پنجشنبه ۶ دی
راز شعری از پدرام مختاری
از دفتر ما نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۱۲ شماره ثبت ۸۹۸۰۶
بازدید : ۲۴۵ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب پدرام مختاری
|
با خود صادق باش و آرام
چون بر سازی نترس چو دانا
چون عاشقم عشقم سوز است و راز
در برمی و یکی سوخت و گشت آگاه
گفتمش در دلم غوغایی است و حالم بیتاب
بگفتم بر پری و چشم باز چو اهل دلان
گریانم و در آتش چیست نمیدانم
دگر گرد فلک ز دستانم رفت و نمی خوابم
عشق چو دیدم دیدش چو دیدم
دگر نگویم ز پویش و چه پویم
بر تو کارم نیست و دگر نیست کارم
پوچ و محو گشت سوال و وهم آدم
چو نیستم هستم خود زما نیست و هست است
مجاز بر هر کارم و دانم چه کار است
کارت چه کار است کارم نه کارت و خودت بی مثال است
وای ت که برامد چو ندایی زما است
حالت که خراب گشت نه پندار و بین چه حال است
وهم چو خیالت چو من ز ما رفت
چیست و چه ها است کیست و خواهم بدانم
که داند، که خواهد و که باشد که خواهم
که شاه است و که راز است
که گوید و که شنود رازش که یار است
خواستش چو خواستم چو خواستت
چه گفتت و چه گفتم و چیست گفتت
چه خواند و چه خواندم و چه خواندت
گر سه بینی هیچ نبینی و راز در یک سوی چشمانت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
همیشه جاودانه وبرقرار باشید
درود بر شما