سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        این سی و پنج بیت

        شعری از

        سینا خواجه زاده

        از دفتر خفنیّات نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۵۵ شماره ثبت ۸۹۷۳۷
          بازدید : ۵۴۷   |    نظرات : ۴۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سینا خواجه زاده

        *داغ دارم به دلم، گَرچه تب از سَر شده است*
        **گوشِ اَفلاکْ زِ غوغایِ دلم کَر شده است**
        *آسمانْ خنده ی مَستانه به رویم زده چون*
        **ناله اَم تلخ تر از گریه یِ ساغر شده است**
        *بَعدِ دیدارِ نخستین گُلِ اَیّامِ بهار*
        **که به نامَش درِ میخانه مُعَطّر شده است،**
        *به خیالم گُلِ اِقبالِ من اَز دورِ خزان،*
        **جان بِدَر بُرده، یکی غنچه یِ نوبر شده است**
        *تا به خود آمده دیدم(که) پس از آنهمه صبرْ*
        **سینه ام خانه ی یک گُرگِ ستمگر شده است**
        *حُکمْ بَر دِل زده بودم نَکُنَد خواهشِ زِشت*
        **بَعدِ یک عُمرْ دِلم حُکمِ دل اَز بَر شده است**
        *دستِ یِکسَر دلِ من را چه کسی بُرْ زده؟ وای*
        **یکشَبه شاهِ دلمْ زاهدِ خودسَر شده است**
        *چه کسی دیده به جز مِهرْ زِ دَستم که کُنون*
        **مونسم دستْ به دستِ کَسِ دیگر شده است؟**
        *سِتمت خارِ نَحیفی به دلم بود ولی*
        **خونِ دل دادمش و همچو سنوبر شده است**
        *گرچه زان روز که بر تختِ دلم تکیه زدی*
        **دِژِ پولادیِ من بی در و پیکر شده است**
        *درِ بی پیکرِ دل باز نگردد به تو باز*
        **شورشی بعد تو رُخ داد و مَرا شر شده است**
        *جسمِ بی جانِ مُحبتْ سَرِ هَر کویِ دلم*
        **سنگ خورده به سَرِ دارِ تَناور شده است**
        *دِلْ هَمان اَرگِ قدیم است ولی سلطنتت*
        **رَفته چون ظُلمِ تو را دیده و باور شده است**
        *تیرِ آغشته به زَهْرَتْ، زِ جَفا، بَر چشمم*
        **بِزَدی، دیده از این و دل از آن دَر شده است**
        *شهرِ متروکه مگر فتح شدن می خواهد! *
        **که چنین گِرد به گِردش پُرِ لشکر شده است**
        *بارِ دیگر نیتِ تاجِ زِ کَف رفته مکن*
        **لشکرِ واژه ی تو گرچه دلاور شده است**
        *آنچنان پای بکوب، بَرْ سَرِ آوارِ دلم*
        **که دِلَتْ فاتحِ دروازه ی خیبر شده است**
        *لیک چون صبحْ دمید و ندمیدت دولت*
        **دیدی آن قصرِ طلا، خاک، سراسر شده است،**
        *خُرده بر زردیِ خاکِ منِ ویرانه مگیر*
        **کاخ بود آنچه کنون ریگ شناور شده است**
        *کینه ای نیست مرا چونکه پس از آنهمه جور*
        **خاکِ بی حاصلِ من پایِ تو گوهر شده است**
        *روز پیشین که شِنی بر سرِ راهت بودم*
        **نظرم کردی و زان روزْ مِسَم زر شده است**
        *شاهِ دیروزِ من امروز که زاهد شده ای*
        **شاهدی! چرخِ فلکْ قاضی و داور شده است**
        *رفته ای! گرچه در آغوشِ فروزانِ من است*
        **شعله ای سرد، که با معجزه کافر شده است**
        *قَبلِ هجرت، نظری ژرف به قلبم انداز*
        **هَرْ که غارِ دلِ من دیده پَیَمبر شده است**
        *با من از معجزه هایت دِگر اَفسانه مگو*
        **نزد من دوزخ و جَنّات، برابر شده است**
        *از لبِ سُرخِ سکوتت پَندْ بسیار چِکَد*
        **مگسم خورده از آن شهد و کَبوتر شده است**
        *سجده بر هر نخِ گیسویِ تو کَرد و پس از آن*
        **این گُنَهْ پیشه کنون صاحبِ دفتر شده است**
        *دگر از جهدِ مگس شکوه مَکُن، بَعدِ تو چون*
        **سخن از شَأنِ حَیا نکته ی آخر شده است**
        *اَبرِ موهایِ تو دور است اگر از شبِ من*
        **پس چرا ماهْ برایم گُلِ پرپر شده است؟**
        *مرغِ باغِ نظرمْ، کُرک و پرشْ دَم کَرده ست*
        **باغ چشمم زِ چه اَبری ست چنین تَر شده است؟**
        *لبْ اگر باز گشایم به سوالی دیگر*
        **خرده گیری ز چه این گُنْگْ، سخنور شده است**
        *خواجه بر یادِ تو ایّام جَوانی بخشید*
        **زَرد و بشکسته کنونَش که رُخ و پَرْ شده است،**
        *آخرین خواهشِ خود گفته و چون آب به خاک*
        **سَرْ فرو کرد و نِشانَشْ گُلِ عنبر شده است**
        *اگر از سوزشِ سرما حَذَرَت هست هنوز*
        **گرچه دودِ نفسمْ داغ چو آذر شده است،**
        *با حِجابی گَرم بر خاکِ دلم گَرد، که باز*
        **آفتابِ دلم از سایه خنک تر شده است**
         
        ۹
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۳۲
        درود بزرگوار
        سروده ناب و زیباست
        طولانی
        مزین به نقد نافذ جناب هداوند عزیز خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۲
        درود بر شما استاد استکی گرامی
        از لطفتون سپاسگزارم،
        حرفهای طولانی بنده را خواندید، لطف کردید و ممنونم. خندانک خندانک
        بله توجه شما استادان بزرگوار، آموزنده، انگیزه بخش و همینطور مایه ی افتخار بنده ست. خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۳۶
        سلامی دیگر شاعر گرامی
        باز شعری زیبا از کلکتان خواندم؛ سپاس.
        اول، عرضی در پرانتز:
        آدم که پیر می‌شود، از کاروان جوانان پس می‌افتد. این است که من اول، شعرِ آخرتان را ـ پیشتر ـ خواندم و امروز، اول شعر دومتان را و آخر سر شعرِ اولتان را!
        می‌بینید که کارِ منِ پیر به گفتۀ ما گیلکان \"پَسا پیشا pasaa-pishaa\" یعنی برعکس و وارونه شده است!
        ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
        و اما بازنویسی برخی از ترکیبات و تشبیهات... در این شعر:
        گوشِ افلاک، غوغایِ دل، خندۀ مستانۀ آسمان، نالۀ تلخ‌تر از گریۀ ساغر، گلِ ایّامِ بهار، گلِ اقبال، غنچۀ نوبر، گرگِ ستمگر، خواهشِ زشت، دستِ یکسر̊ دل، شاهِ دل، زاهدِ خودسر، خارِ نحیف، تختِ دل، درِ بی‌پیکرِ دل، جسمِ بی‌جانِ محبّت، کویِ دل، دارِ تناور، ارگِ قدیم، تیرِ آغشته به زهر، تاجِ زِ کف رفته، لشکرِ واژه، آوارِ دل، قصرِ طلا، زردیِ خاک، ریگِ شناور، خاکِ بی‌حاصل، شاهِ دیروزِ من، چرخِ فلک، آغوشِ فروزان، شعلۀ سرد، غارِ دل، لبِ سرخِ سکوت، نخِ گیسو، گنه‌پیشه، صاحبِ دفتر، جهدِ مگس، شأنِ حیا، گلِ پرپر، مرغِ باغِ نظر، باغِ چشم، ایّامِ جوانی، گلِ عنبر، سوزشِ سرما، دودِ نفس [دودِ داغِ نفس]، حجابِ گرم (*)، خاکِ دل، آفتابِ دل.

        و این‌همه در یک شعر!
        (در یک شعر دیگرتان، \"ابرِ مو\" خیلی زیباست.)
        شعر ظرایف دیگر هم دارد که از چشم خواننده پنهان نمی‌ماند...

        با همۀ زیبایی‌های گفته و ناگفته، وزن در دو مصراع اندکی رمیده‌وش شده است؛ با یک هجای کوتاه اضافه در آنها:
        وزن سروده فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعَلن ^^ـ ـ / ^^ـ ـ / ^^ـ ـ / ^^ـ است که شاعر مجاز است در پایۀ اول بجای فعلاتن، فاعلاتن بیاورد و در پایۀ آخر بجای فَعَلن، فعَلات.

        1) آنچنان پای بکوب، بَرْ سَرِ آوارِ دلم
        در اینجا \"ب\" در انتهای \"بکوب\" یک هجای کوتاه اضافی به وزن تحمیل کرده است که لازم است اصلاح شود؛ مثلاً:
        الف) آنچنان پای بِنه بر سرِ آوارِ دلم
        ب‌) آنچنان پای فشر...
        البته این بیان، آن کوبش اراده شده (از: بکوب) را به خواننده نمی‌رساند. پس لازم می‌شود که شاعر با درنگی این مصراع را به‌دلخواه تغییر دهد.

        2) با حِجابی گَرم بر خاکِ دلم گَرد، که باز
        در اینجا هم میم در \"گرم\" هجایی اضافه است و باید اصلاح شود. جدای از این، شاعر در اینجا بجای دو هجای کوتاه، از یک هجای بلند (گَر، در \"گرم\")، به درستی بهره گرفته است.

        خوشحال شدم که با سروده‌های شما شاعر گرامی آشنا شدم و امیدوارم خرامشِ روزافزونِ کلکتان را ببینیم و بیشتر ازین لذت ببریم.
        با مهر
        خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۷
        خندانک
        دروداستادبزرگوارم خندانک
        استفاده کردم ازکلاس درستان خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۰
        با عرض سلام، احترام و درود بسیار محضرتان استاد گرامی جناب عسکرزاده
        از لطف و عنایت شما به نوشته هایم بسیار مسرور و سپاسگزارم. خندانک
        استاد بزرگوار، انگار بهارِ جوانی تبدیل شده است به خزانِ جوانی، و خزانِ پیری تبدیل شده به بهارِ پیری! چراکه در کاروان جوانان گاهی خبری نیست جز خزان!
        در هر روی، هم از چهره و هم از قلمتان که در شعرهای زیبایتان آشکار است، جوانی و بهار خودنمایی می کنند.
        مایه ی لذت و مباهاتِ بنده است که ادیبان بزرگواری همچو شما نوشتارم را از دیده میگذرانند. خندانک خندانک
        همچنین از بزرگواری تان و گردآوری عباراتهای بکار رفته در شعر و کمک به بنده در برطرف کردن کاستی های آن بسیار شوق زده و سپاسگزارم. خندانک خندانک
        ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
        در بخشی، سعی شده واژه ی "شاهد" بصورت ترکیبِ "شاه" و "زاهد" معرفی شود.
        در جای دیگر نیز، تلاش شده بطور همزمان از واژه ی "خاک" و "کاخ" که هم از لحاظ ظاهر و هم از نظر معنا وارونه ی یکدیگرند بهره برده شود.
        بخاطر ضعف حقیر در دانشِ ادبیات، نمی دانم آیا این ها آرایه محسوب می شود و چه آرایه ای است؟ در این زمینه، بسیار قدردان راهنمایی شما و استادان گرامی خواهم بود.

        *****
        درباره ی موضوع وزن،
        بله، این مشکل وجود دارد، بسیار از راهنماییتون سپاسگزارم خندانک خندانک
        بخاطر این پیشنهادها نیز بسیار سپاسگزارم.
        نهادن و فشردن، در "پای بنه" و "پای فشُر" معنای رقصیدن را نمی دهند، درحالیکه منظور بنده از "پای بکوب" همان "پای کوبی" به معنای رقصیدن و جشن، است. چون در گذشته ارتش های مهاجم پس از فتحِ قلعه ای مهم و مستحکم، جشن و پای کوبی میکردند.
        منظور از این بخش این است که، پس از فتحِ خرابه های "(بی ارزشِ) دلم جشن و پای کوبی کن، آنچنان که انگار قلعه ی (مستحکمِ) خیبر را فتح کرده ای...
        شاید بتوان اینگونه بازنویسی اش کنیم:
        الف) آنچنان بر سر آوار دلم پای بکوب ...
        ب) آنچنان بر سر آوار دلم جشن بگیر ...

        " گرم بر خاکِ دلمْ گَرد که باز"
        بله، در اینجا نیز این مشکل وجود دارد. شاید بتوان همه ی بیت را به اینصورت بازنویسی کرد:
        به سرِ تُربتِ منْ جامه به تَنْ گرمْ بپوش
        کآفتابِ دلم از سایه خنک تر شده است
        ("کآفتابِ ..." = "که آفتابِ ...")
        البته کاربرد واژه ی "حجاب" جذاب تر بود.
        امیدوارم با این جایگزینی، مشکل برطرف شود.
        *****
        احساس می کنم در بیت دوم، یک علامت سوالی وجود دارد که پاسخ آن داده نشده است! "خنده ی مستانه ی آسمان" یعنی چه؟ منظور چیست؟ به گمانم نیاز است یکی دو بیت به پیش از آن افزوده شود تا اطلاعات کافی برای نتیجه گیری خواننده فرآهم باشد.
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        استاد بزرگوار، از شما آموختم و از حمایت و کمکتان بسیار سپاسگزارم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        بهروز عسکرزاده
        جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۵۱
        سلامی دیگر عزیز

        هدف از آن یادداشت این کمترین، نقدِ شعرِ شما نبود اگرچه در بخش نقد منتشر شد؛ بلکه به‌گونه‌ای معرفی شما، و اندیشه و قلم خرامان شما بود تا دیگر عزیزان بیایند و ببینند و بخوانند تا بوی شعر را بهتر بشنوند و بدانند که شعر کلامی است موزون، آمیخته با احساس و خیال برای بیان اندیشه و عرضۀ معنا. و اگر چنین نبود دیده نازکتر می‌کردم و همۀ جزئیات سروده را برجسته می‌کردم چه مثبت چه منفی؛ هرچند که وجه منفی همان بود که گفته شد.
        من بر این باورم که برای سروده‌های پیشکشی و آیینی، و نیز برای سرودۀ اولی که در جایی (در اینجا در سایتی) منتشر می‌شود، نباید نقد یا نوشته‌ای نقدگونه نوشت ولی بس‌که شعر شما، هم از نظر درونمایه و هم از نظر بیان دست‌کم برای من ارجمند و زیبا بوده است، با آن یادداشت خواسته‌ام دیگران هم این ارجمندی را ببینند و احیاناً به تماشا بنشینند و لذت ببرند و چنانچه از پنجره‌ای دیگر می‌بینند نظراتشان را ارائه کنند.
        در همان یادداشت هم عرض کردم که "شعر ظرایف دیگر هم دارد که از چشم خواننده پنهان نمی‌ماند..." و منظور از آن این بوده است که زیبایی‌های ظریف دیگر هم دارد که من (عسکرزاده) ناگفته گذاشته‌ام. گرنه مگر می‌شود شعرخوان باشی و خاطرت با شعر مأنوس باشد و زیبایی‌های این‌چنین شعر را نبینی؟ نه، نمی‌شود. پس بگذاریم خوانندگانِ اشعارِ ما زیبایی‌هایش را ببینند و اگر خواستند آشکارش کنند؛ شاعر که خود می‌داند چه خلق کرده است.
        برای اینکه اینها تعارف به‌نظر نیاید، عرض می‌کنم:

        بیت اول: || گر / کر || گوش / کر || داغ / تب
        بیت دوم: || خنده / گریه || خنده / ناله
        بیت چهارم: || گلِ اقبال / غنچۀ نوبر
        بین بیت سوم و چهارم: || گل ایام بهار / دور خزان
        بیت ششم: || حکم (دو بار...) || دل (سه بار...)
        بیت هفتم: || شاهِ دل / زاهدِ خودسر
        بیت هشتم: || دستم / دست‌به‌دستِ کسِ دیگر
        بیت نهم: || خار و خون و دل و صنوبر || [نازک‌آرای تن ساق گلی / که به جانش کشتم... (نیما)]
        بیت دهم: || در / پیکر || در / دژ
        بیت یازدهم: || در / پیکر || شور / شر || باز (نگردد) / باز...

        و همین‌طور گز کُن تا پایان سروده؛ در همۀ اینها زیبایی‌هایی است که برای بیان و شرح همه باید مقاله نوشت نه یادداشت؛ و برای همین ناگفته مانده است تا دوستان، اگر بخواهند بیاموزند و یا بر این اساس همّت کنند و بیاموزانند و گرنه کوتاهی شخص من بی‌سبب نبوده، گرنه رشتۀ سخنِ شعرتان درازجان است.
        قربانت خندانک
        بهروز عسکرزاده
        بهروز عسکرزاده
        جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۰۰
        من هی می‌گویم پیرم و خزان‌زده، شما هی بگو نه! بهار از وجناتت پیداست؛ اگر چنان بود "گرنه" را تکرار نمی‌کردم خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۰۳
        سلام استاد مهربان جناب عسکرزاده
        بله حق با شما استاد بزرگوار است.
        شرمنده ام از این تندروی!
        امید که همانطور که فرمودید "شعرهای نخست بهتر است نقد نشوند"، سوتی های نخست نیز بخشیده شوند و این اشتباهِ خود نخواسته ی بنده به پای تازه وارد بودنِ حقیر گذارده شده، خاطر عزیزتان جریحه دار نگشته و سطح انتظارتان از مرامِ حقیر دست نخورده بماند. خندانک خندانک
        به روی چشم، ایراداتی که گوشزد فرمودید حتماً البته با راهنمایی شما و دیگر استادان بزرگوار برطرف خواهد شد.
        از صمیم قلب اردتمندتانم. خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۱۴
        باعرض ارادت
        شاعر بزرگوار
        قلمتان همیشه جاودان بادا
        همیشه سربلند وبرقرار باشید
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۹
        درود و ارادت بیکران بر شما استاد گرامی سپاسگزارم از مهرتون خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم هداوند
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۵۰
        سلام و درود بر شما خواجه زاده ی گرامی
        ماشاالله به این انرژی و به این قلم
        بسیار ناب و دلنشین است. مرحبا!
        البته به نظر کمین مضمون شعرتان بیستر غزل گونه است
        هر چند نظر صاحبنظران و اساتید در این خصوص ارجح است.
        با آنکه بلند بالاست اما قوّت قلمتان ستودنی است.
        در مصرع نهم گویا یک حرف از قلم افتاده است.
        *تا به خود آمده دیدم "که" پس از آنهمه صبرْ*
        و در این مصراع؛
        **یکشَبه شاهِ دلمْ زاهدِ منبر شده است**
        شب و زاهد تناسبی منطقی دارند اما رابطه ی "زاهد و منبر" به اندازه ی رابطه ی "واعظ و منبر" منطقی نیست. حال آنکه "واعظ و شب" هم رابطه ی خوبی ندارند.
        در کل خیلی خوب بود.
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۱
        درود بر شما استاد مهربان ممنونم، نهایتِ هنر حقیر اینست که انرژی دریافتی از بزرگان را متمرکز نموده و بازتاب دهم. و البته شکر که آسمانِ شعرناب، پر ستاره است و همواره انرژی بسیاری در دسترس منِ فرصت طلب خندانک اما بیش از همه، نگاه بنده به خورشید تابنده ی شماست که از بنده نوازی دریغ نمی نمایید. و قدردان و سپاسگزارتان هستم خندانک راستش رو بخواید در مرزبندی نوعِ شعر مانده ام و هنگامِ طولانی شدنش، خودم احساس میکنم که دارم از یک نوعِ شعر، استفاده غیرمجاز می کنم. شرمنده ام از این جهت سپاسگزارم از اینکه لطف کردید وقت گذاشتید و اجازه دادید جمله های این حقیر خاطر لطیفتان را بخراشد. خندانک درباره مصرعِ نهم، کاملاً درست میفرمایید، و اصلاح خواهد شد.(با اینکه از بکاربردن حروف ربط تا جای توان پرهیز می کنم) عجب عبارتِ زشتی نوشتم! زاهدِ منبر!!! زاهد اصلاً کاری به منبر نداره! شاید بشه گفت، "یکشبه شاه دل از کاخ به منبر شده است" یا اینکه همون "واعظ" رو بکار ببریم، و از حفظ قرابت معنایی با "یکشبه" بگذریم یا اینکه "زاهد" رو نگه داریم و یک صفت، مثلاً "خودسر" رو برای قافیه بیاریم: "یکشبه شاهِ دلم زاهدِ خودسر شده است" خیلی ممنونم که به این دقت شعر بنده رو میبینید خندانک خندانک از فرصتی که به بنده دادید کمال تشکر رو دارم. خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم هداوند
        ابراهیم هداوند
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۳
        "یکشبه شاه دلم زاهد خودسر شده است"
        خیلی هم زیبا.
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۰۵
        خندانک خندانک زیبا بود درود بر شما خندانک خندانک

        لایک شد شعرتون👍🌹
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۵
        درود جناب شریفی خندانک
        خیلی لطف کردید، چشمانتون زیبا میبیند خندانک خندانک
        سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۱۱
        درود بر شما ادیب بزرگوار 🌹
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۶
        درود بانو عباسی گرامی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۳
        درود جناب خواجه زاده
        عجب شعر خوش اهنگ و دل نشینی
        بسیار لذت بردم از خوانش این اثر
        برگ زندگیتان همیشه سبز
        سینا خواجه زاده
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۷
        درود برشما بانو شعله
        بینهایت از لطفتون سپاسگزارم،
        محبت کردید و خواندید این عبارتهای طولانی رو
        بینهایت سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        زهرا شاکر
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۷:۵۶
        با احترام و درود بی کران جناب.
        راستی که یافتن و خواندن شعر خوب، استاندارد، این روزها کمی سخت شده!
        بدون تعارفهای معمول و عبارات مطول تکراری و پر ملال، نوشتم که سپاستان بگزارم از به اشتراک گذاردن این ابیات و لذت زمزمه ی آنها.
        شاد باشید
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۶
        درود بر شما بانو شاکر گرامی
        ممنونم از اینهمه عنایتتون خندانک
        لطف کردید و این همه عبارت طولانی رو خوندید. سپاسگزارم از مهرتان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حوریه دردانی حقیقی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۱
        سلام و درود بر شما جناب خواجه زاده
        بسیار بسیار نیک سرودید
        الحق والانصاف یکی از بهترین اشعاری بود که تا کنون خوانده ام
        هزاران هزار درود بر شما خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۸
        درود بر شما بانو دردانی حقیقی گرامی
        چشمانتون نیک دیده است، سپاسگزارم از لطفتون
        از اینکه لطف کردید و این شعر طولانی بنده رو خوندید بسیار خوشحال و سپاسگزارم. خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۶
        سلام و درود جناب خواجه زاده
        بسبارعالی وزیبا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۵
        درود بر شما استاد فتحی گرامی
        بسیار ممنونم از لطفتون
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۴۵
        درود به برادر عزیز و بزرگوار و پروانه و فرزانه ذاتی .
        هر چند ناخواسته با کهکشان فراخ و ژرف فکرتون حقارت این دب اکبر زمینی (خرس گنده)و دون رو به رخ کشیدید ولی چنان فروتنید که بمب انتحاری حسادت رو هم خنثی کردید .
        همچنان صحیح و سالم طفیل زیبایی شعرهای زیبا هستم شاید گاهی الکن بشه نظرم از حیرت یا حسادت ولی چه باک که غنای دیوان به داد دیو کوچک دل ما میرسه .
        هر گل که شد سر چمن آرا اثر رنگ و بوی صحبت اوست /فقر کلام مبین که حافظ را سینه گنجینه محبت اوست
        سینا خواجه زاده
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۱۹
        درود دوباره خدمت بانو رضایی برما گرامی خندانک

        لطف کردید و جملاتِ طولانی بنده را خواندید. بسیار بسیار سپاسگزارم.
        به گمانِ بنده جایگاه شما فراتر از برج اَسد است و شکسته نفسی می کنید.

        قعرِ دوزخ بشود قعرِ دل ساده ی من
        اگر از روی عنادت به قلم پنجه کنم
        وای بر من که ز سُستی و تساهل دل یک
        هموطن، قند سخن، چهره سَمَنْ، رنجه کنم

        چنانچه حقیر مطلبی عنوان کردم که شما رو ناخشنود ساخته، بسیار شرمنده م. خندانک خندانک خندانک
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۶
        نه برادر شاعرم من شرمنده.دریغ از یک رگه رنجوندن ، لطف با خلوص نایاب 100درصد . آزاد باش بدید به وجدانتون .ولی نه به منظومه شعراتون که واقعا قشنگه
        ارسال پاسخ
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۴۸
        نظر لطفتونه، به روی چشم. خندانک خندانک خندانک
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۰۲
        سلام ودرود فراوان
        بسیار عالی وزیبا
        وبا مرام خندانک خندانک خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۴۷
        درود بیکران محضر شما استاد گرامی
        ممنون و ارادتمندان هستم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رضا بلالی
        سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۴۰
        با سلام و خسته نباشید استاد خواجه زاده عزیز .
        بسیار ستودنی ست این همه توانایی در سرودن .
        با نظر اساتید موافقم . بسیار زیباست .
        نکته ، فکر کنم در تایپ کلمه سنوبر ، اشتباه نگارشی
        صورت گرفته باشد که البته خود من نیز بارها از این
        اشتباهات داشته ام که با تذکر عزیزان اصلاح کرده ام .
        ( صنوبر ) .
        ضمنا در مورد مطالب بنده هم در صفحه ی خودم هم در صورت امکان اگر مطالعه فرمودید نقد و بررسی و راهنمایی بفرمایید بسیار
        خوشحال میشوم .
        سینا خواجه زاده
        سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۲۹
        بر صفحه ی نازکِ خیالم، بَر چسب زدم واژه ی استاد ***
        بر چسب دگر نام خودم را، هر بار کنار آن نشاندم افتاد
        درود بیکران محضر شما استاد بلالی بزرگوار
        بی اندازه سپاسگزار و شادمانم از اینکه شعر بنده را خواندید. خندانک
        همینطور است به روی چشم حتماً اصلاح خواهد شد.
        بنده شاید مثلاً در بازی با توپ، بتونم ادعای استادی بکنم، اما در بازی با قلم سالها فاصله دارم تا این واژه ی شیرین و دوست داشتنی رو در کنار نام خود متصور بشم.
        به روی چشم، مطمئنم از خواندن شعرهای زیبایتان لذت بسیار خواهم برد. خندانک خندانک خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۰۱
        سلام چقدر بلند بالا و زیبا و موزون و همه چیز تمام سرودید
        آفرین واقعا خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۵۷
        درود بسیار خدمت شما آقای مازیار مهربان
        بسیار سپاسگزارم از وقتی که به نوشتار بنده اختصاص دادید. خندانک خندانک
        بینهایت از حمایتتان شادمانم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا شاه محمدی (عشاهیر)
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۰
        درود
        قوت کلام را در شعری بلند حفظ کردن کار ساده‌ای نیست.
        قلمتان همواره استوار خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۰۱
        درود بسیار خدمت شما آقای شاه محمدی مهربان
        برای توجهتون و وقتی که گذاشتید و نوشتار حقیر رو مطالعه نمودید از شما بسار سپاسگزارم. خندانک خندانک
        خیلی ممنونم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۶
        سلام
        بالاخره یه نفر رو پیدا کردم که از خودم انگار انرژی اش بیشتر است .. از جناب عسگرزاده هم ممنونم که نقدشان باعث ورودم به این صفحه و آشنایی با این قلم نازنین شد
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۴۶
        درود و سلام بر شما مانای مهربانترین
        لطف کردید و شعر بنده رو مطالعه فرمودید بینهایت سپاسگزارم از مهرتان. خندانک خندانک خندانک
        راستش بنده از اونجایی که در خود انرژی چندانی نمی بینم در تلاشم بازتاب دهنده ی انرژی چشمه هایی همچون شما بزرگوار باشم.
        و با خبری که امروز حتماً همه ما شنیده ایم، یک لکه زنگار دیگر به این آینه ی پوسیده افزوده شد.
        از مهر و عنایتتان بسیار سپاسگزارم. خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0