوی میشوند..  پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۲۴
سلام بزرگواردلچسب و زیبابود قلمتان نویسا در پناه حق درود درود
 پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۳۷
درود و سلامزیبا و غم‌انگیز، نویسا باد قلمتون
 پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۰۶
بسیار زیبا و تامل برانگیز
 پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۱:۳۴
سلام شعرت رو خواندم یه کاری پیش اومد انه مهربان نتونستم چیزی بنویسم زود برمبگردم پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۲۵
سلامی دوباره به انه مهربان شعر ناب میدانی سپیدهایت چقدر سنگین و عمیق است ومعنایی که تو میدانی و تو و احساسی که میتراود از قلمتان و قلبتان از ناودان شعرت و چکه های واژه های پر شور خوشحالم و بر خود و سایت شعر ناب میبالم بر وجود شما شاعره خوب و قوی خرسندم از این قدرت چینش واژگان منظم و زنجیر وار و خلق اثری این چنین عمیق و غمگین اما کمی دلم اشوب افتاد که شعر انه مهربان شعر ناب الهام گرفته از چیست و در کنار شور شعف خودم از این هنر واژه نوازی نگران که نکند خدای ناکرده حرفی از دنیای رئال خودش باشد ّ هر چه بود بسیار خواندنی و سپیدی پر قدرت هزاران هزار درود بر انه
 پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۷:۰۷
سلام پرستو جان به به قلمت شاهكاريه براي خودش افرين دستمريزاد براي يك دقيقه مرغ خيالم پر زد سمت اتاقم و شعرت زمزمه لبانم شد و شعرت را دو مرتبه عميقاً خواندم از طرفداران قلم خوبتم 
 پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۷:۳۴
سلامافرین واقعن بگم هر بار از شعر قبلت بهتر میشود عالی بود بدون پیچیدگی اضافی ...افرین  پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۷:۴۴
سلام خواهر عزیزمهمیشه نام پرستو برایم تداعی شعری هست که در کتابهای کودکی مان میخواندم بازمی آید پرستو نغمه خوان باز می سازد در اینجا آشیان و خوشحالم که اینبار با شما آشنا شدم و در آشیانه پرمهر شعرتان نغمه کلامتان را خواندم مانا باشی به شعر و شور و مهر  پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۹:۰۰
سلام و عرض ادبسپید زیبایی بود خانم پور قربان عزیز پر از استعاره های ناب قلمتان مانا
 پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۹:۰۳
سپیدی سیاه و سنگین سرودید استاد . و گمانم برگرفته از فیلمی در ژانر ترسناک بوده باشد . درود
 پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۲۱:۵۲
درودی از امید به آنه🌹زیبا بود و جالب🌹🌹🌹 دلتان از غم زایل🌹 فعلا بدرود 
 پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۱۳
پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۲۱
سلام و مخلصاتونشعر فقط در پایان بندی موفق بوده درسته ساخت ترکیب زیاده داره ولی این همه شلوغ کاری برای رسیدن به اون پیان بندی لازم نیست مثلا درد خودت و بارها به شکل مختلف بیان کردید... به زمان فعلها و بلندی بندها برای رساندن مفهوم بیشتر دقت کن چاکرات
 جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۲:۳۸
شب شعرِپرستوهای لال است احسنت عزیزم سپید زیبا و معناداریست پرستوی نازنینم پیرو صحبتهای دو دوست عزیز آقایان بدری و قنبر پور باید عرض کنم که اگر یک درد واحد را بتوانی بارها و بارها به شیوه های متفاوت و در قالب کلمات و تصاویری که هیچیک هم تکراری نیستند بیان کنی هنر میخواهد و یک درک عمیق وقطعا نگاهی وسیع اما و متاسفانه زیاده گویی دامیست که گاها شاعران در آن گرفتار می شوند و با دوستمان آقای بدری موافقم اما نه در مورد این شعر ! و البته که در حساس و شکننده بودن شاعران هم با آقای قنبرپور عزیز موافقم اما این نمی تواند پوشش مناسبی برای ضعفهای یک شعر شود ، احساس در شعر گاه می تواند سر به فلک بکشد اما فقط در دو بیت بیان شود و چنان زیبا پرداخت شود که به جانِ آدمی بنشیند و گاه با یک مثنوی هزار بیتی هم نمی توان عمق احساس را به مخاطب انتقال داد و فقط زیاده گوییست و بس (شاعر یا شاعره چه فرق میکند ؟ البته که برای احساس نمی توان پای جنسیت را پیش کشید !! 😊) جانِ کلام و احساست نشست برروی رگ های تنم پرستو جان قطعا از سپید نویسان موفق خواهی شد 🌹 جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۰۲
سلام بنده تبعیض قائل نشدم بانو شاه علی بنده به قول مانا جنس برتر را گفتم که حساس تر و دلنازک تر هستندو بنده هم در کامنت ها چند بار و چندین بار گفتم بیایید نقد کنید ایراد بگیرید ضعف ها را بگویید و یاد دهید و ارتقا دهید شاعر را نه اینکه اینگونه با دوکلمه بی ادبانه و تبر گونه بیایید و شاعر و شعرش را غرض ورزانه بکوبید گفتم این راه درستی نیست کاش نقدشان اصولی تر و با جزیات بود و خودم چند بار پای شعر دوستان گفتم هر چه شعر سپید مختصر و با مفهوم باشد و اتصال احساس مخاطب از خط اول تا انتها حفظ شود بهتر است چیزی که خود پژمان بدری هم رعایت نمیکند و اکثر دوستان حالا چرا برای انه واجب شده نمیدانم یاحق  جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۲۰:۲۲
سلام درود برشما بسیار زیبا دستمریزاد چوخدا گؤزل و گوجلو چؤخلی قلم توتانلاردان یازیبسان اَللره ساغلیق یازقی هر نه قدر گوجلو اولسا حاسیدلرده دایاناممازکی دانیشماسین  شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۰۰:۲۷
درود بانو پورقربانرقص قلمتان زیباست و اندکی غم‌انگیز مانا باشید  شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۵۰
سلااااااااااااااام به آنه ی عزیزم  اول از همه شرمنده به شعرت دیر اومدم🙈 شعر زیبایی بود و قابل تامل آخرشو خیلی دوست داشتم و واقعا به دلم نشست قلمت همیشه نویسا به مهرو عشق عزیزم
 يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۰۰:۰۲
درود بسیار محضرتان شاعر گرانقدر مهربانو پورقربان به خواننده ای که احساس می کند نیاز به آدرنالین دارد، حق می دهم عاشقِ این سروده باشد، چون بطور استادانه ای، شعرِ ترسناکی سروده اید. و توانایی خوبی در برخورد با نظرات ترسناک هم دارید. نظراتی که حتی پس از صیقل دادن، باز هم ترسناک اند، حتی ترسناک تر. خوب درد، ترسناک است و گل و بلبل از پَسِ توصیف آن بر نمی آیند. بنده احساس می کنم متوجه همه ی آن شدم و هیچ گونه تکراری در روایتگری شما ندیدم، چند درد را روایت کرده اید و هرکدام به شیوه ی مناسب خودش: رویاهای کودکی(خواب های کودکی!؟) آه و حسرت ها خیانت دوستان آرزوهای برباد رفته(توجه کنیم که آرزو با رویا فرق دارد) ... گلایه از سرنوشت نمی دانم شاید از ضعف خودم باشد که متوجهِ شباهتِ این موضوع های متفاوت نمی شوم. بنده اگر نقّاد بودم و می خواستم خیلی ناقدانه به شعرتان بتازم، حتی سراغِ املای واژه ی ((استخان)) هم نمی رفتم، چون می دانم شاعرِ باهوشی که اینهمه ترکیبِ پیچ در پیچ آفریده، معمولاً یک نقطه ی ایراد گرفتن میگذارد تا دوستانِ سختگیر، در عیب جویی به زحمت نیفتند. يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۰۱:۴۲
سلامصبح فردا یا ظهر به این شعر برخواهم گشت انشاله
يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۰۲:۵۷
از اقای پژمان بدری بابت نقد نافذ و خوب و کاملش ممنونمنکته های خوبی اموختیم درود بر انه که شعرش اینقدر بازخورد داشت
يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۴۹
سلامپیش از هر شروعی اول باید عرض کنم ، نکته ی منفی یا کوبنده و دور از ادب نه در کامنت عادی و نه در نقد سبز پژمان ندیدم . زبان پژمان البته طناز است و گاهی باعث سوءتعبیر میشود . و خود نیز گاه بنابر سابقه مودت یا صغر سنی مخاطب شوخی کردم که همان شوخی را به شکل باژگونه در حلقومم فرو کرده اند ... اما از قدیم گفتند جنگ اول بهتر از صلح آخر است . پس ابتدا به آنه ی عزیز بگویم چندان با نوشتن ارقام در شعر موافق نیستم و اگر به جای شما بودم بجای 18 از املای همین رقم استفاده میکردم . و نیز فرطوط را معمولا فرتوت مینوشتیم حال چه افتاده که با ط املا نمودید ، شاید دلیلی باشد که مانا از آن بی خبر است . اما با نوشتن استخان به جای استخوان مخالفتی ندارم و خود نیز تعمدا از خاهر و خاب و ... استفاده میکنم . اما شعر : پتانسیل شاعر در کاربرد تصاویر بدیع و جملات ناآشنا و جسورانه اولین آیتمی بود که چشمم را گرفت . شعر از آنجا که فاقد آهنگ درونی ست و بیشتر بر اسب احساس سوار است در ردیف موج نو قرار میگیرد و اتفاقا درین وادی شاعر را مستعد و مشتاق میبینم . دومین موردی که باید تحسین کنم سبک خاصی ست که آنه انتخاب نموده و بنده متوجه هیچ گونه تقلیدی در قلم ایشان نشدم . و خوب همه ی نازنینان سایت استحضار دارند ، بدست آوردن سبک از شروع کار تا تثبیت امضا ، مستلزم مدت زمانی خام سرایی ست تا شاعر در خط و طریقتی که پیش گرفته پخته و بالغ گردد و این سایت هم یکی از اهدافش همین نقد و واکاویها و کسب تجارب است تا همه ی ما که شوقی داریم به شکوفه بنشینیم و منتظر ثمرت کار بمانیم . و خوب گاهی هم ممکنست اساتید با زبان تلخ در کسوت آموزش ما مبتدیان ظاهر شوند ، که انهم شیرینی خاص خود را دارد . متاسفانه یکی مثل مانا تکلیفش هنوز با خود معلوم نیست . از یکطرف میگوید هندوانه زیر بغل شاعران قرار ندهید از اینطرف هم وکالت عموم را عهده دار میشوم که حضرت عااااقااااا چرا توی ذوق ملت میزنی ؟؟ در اینجاست که شاعر باهوش مثل آنه حواسش هست و دانه ی معنی را خواهد چید . نکته ی سوم هم ظاهرا باید برای زنانی که زنانه مینویسند ، پوئن اضافه تری قائل شویم و درین سایت بنده کار سرکار علیه ندا شاه علی را میپسندم و نیز با طریقت خانم حدیث عبدلی توافق دارم که ازین منظر راه خوبی را پیموده اند ( منظورم زنانه نویسی ست ) و درین شعر هم این رگه ها کاملا برجسته اند و امضای یک خانم را میتوان در پای بند به بند این شعر ملاحظه نمود پیشنهاداتی مانایی هم برای شاعر جوان دارم : اتاقم را بوی دهانِ بچه رویاهای مریض و نعش گدایانِ آمین های فرطوط به زوال دیوارهای نیمه باقیِ جانش می رساند... در اینجا اگرچه چندین ترکیب زیبا را مشاهده میکنیم اما ترافیک تصویر دارد . یعنی انگار فیلمی را روی دور تند میگذارید و مخاطب از پس تفکیک تصاویر و لذت کشف یکایک آنها برنمیاید . این بند را میتوانید خلاصه تر بنویسید و با پیشنهاد پژمان موافقم . ( راستی پژمان دوتا کتابت پیش منست ولی چون وطن دس روی آنها گذاشته بعید میدانم هرگز موفق به استرداد آنها بشوی ) از آسمانِ چهار ستونش ربنای آه ام حلق آویز است، در اینجا هم منم مثل پژمان فکر میکنم . با این تفاوت که مشکل بنده چندان جدی نیست و نهایتا با آسمان چهارستون هم کنار میایم . نبض های یکی در میانم مانوسِ هذیان های راوی میشوند.. تیغ های کند نوجوانی سر از پوست تنم بیرون می آورند و خونِ خالکوبی های قوانینِ بی وجدان را تف میکنند از انجا که بکار بردن دو کلمه ی جمع در یک ترکیب خلاف قوانین نگارشی ست . پیشنهاد مانا حذف " های " از کلمه ی خالکوبی ست . مثلا هیچوقت نمیگویند : " میوه های درختان " و عموما " میوه ی درختان " را بکار میبرند و نشانه ی جمع یکی از دو کلمه را برای هردو کلمه به کار میبرند . پس " خالکوبیهای قوانین هم میتواند به خالکوبی قوانین تغییر کند . هیس این باید صدای خنده های در هم آمیخته ی جنین های مدفون آرزوهایم باشد که زیر برگ کتاب هایِ ۱۸ سالگی تفاله ی اشک هایم را به سیخ کشیده اند! بازهم از قاعده ی جمع فارسی عدول کرده اید . نشانه ی " ها " را هم برای جنین و هم برای آرزو بکار برده اید که میتوانید یکی از این دو نشانه را پاک کنید . پیشنهاد من "جنین آرزوهایم " است . که در ان صورت آخر بند هم " به سیخ کشیده اند " باید " به سیخ کشیده است " نوشته شود . اما در کل تفاله را به سیخ کشیدن اصلا ترکیب خوشایندی نیست . و پیشنهاد مانا انتخاب کلمه ایست که با سیخ قرابت داشته باشد تا نظایر رعایت گردد . شب شعرِ پرستوهای لال است به زبان چشم دست از زندگی می کشند... این بند را خیلی دوست داشتم . تشخیص و تشبیه و ترکیب و استعاره و کنایه و تصویر را همگی و همزمان داشت . آیا با ده تا از دلنوشته های مانا عوضش میکنی ؟؟ در اتاقم گونی های مرگ چیده ام و ارواح عاصیِ اندوهم لی لی کنان قهقهه سر داده اند؛ و اینجا چایی شعر دم کشیده است . دوستان بفرمایید ... باید برای قسمت دوم شعر که شاعر روی ریل افتاده و قلمش ترکتازی میکند ، واکاوی جداگانه ای نوشت که آنرا شاید بنویسم . اگر خستگی این پروژه ی اقلید امانم دهد .. و اگر توفیق حاصل نشد ، اهالی این صفحه را به شهادت میگیرم که انچه در نیمه ی دوم شعر رخ داده است براستی موجب تحسین و پاداش و آفرین است . و در آخر : پرگویی ام را ببخشید مانا  دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۰۱:۳۷
درود بر آنه ی نازنین 🌹بسیار زیبا... دنیایی از تشبیه و استعاره و جناس و ...... این شعر برای تدریس همه مفاهیم و صنایع شعری کفایت میکند. 🙂 قلمتان زیبا ، پر مغز والبته کمی سنگین است. قطعا" مخاطب قلم شما خاص تر از مثلا" قلم بنده هست یا شاید هم بشه گفت شما احساسات و ذهن ونگرش پیچیده تری نسبت به من دارید. مخصوصا" خودم رو مثال زدم که تعبیر و تفسیر دیگه ای نشه. البته مقایسه ای که کردم کاملا هم صادق و وارده .چون من اصلا مثل شما نمیتونم بنویسم وعموما" دوستان میگن که ساده مینویسم ولی قطعا هنروتوانمندی شما رو درک میکنم. نوع پردازش واژه ها و هنری که درآن نهفته هست و مطالب تودرتو و بعضا" نهفته درپس واژه ها ازویژگیهای اکثر شعرهای شماست. بنابراین به نظر بنده سلیقه شعری و البته ویژگیهای شخصیتی افراد در لذت بردن یانبردن ، زیبا دیدن یاندیدن شعرها بسیار تاثیر گذار است. مهم این هست که به همه سلائق احترام بگذاریم. قلمتان سبز و پربار بااحترام به همه دوستان عزیز وقابل احترام شعر ناب 🌹🌹🌹🌹🌹  دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۷:۳۵
سلام
 سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ ۰۸:۰۳
سلام و درود بانو بسیار زیبا است شادکام باشید
 سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ ۱۱:۲۵
بسیارعالی
 سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ ۲۱:۲۲
دستمریزاد بانوی شعردرودها
 چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۵۷
درود بر آنه عزیزآرزوی موفقیت های روزافزونت 🌹🌹  چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹ ۱۴:۳۹
سلامورود به هر عرصه ای از هنر ابزار خاص میطلبد چه مبتدی باشی یا استاد ان هنر استعداد ذاتی و قدرت تخیل واحاطه بر واژه گان بکر و غیر تکراری و آشنایی با اهنگ و موسیقی درونی و بیرونی تک تک واژه ها و چینش آنها وووو ........ جزو ابزار ضروری سرودن اثر قابل اعتناست برای آنه ی عزیز چشم انداز زیبایی را آرزو مندم -----------------
 چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۵۷
سلام.زیبا بود⚘  شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۱۱
درود بر شما بانو پور قربان سپیدی عالی و در اوج خواندم و بسیار لذت بردم شعری که زیباست یعنی زیباست و دیگر حرفی باقی نمیماند پس بسرایید و بسرایید تا روزی بر بلندای قله های شعر و شعور پا نهید پیروز و پایدار باشد
دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ ۰۱:۱۹
سلام خواهرگلمتولدتون رو صمیمانه تبریک میگم بهترین ها رو براتون آزو مندم شاد و تندرست باشید
 پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۲۱
درود بر شما
 پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۱۳
درود ها نازنین پرستو جان زیبا و ژرف است عزیزم .... و با احترام بسیار به احساس زیبا و قلم پرتوانت کمی گوشه ی چشم های زیبات رو به اطراف بچرخون و از صدای باد از نم نم باران لذت ببر .. و سروده ی زیر از آقای جوکاررا تقدیمت می کنم زیبا رو بانوجان گرچه گاهی حال من مانند گیسوهای توست چشمه ی آرامشم پایین ابروهای توست خنده کن تا جای خون در من عسل جاری کنی بهترین محصول ها مخصوص کندوهای توست فتنه ها افتاده بین روسری های سرت خون به پا کردی ، ببین! دعوا سر موهای توست کار دنیا را بنازم که پر از وارونگی ست یک پلنگ مدعی در دام آهوهای توست فتح خواهم کرد روزی سرزمینت را اگر لشکری آماده پشت برج و باروهای توست شهر را دارد به هم می ریزد امشب، جمع کن سینه چاکی را که مست از زخم چاقوهای توست کوک کن ، بردار سازت را ، برقصان و برقص زندگی آهنگ زیبای النگوهای توست خوش به حال من که می میرم برایت اینهمه مرگ امکانی به سمت نوشداروهای توست خورشید باش چون همیشه و بتابی ------------
يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۰۶
درود و موفق باشید
دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۰۲:۰۸
درود آنه ی عزیز سروده ای زیبا بود البته یک خورده ای طولانی شد و نقاط قوت و ضعف زیادی داشت که استادان عزیز و ادیب زحمتش را کشیدند سبک شعر هایت را می پسندم و برایت آرزوی موفقیت دارم در هر زمینه ای به سرایی به مهر و بتابانی به شعر (بنده دو بار نظر را ارسال کردم خود به خود پاک میشد امیدوارم این نظر پاک نشود احتمالا مشکل سایت باشد برای خانم دیگر نظر فرستادم اصلا فرستاده نشد) خب آنه ی عزیز و مهربان بدرود
دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۰۶
تولدت مبارک پرستو عزیزدنیا به کامت و کامت همیشه شیرین نازنینم
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
|
نقد و آموزشنظراتمشاعرهکاربران اشتراک دار
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
|
|||||||||||
شاعر درخواست نقد دارد
اما باز که خواندم کلییی انرژی گرفتم و خوش حال شدم از اینکه بالاخره دست این اشکالات رو شد و میتوانم درصدد جبران برآیم 
ارسال پیام خصوصی
محمد شریف صادقی
علی نظری سرمازه
شاهزاده خانوم
آرش حاتمی (تکروٍ تنها)
علیمحمد پناهی 
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
درودآنه ی عزیزم
مثل همیشه زیبابود