بگو با گریه اجر قرب مـی یــابـی چگونه ؟
مگر هم ممکنست با اشک کامیابی ، چگونه؟
بگو از ناشناسی که نمی شناسی ، غریبست
بـــرای آن پریشـانی و بـیتابــی ، چگونه ؟
چه کس فرمود : جزای خیر و پاداشیست عالی :
که با قدّاره ؛ فرق سر میسابی ، چگــونه ؟
بنامــم ذبــح یا کشتــار کلاً در شگفــتم !!
بگیـرد مـزد کشتـن را چو قصّابی ، چگونه ؟
مگــر امــکان دارد زنــدگـی آرام گــردد !
کنــار آدم خـــاطی و اعصــابی ، چگــونه ؟
عجیبــست دانشی بر بیسواد ؛ الهام گردد
بدون علــم و آگاهــی و آدابــی ، چگونه ؟
فریفـت شیّاد با آن ظاهــر ریلکسی و خاص
فریفــته مردمــی با مکر جذّابـی ، چگونه ؟
بگو عالــی جــناب آفـــت و طمّـاع شبــها :
به روی تختـخواب پول میخوابی ، چگونه ؟
فراز افتاد از طلعت ؛ سیاهی سایه انداخت
نـمیتابـد نه آفتــابی و مهتــابی ، چگونه ؟
هنوز تاریـخ در بُهتـست و حیرت خاک زخمی
بیفــتاد دست تازیــهای اعــرابی ، چگـونه ؟
تحمّل سخت و صبر دشوار در آن سرزمینی :
بدون حکمــران و شاه و اربــابی ، چگــونه ؟
بهتــزده
یزدان_ماماهانی
سرایش۱۱_۶_۱۳۹۹
حضرت استاد
سروده هایتان همگی دلنشین پرمعنا و زیبا ست
درپناه خدا
درودها برشما