با لقاحی ز جِنس دلتنگی
یک جَنین شاعرانه معنا شد
ماه مِهری که زاده شد با او
نُقطه ی عَطف شعر فردا شد
با تَکاپوی بوسه ی قیچی
رویِ نافَش برای آزادی
گریه سَرداد با تَپش هایش
قبلِ نوزادهای هَفتادی
جایِ شیر از نَهاد پِستان ها
شیره ی خودنویس نوشیده
لُختُ و عُریان درونِ گَهواره
مَدفنی از تَرانه پوشیده
فَصل فصلش گُذشت و رو آمد
طفلِ پاییز، رویِ گیتارش
بی خَبرقَد کشید و شاعر شُد
لایِ وامانده های افکارش
این مُهندس زِعشق پَرپَرشد
در سِکانسی کثیف و مُستهجن
در تَنش زَخمهای دیرین است
از زنانی همیشه آبستن
دُگمه هایی که وا شد از یارش
غُدّه ای در سَرش نهان کرده
جفت گیری نموده با مغزش
توله هایش به او عیان کرده
روحِ شِعرش هنوز تَب دارد
زیرِ شَلاق بیت بیدار است
هر بلایی که بر سرش آمد
از دهن ریزهای خودکار است
کُشته شد آنچه در سَرش دارد
لو نَدادش به جیغِ ابروها
خاص بودن کمی بَها دارد
در میانِ جهانِ تَرسوها
آخرین بندهای شِعرش شُد
عشقِ تازه کنار مُردارَش
استخوان رویِ استخوان چیده
روی ته مانده های آوارش
#هادی_محممدی
این شعر به مناسبت تولدم هست امید که مقبول افتد
تولدت مبارک
سروده بسیار زیبا و غمگین بود
مبین مشکلات جوانان
دستمریزاد
شهادت سلطان دین حضرت امام رضا (ع)
را تسلیت عرض مینمایم