سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 15 آبان 1403
    4 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 5 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۱۵ آبان

        آواز احمدی

        شعری از

        مهرداد مانا

        از دفتر شعر مانا نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۰۴ شماره ثبت ۸۹۶۷۴
          بازدید : ۲۱۶۱   |    نظرات : ۲۹۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهرداد مانا

        ندیدم ماه صورتش را
        که ماه از ید بیضایش شقه شد و
        نیل از عصای ابهتش .
        هنوز در گوش هوشم
        فرشتگان بر سرو قامتش سلام سحری میفرستند
        رسولم وقتی بدنیا آمد پرستوها بر کوس ظفر کوبیدند
        و خون پیلان بی خبر تبخیر شد
        به یادم هست آنروز مردی از سلاله ی صبح
        به خیمه گاه شب رفت و گفت :
        اینک منم خداوند شتران این صحاری بی هاجر !!
        حذر کن حبشی از خدای حجرالاسود که
        تیری در چله ی منقار ابابیل دارد
        ساعتی بعد حیرت ابرهه باد کرده بود
        و احمد خاتم انگشتری انسان شد
        که هنوز دامنش بوی سیب حوا میداد
         
        ندیدم ماه صورتش را به خیال هیچ کلمه ای
        که خود کان کریم کلمات بود
        میگویند نامش اولین اشهد عطسه ی آدم بود نمیدانم ....
        اما مومنم به " یصلون علی النبی " ....
        هنوز گوش شعرم
        از غوغای کروبیان بی خواب است
        که سور میلادش را مومنانه بر کنگره ی عرش میرقصند ....
        و آسمانی که با تمام حشمتش سر خم کرد
        تا گونه ی سرخ زمین را ببوسد
        آه پرومته ی بی پروا
        شعله ی شوقت کور که آتش منم 
        و از هرم این آواز احمدی ،
        زودا که حریق در حدیقه ی هوس افتد .
         
        ندیدم ماه صورتش را
        حتی به خواب پروانه ای
        و شگفتا از " انا بشر مثلکم "
        که در کت کلمات مانا نمیرود
        مگر کدامتان حلول خورشید را
        در آستین آدمیزاد دیده اید
        که پتک این عبارت را آیه آیه بر سرم میکوبید ؟؟؟
         
        ندیدم ماه صورتش را .....
        کرمانشاه ۲۹ مرداد ۹۹
         
         
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۸۹ شاعر این شعر را خوانده اند

        آرزو عباسی ( پاییزه)

        ،

        شریف شریفیان

        ،

        برهنه در بارانِ دره ی کومایی

        ،

        مانا جمشیدی ( مهرداد )

        ،

        سارا شیخ محمدی ( دیانا )

        ،

        مجید قلیچ خانی

        ،

        سحر غزانی

        ،

        ابراهیم هداوند

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        امید کیانی (امید)

        ،

        حامد صمیمی

        ،

        حسین راستگو

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        ابراهیم آروین

        ،

        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

        ،

        نسرین حسینی

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        محمد باقر انصاری دزفولی

        ،

        محمدصدوقی

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        مسيحا الهیاری

        ،

        سلمان مولایی

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        رضااشرفی فشی

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        دانیال شریفی ( دادار تکست )

        ،

        عارف افشاری (جاوید الف)

        ،

        بهرام معینی (داریان)

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ،

        حوریه دردانی حقیقی

        ،

        گلاله محمدیان

        ،

        اکبرامرایی

        ،

        سیده شهربانو حاتمی

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        حدیث عبدلی (یارا)

        ،

        مریم رامجردی

        ،

        ایرج محرم پور(صوفی خموش )

        ،

        مهدیه میرزایی

        ،

        سید حاج احمدی زاده(ملحق)

        ،

        محمد علی سلیمانی مقدم

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        افسانه هادی(رخشانه)

        ،

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        ،

        روزبه رحمانی (م سپید)

        ،

        محمد علی رضاپور

        ،

        بهروز عسکرزاده

        ،

        محمد حسین نیک طبع

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        نسرین تیموربخش

        ،

        فرهاد شریف

        ،

        فرشید افکاری

        ،

        سینا خواجه زاده

        ،

        یزدان سعیدپور

        ،

        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

        ،

        عسل اسدیان

        ،

        معصومه خدابنده

        ،

        مرضیه حسینی

        ،

        غلامعلی همایونی (شمیم)

        ،

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ،

        حسین دیلم صالحی

        ،

        محمد ترکمان(پژواره)

        ،

        رحیم نیکوفر ( آیمان )

        ،

        علیرضا شاه محمدی (عشاهیر)

        ،

        شعله(م جلیلی)

        ،

        محمد راد

        ،

        پژمان بدری

        ،

        مینا مرادی(ققنوس)

        ،

        آیدا رادمنش

        ،

        سیده نسترن طالب زاده

        ،

        درویش حسین ندری

        ،

        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)

        ،

        مدیر ویراستاری

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        ندا عبدحق

        ،

        مهدی فروزنده

        ،

        رامینه خوشنام

        ،

        مجید فکری

        ،

        فروغ فرشیدفر

        ،

        حسین طلایی

        ،

        علی مزینانی عسکری

        ،

        مصطفی فرزین

        ،

        فردین صمدی

        ،

        فاطمه شه دوست

        ،

        سمانه عسکری ،پروانه

        ،

        آرمان پرناک

        ،

        حوریا.د (شاهزاده خانوم)

        ،

        مسعود معادی

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۵۴
        خندانک
        ندیدم ماه صورتش را به خیال هیچ کلمه ای
        که خود کان کریم کلمات بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودبرشما خندانک خندانک
        بسیارزیبا قلم زدید
        مبارک مادرودایی عزیزتون باشه خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک

        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۸
        عرض ادب استاد عزیزم بانو عجم مهربان خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۲
        درود بانوی واژه ها خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۳
        سلام
        به بانوی فعال و مهربان ،
        مهربانی موهبتی ست که از نظر مانا ، علت ابر و.باران است .. یعنی معتقدم اگر وجود مهربانان نباشد ، باران هم نخواهد بارید . و چقدر خوب است که شما نیز از این تبار پاکیزه اید
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۴
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۰
        💙
        💙
        💙
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۷
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۰
        خندانک : خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۴۷
        سلام بر بانوی مهربانم
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۴۵
        درود بر مانای سایت خندانک

        بسیار زیباست و ارزشمند خندانک

        پیشتر خواندم و پسندیدم.

        الان هم که نظردهی رو بازکردین، گفتنی‌ زیاد است و مجال اندک. خندانک
        فقط می‌تونم خیلی خلاصه بگویم:
        مبارک مادر نازنین و دایی بزرگوارتان و سادات سایت؛ از جمله مدیریت محترم شعر ناب، حاج سیدفکری احمدی زاده بزرگوار و دیگر سادات سایت؛ از جمله خودم خندانک باشد. خندانک

        سپاسگزارم برای اشعار ناب و اطلاعات وسیعی که به اشتراک می‌گذارید.

        شاعرانه‌هایتان ماندگار خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۲۸
        ممنونم از شما خاله بزرگوارم ، و مبارکتان باشد این تحفه مخلصانه مانا ، شما و دیگر سادات عزیز ... و خوشحالم که مورد التفات و عنایت شما هستم . بی شک مانا این موهبت را قدر میشناسد
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۵
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۰
        💙
        💙
        💙
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۸
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۴۸
        سلام بر خاله ی نازنین همسرم . لطفتان همیشه شامل ما بوده خدا شما رو نگهداره بانو
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۳۳
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۲۴
        درود بزرگوار
        تقدیمی بسیار زیبا و شورانگیز بود
        مبارک صاحبان اثر باشد خندانک خندانک
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۵
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۸
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۳۵
        سلام
        اوضاع چنان مثل موی زنگی آشفته است که بخاطر همین شعر ، و سروده های شبیه پیش از آن بارها به خیانت به وطن و تازی پرستی و جمود فکری متهم شدم . غافل از اینکه حس نشنال چنان در من قوی ست که نام دخترم را وطن گذاشتم .
        اما آنچه از محمد و شگفتیهای او درین آواز کوهی نوشتم ، نه محصول روایات آخوندی و تفاسیر شیعه و سنی که معلول تجربه های مستقیم شخصی ام بوده . قبلا هم خدمت بزرگواری عارض ش شدم که تاریخ برای مانا خاطره س . من تاریخ را نخوانده ام بلکه دیده ام . و برای این ادعا هم هیچ توضیحی نمیتوانم بدهم ، شما خود به جایگاه و جلوه ی اساطیر در سروده هایم توجه کنید . سوالی هم عزیزی از من پرسیده بود که نام برخی شاعران سایت را آوردی در شعرت و آنها را میخواهی اسطوره کنی . کار مانا ساخت اساطیر نیست ، بلکه کشف آنهاست . این حضرات خود اسطوره ی زنده اند . مثل آبی که روی آتش است و مقتضی ست الان به جوش میاید . اینها نیز روی آتش اشتیاقند و بزودی .....
        اما محمد ، به قول کی بود که میگفت : پیامبری کز نو باید شناخت ؟ ..... مولوی معتقدست کسی که احمد را دارد ، یعنی عیسا و موسا و ابراهیم و زرتشت و ... را هم دارد . چون در دین محمد همه ی آن دینها جای دارد . مثل اینکه در عدد صد ، اعداد نود و هشتاد و ... جای دارند .
        و میگفت از روی سکه های درهم نام پادشاهان پاک میشه . ولی هر پادشاهی که میاد نام احمد را بر درهم و دینار میزنه :

        از درمها نام شاهان برکنند
        نام احمد تا ابد بر میزنند
        نام احمد نام جمله انبیاست
        چونک صد آمد نود هم پیش ماست .


        و بار دیگر شعر مانا به شعورتان تقدیم میگردد ،
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۹
        هزار درود و تشکر بابت نشر خندانک
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۶
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۳
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۸
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۶
        درود جناب مانا🌻

        هریک از دوستان عزیز به یک قسمت از شعر اشاره کردند و من با اجازتون به بحث پرومته میپردازم

        پرومته سمبل عصیان بشر است در برابر سرنوشت و تقدیر و بطور کلی قوائی است که بر او فرمانروایی می کنند.تلاشها و رنج های او رنجها و تلاشهایی است که آدمیزاد از روز نخست تحمل کرده است و حس لجاجت و آزاد منشی و غرور او که باعث می شود وی زجر و سختی را تحمل کندوولی سر اطاعت در مقابل خدایان مستبد فرود نیاورد.

        افسانه پرومته از زمان شورش تیتان ها در برابر خدای خدایان آغاز می شود تیتان ها نخستین خدایان روی زمین بودند اما چون قدرت زئوس بیشتر از تیتان ها بود تحت سلطه زئوس خدای خدایان در آمدند اما مدتی بعد بر او شوریدند و همه بدست زئوس نابود شدند پرومته سرکرده تیتان ها پاپت بود که چهار پسر از کلمین دختر اقیانوس داشت اولین پسر ارب بود که زئوس او را روانه دیار تاریکی و وحشت کرد و به او فرمان داد تا آخر دنیا در آنجا بماند دومین فرزندش اطلس را به جبل الطارق تبعید کرد تا برای همیشه بار کره زمین را بر دوش خود نگه دارد و سومی را بدلیل اینکه سهم کمی در عصیان داشت بخشید.

        اما یکی از فرزندانش مجازات نشد و به بزم خدایان راه یافت او پرومته بود زیرا پرومته از اول می دانست که برد با زئوس است و در جنگ تیتان ها با زئوس شرکت نکرد.اما پرومته بجای اینکه عیش و نوش کند و از بودن در المپ لذت ببرد روح عصیانگری و تمرد را در خود تقویت کرد تا اینکه روزی بتواند انتقام خود را از خدایان بگیرد.

        پرومته آغاز به آموختن علم و دانش خدایان به نوع بشر کرد تا آنان را رقیب خدایان کند.
        و یه شب که زئوس و بقیه خدایان خواب بودن شعله آتش رو به زمین میاره و انسان رو از سرما نجان میده و مورد خشم زئوس قرار میگیره و جگرشو میزاره بیرون😔😔😔تا کلاغ در روز قیامت اون رو نوک بزنه و این شد داستان پرومته که به دلیل عشق به انسان این بلا به سرش اومد و من در اشعار دیگرتان بارها دیدم که از این داستان استفاده کرده باشین

        و اما شعر

        آه پرومته ی بی پروا

        شعله ی شوقت کور که آتش منم

        و از هرم این آواز احمدی ،

        زودا که حریق در حدیقه ی هوس افتد .

        و اینجا شاعر اشاره کرد که آتشی که من دارم هوس رو میسوزونه به پرومته طعنه میزنه و میگه آتشی که من بردم از آتش تو قوی تر بود

        خیلی لذت بردم و  بارها خواندم و این شعر زیبا مبارک دوبزرگوار باشه
        🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻


        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۱۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۱۷
        مرسی سحر جان
        زحمت را بر خود هموار کردی و گوشه ای از شعرم را به نور شوقت منور کردی که شاید برای خودم هم تا این غایت زلال نبود ، و باز هم بگویمت که آنچه در این صفحه از تو سر میزند همیشه نشان از قدرشناسی و مهربانی ات دارد . و از تفاسیر معوج کج اندیشان نترس که گاه دوستی میان جماعتی ، آنچنان خشمناکشان میکند ، که نقاب از روی ابلیس برمیدارند . و مگر چیست شیطان ، جز خشم و حسد ؟؟؟
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۶
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۱
        💙
        💙
        💙
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۸
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۳
        سلام سحر قشنگتر از گلهای یاسم . کی ببینمت یه دل سیر بوست کنم عزیزدلم؟ خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۱۲
        به زوووووودی خندانک خندانک
        خندانک
        مهدی محمدی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۰۰
        سلام مانا
        بگذار بنویسم به صراحت واژه. قصص الانبیاء ید بیضا و شق القمر و عصای موسی به قدری تکراری است که تشبیه صورت به ماه‌؛ و چون شاعر داده ی جدیدی اضافه نکرده در خور اعتنا نیست. از حیث واژگانی هم شعر را به شدت نیازمند پرداخت می بینم. حتی ترکیبات شاعرانه مثل گوش هوش، سرو قامت، عصای ابهت بدیع و شگفتی آور نیستند. شعر در بیشتر سطوح به نثر تنزل کرده، بیراهه نیست بگوییم آنچه خواندیم شعر نیست، تمرینی است برای شعر. شاید گناه نویسنده اش این بوده که با تاخیر از داستان های عبدالمطلب و ابراهیم و موسی و پیامبر اکرم آگاه شده، اما گناه کبیره اش این است که از زاویه دید منحصر به فرد شاعر به نظاره آنچه رفته نمی نشینیم. داستان ها اغلب آن قدر پراکنده اند که به مخاطب اجازه همراه شدن نمی دهد. شاعر مرتب از این جو به آن جو می پرد و در این گریزها خلاقیتی نیست و اغلب طراحی نشده است. چنانکه کلیت داستان در مورد تولد پیامبر است اما شما رد پای موسی علیه السلام را نیز می بیند. در چنین شعری که آیینی است و بهتر بود به شجره طیبه منحصرا توجه نمود حال آن که حضور پرومته هم غریب است و هم آزار دهنده.
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۲
        سلام
        عارضم به حضورت آنچه این شعر را در نظر شما تکراری کرده ، این است که مقام محمد برای مانا جوری نیست که به آشنازدایی رو بیاورد ، بلکه همان را گفته ام که پیشتر از من در دیباچه ی شاعران قدیم و جدید هست ، پس مقدمات دیوانی شاعرانی که از محمد گفته اند هم همگی تکراری ند .
        و البته شما در سبزوارید که گفتن از محمد شجاعت نمیخواهد ، و من در قبیله ای نامسلمانم که همین شعر برای صدور حکم ارتدادم کافی ست .
        و اما کثرت داستانها در شعر مانا ، اتفاقا خلاقیتی ست که اکثر اساتید آنرا تایید نمودند ، چون در هر خط تاریخی را جای میدهد ، که کار کمتر کسی ست . و این دقیقا جایی ست که بار خطوط سنگین میشود تا از نثر عادی فاصله بگیرد . اگر میبینی موسا هم در اینجا حضور دارد اتفاقا مستند است و ملهم از اینکه پیامبران ادامه ی همند و از یک ذریه و تبار

        و شعر را مهدی جان من در لحظه میگویم . حالا خوب و بدش را نمیدانم و نمیشود همه را به یک آیین مومن کرد . اما با همین شعر بسیاری از کاربران این سایت که شما هم میشناسی گریه کردند . پس نمیتوان فتوایی صادر کرد که خوبست یا بد است . اما همه مجازیم که عقیده خود را در مورد ساختار و محتوای شعر بیان کنیم .
        و اما پرومته ..... دقیقا برخلاف آنچه شما فکر میکنی ، شاعر پرومته را نقطه ی اتصال محمد و مانا میداند ، چرا که آتش پرومته و خورشید محمد و شعله ی مانا هر سه ..... ادامه اش شطحه ی خطرناکی ست
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۵۲
        چند نکته.
        یک. گریه دیگران آیا ناشی از این می شود که شعر شما خوب است یا ناشی می شود از حب ایشان به پیامبر؟ در عین حال این جا سایت شعر است و از منظر شعر، به شعر نگاه می شود؛ شجاعت شما و گریه دیگران داستان دیگری است.

        دو. در خصوص پراکنده بودن داستان ها، در نقطه مقابل بیان بنده شما آن را از زبان اساتید همراه با خلاقیت دانستید و عاملی برای خروج از نثر. می شود بفرمایید این اساتید عزیز چه کسانی هستند، یعنی ایشان در این شعر، گریزها را خلاقانه می دانند و شما دقیقاً منظور ایشان را دانسته اید و ایشان هم اساتید ادبیات هستند؟

        سه. بیان کردید در مقام محمد مانا به آشنازدایی رو نمی آورد. اما یک مصداق می آورم. در همین صفحه آقای قلیچ خانی از زبان دکتر علی شریعتی در مورد امام حسین علیه السلام می گوید، حسین(ع) انسان فوق العاده ای نیست بلکه فوق العاده انسان است. منظور از دید منحصر به فرد شاعر این است که دریچه ای به تعقل برای مخاطبان بگشاید وگرنه رسالت هنر چیست؟

        فرمودید دیوان شاعرانی که از محمد گفته اند همگی تکراری است. جنگ خیبر امام علی علیه السلام را در نظر بگیر. همین روایت در حمله ی حیدری از باذل مشهدی را با بیان مولانا در مورد خدو انداختن بر علی(ع)، اولاً نوع توصیف ها و تفاوت هایی که در نگاه افراد وجود دارد و در ثانی کیفیت توصیف ها را مقایسه کن. همین کار را با ترکیب بند عبدالرزاق اصفهانی با شعر خودت انجام بده و این را در نظر بگیر که در شعر سپید چقدر دست شاعر برای پرداختن به مسائل و توصیف ها باز است. بعد در نظر بگیر که مولانا قرن هفت بوده، عبدالرزاق اصفهانی قرن شش، باذل مشهدی قرن یازده. فیلم را بار اول می بینی یک لذت دارد بار دوم یک مقدار از لذتش کم می شود بار سوم ممکن است اصلاً میل به دیدنش نداشته باشی. در بحث شعر که مخاطب از شاعر نوآوری می خواهد ماورای این است. شاعر باید به گونه ای سخن بگوید که هر بار تکرار خواندن و شنیدنش، لذت افزون به مخاطب بدهد.

        در مورد دیدگاهت در مورد خورشید محمد و مانا و پرومته این طور که توضیح دادی، احتمالاً نوآوری باشد؛ اگر این طور است به صراحت قلم می گویم بقیه ی شعر حشو است از اول باید روی این قسمت مانور می دادید یا اگر می خواستی مقدمه سازی کنی، باید پرداخت بیشتری متوجه شعر می کردی.
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۵۲
        بار دیگر مهدی جان سلام
        و سپاس از اشتراک فهمتان

        در مورد پاسخها کوتاه عرض میکنم
        بله همه آنها از قرار استاد ادبیات هستند

        دوم گریه مخاطب برای پیامبر هم که باشد قطعا کلام مانا این تداعی را برای آنها داشته ، موضوع شعر تعیین میکند که شاعر از چه ابزاری برای ابراز استفاده کند ، قطعا اگر شعر قبلی ام را میخواندید متوجه میشدید .

        سوم شعر مانا چامک نیست که صرفا یک جمله بگوید و خلاص . موضوع مقدمه سازی برای بیان لب مطلب با موضوع حشو متفاوت است . آیا تعریف حشو را هم باید من توضیح بدم اینجا ؟؟

        و البته بازخورد شعر و مخاطب حرف آخر را میزنند که آیا شعری خوب است یا بد
        الان شعر سهراب و فروغ منتقدان کمی ندارد و اتفاقا همه هم از اساتید ادبیات . اما آیا مردم به حرف آنها میروند ؟
        ما در کشوری هستیم که شعر بسیار جایگاه دارد . اما این جایگاه را منتقدان به شعر نداده اند .
        با اینحال چرا من نوعی به نقد شعر دیگران میپردازم و به آنها مجوز نقد شعرم را میدهم ؟؟
        چون لطف کار در همین تضادهای سلیقه ایست . که در نهایت شاعر میتواند میزان محبوبیت شعرش را متوجه شود . که آیا فردا به اشتراک ملت بگذارم یا نه ؟؟ و قطعا در هر نقد و نظری که برایم مینویسند ، به سابقه ی منتقد ، میزان خلوصیت و کارنامه ی هنری خودش توجه میکنم . که آیا اینکه شعر دوستان را واکاوی میکند ، واقعا دلسوز شعر است یا دلسوز خودش ؟ آیا مثل آقای فلانی خود نیز شاعری قوی ست یا مثل حضرت بهمان شبنامه مینویسد ؟؟ آیا به شاعر علاقه مند است و خواهان کمک است یا ده روز پیش سر سیب زمینی با بنده مشکل اساسی دارد ؟؟
        و مهمتر از همه آیا خود نیز اهل شنیدن نقد است یا اگر همین نقد را راجع به خودش بشنود ، ممکنست کار به شمشیر بکشد ؟؟

        حرفهایت درست ... این نظر توست که گفتی و خلاص
        اما اینکه چقدر این نظرات را بنده اعمال کنم به آن شرایط بالا برمیگردد ... و البته نظرت هم برام محترمه . بی شک هر نظری کارساز خواهد بود . اینکه جواب دادم هم خودت میدانی اول بار است . دوستی معتقد بود که اگر نقدهای منفی را دربست بپذیری به منتقد بی حرمتی کرده ای . ولی ایکاش به حرفش گوش نمیکردم . چون شعر اگر نتوانست از خودش دفاع کند ، تلاش شاعر بیهوده است . شما شعر را اینگونه دیدید و دیگران جور دیگر
        هر جسمی به یک لون نور دریافتی را منعکس میکند
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۲۵
        سلام. مواردی که مطرح کردید در خصوص پذیرش یا عدم پذیرش نقد به خودتان برمی گردد. من بعنوان کسی که نقد نوشته ام اولا وظیفه خود دانستم صراحت داشته باشم دوما اگر نمی پذیرفتم که بخشی از نقد یا همه نقد توسط شاعر پس زده شود، هرگز نمی نوشتم. و بار دیگر به صراحت واژه می گویم اگر من را در برابر اساتید قرار می‌دهید که همه اساتید از شعر شما تعریف و تمجید کرده اند و هیچکس با من هم عقیده نیست احتمالا باید مزه نان قرضی را توصیف کنم که اگر آن دوست و رفیق هم که ساکت نشست به احترام نمک سکوت اختیار کرد و چیزی ننوشت یا احتمالا باید بگویم از شدت ابراز احساسات و گریه ها امر مشتبه شده دچار خودفریبی شده اید. وانگهی می بینم قلمم راهی را که باید می رفت رفته و این حرف ها کوچه ی علی چپ هست که مثلا بگویم مزه سیب زمینی تان را نچشیده ام که خودت بهتر می دانی برای طبع ناگوار ما نه گوشه و کنایه خوش می آید نه سیب زمینی بی نمک. اما خوب شد که لااقل حشو را شما معنا نمی کنید و اتفاقا خوب شد که در برابر نقد منفی و نظر شخصی شب نامه نویسی که نظرش هم هیچ اهمیتی ندارد که خلاف عقیده همه اساتید که در شرح شمایل شعر شما واژه کم آوردند که شعر شما سراپا تلمیح است و سجع و ترکیبات ‌شاعرانه، چنین کمربند همت به دفاع از شعر سرشار از شور و شعور بستید علی رغم این که سربازان جان بر کف بر مدار خلوص، جوانمردی را به حد اعلایش رسانده بودند و از شط فرات ‌شعر ناب تان، شربتی اعلا نوشاندند.
        دمتان گرم. سرتان سلامت
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۶
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۱
        💙
        💙
        💙
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۶
        💙
        💙
        💙
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۹
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۶
        سلام جناب محمدی عزیز
        اگر دقت بفرمایید مانا زیر کامنت جناب شفیعی عزیز ، نقد شما را پذیرفته ولی چیزی که نوشته تان را کمرنگ کرده ، لهجه نقدتان است که امیدوارم اصلاح بفرمایید . همین حرفها را جناب مولایی و مانا هم میگویند اما از آنها میپذیرند و از شما نه . نکته اینجاست که انشالله روزی التفات کنید
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۲۳
        سلام بانو. اول سپاسگزارم. دقت کنید که مورچه نمی تواند با زبان نور صحبت کند. نکته دوم. از مباحث حاشیه ای خوشم نمی آید. پاسخ نقد، نقد است نه حاشیه. گوشه ها و کنایه ها جای خود دارند. چطور قبیله ی قلم داعیه دار و یکپارچه به یک نفر می تازند که به مانا توهین کرده است و ده ها برابر آن چه را او گفته، می گویند و مزاحمت ایجاد می کنند و فضای سایت را به حاشیه می رانند. اما این طرف، پاسخ یک نقد را که ذره ای توهین در آن نیست به الفاظ سربسته ی پاکت شده می دهند؟ این که حضرت مانا از خلوصیت صحبت می کنند آیا ایشان نیت خوان شده اند خدای نکرده به جای خدا نشسته اند که از قضاوت می کنند فلانی سر سیب زمینی ده روز پیش با من دشمن شده است؟ حقشه اینجا بگم مانا جان بکش که حقته. در دم عمل تو به تو بازگشت. یا آن آقا مجید که واژه ی استاد را در پاکت از راه دور می فرستد نمی داند که دارد وهن می کند و تمسخر؟ یا خود شما، در این همه سیلاب اخلاق، فقط زبان نقد مهدی محمدی را مشاهده کردید؟ لااقل برای آن که توصیه تان موثر واقع شود یا محض حفظ ظاهر یک سوزن به بغل دستی می زدید بانو! نمی خواهید که متهم شوید به کار تیمی و پشتیبانی متعصبانه و جاهلانه از هم تیمی؟
        و نکته آخر، اساساً نقد اگر صحیح باشد و مورد پذیرش واقع شود امر مطلوبی است اما اگر نقد صحیح نباشد و مورد پذیرش واقع نشود هم امر مطلوبی است. پس اگر نقد من اشتباه بوده و مورد پذیرش واقع نشده خیلی هم خوشحالم اما اگر صحیح بوده و پذیرش نشده باز هم ناراحت نمی شوم. خصلت بازی کردن در زمین نقد همین است. کسی که انتظار دارد همیشه حرفش را بپذیرند بهتر است اصلا ننویسند.
        اما یک جمله هم می نویسم از یک استاد به معنای واقع کلمه استاد: روزی که انتظار دارید دیگران برای شما کف بزنند وسط کف زدن های دیگران له خواهید شد. واقعیت همین است بانو، این همه تعریف و تمجید بود. حالا یک نفر نه تنها زبان به تمجید نگشود که گفت امر بر تو مشتبه شده، تو اگر خیلی به کار خودت ایمان داری چرا گارد می گیری؟ چرا قضاوت می کنی؟ چرا گوشه و کنایه می زنی؟ تو زبان مهدی محمدی را نمیشناسی؟ نمی دانی چطور می نویسد؟ آن وقت نقدش را پای دشمنی می نویسی؟ روک بگویم این حرف او دو معنا دارد یا او توهم بزرگی دارد که فکر می کند همیشه قصد دارند او را خراب کنند یا من آدم خیلی ضعیف و تهی باید باشم که وقت و انرژی و توانم را پای دشمنی با یک انسان دیگر بگذارم.
        از مدیریت سایت هم گلایه دارم. انتظار داشتم مدیریت کنند. قبیله ی قلم واقعا مثل یک کودک عقلشان را داده اند دست یک نفر دیگر، چشم بسته هر چه او می خواهد برآورده می کند. این اسمش دوستی نیست. دوستی این است که اشتباه یک نفر را به او گوشزد کنی. چند بار بگویی اثر نکرد تصمیم دیگری بگیری، بهر طریقی متوجه ا‌شتباهش کنی. متوجه نشد، کاری از دستت بر نیامد بی خیالش می ‌شوی، راه خودت را می روی. قرار نیست 6 میلیارد انسان به چراغ هدایت ما مومن شوند. نشد فدای سرت.
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۱۲
        خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۳۳
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        ابراهیم هداوند
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۴۶
        هرچه میخواهم ننویسم
        شعر مانا وسوسه ام می کند!
        نیش قلم را به عمد می شکنم
        نوش مانا وسوسه ام می کند!

        مانده ام بنویسم
        به کدامین رنگ؟!
        که نه آهنگِ سرخ باشد و نه سپید رنگ!

        شعر من اگر نمی خواند
        یا نمی خوانی آنچه از قلمم
        در نگاهم اما به افق
        می رسی به نقطه ی آغاز
        نقطه ی شروع یک جرعه
        از هزاران ترانه و آواز
        زیر طاقِ کسرایِ دلم
        نیشتر بزن بجانم از احساس
        تا فرو بریزم از کنگره ی درد
        در همین خرابه های پر از راز

        بداهه ای پیشکش شعر فاخرتان خندانک

        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۱۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۵۰
        برام مهم نیست که از برخی ابراز احساسات مانایی به آقایان و خانمهای این سایت چه برداشتی میشود ، اما بی ریا شما را دوست دارم . هم این تصویر شوخ مهربانت را و هم قلم زرین نگارت را ، چه از شعر مانا خوشت بیاد و چه آنرا با دینامیت منفجر کنی ، به نوع نوشتن و تیپ شخصیتی ات افتخار میکنم و احترام میذارم . دیگه الانم یقه ی منو نگیر . یقه ی خودت را بگیر که چرا اینقدر جذابی ؟ همین حس را به خانم زهرا بافقی _ خاله ی نازنینم _ هم دارم . و همینطور به جناب اخباری بزرگوار ...
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۷
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۲
        💙
        💙
        💙
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۹
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۸
        خندانک خندانک درود بر شما شاعرِ گرانقدر خندانک خندانک

        لایک شد شعر قشنگتون👍🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۵۸
        ممنونم از شما
        و این لایکهای یادگاری شما را همیشه در مقام پاسخ بودم .
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۷
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۲
        💙
        💙
        💙
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۹
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۴۲
        اما مومنم به یصلون علی النبی
        سلام و درود و ارادت
        مانای عزیز
        مانا باش و بمان
        در پناه خدا خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۵۶
        سلام برادر همیشه محجوبم
        خوش آمدید و صفا آوردید
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۸
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۳
        💙
        💙
        💙
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۹
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۹
        درود جناب رضاپور
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۰۷
        سلام مانای عزیز
        امید وارم شعر زیبایت مبارک مادر باشه .
        وصف دوست سخت است و وصف معشوق سختر و وصف ارزنده ترین بشر خیلی خیلی سخت.دوستانی که خورده میگیرند یا در حلقه اول صوفیان اند و یا معتقدانی سر سخت.
        ولی به کل از نظر ادبی شعر های وصفی از نوع تشریحی هستتد که به دید و قدرت تکلم ربط دارد.و به دایره کلام مربوط نمیشوند
        موسی و چوپان و مخالفت خدا برای نقد موسی بر کلام چوپان جواب دوستمون بود که نتوانستم بنویسم.
        ولی شعر زیبایت مانای عزیز
        نسبت به دیگر شعر هایت کمتر مرا به فکر برد ولی روحانیت بیشتری داشت که حتما خودت این امر را کنترل کرده بودی

        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۵۹
        سلام شاهرخ نازنین
        دوستی با شما از اتفاقات خوب و خجسته ی این ایام بود که مرا به خودم غره میکند . و چرا مغرور نباشم وقتی نازنینی چون شما را همیشه در فهرست خوانندگان شعرهای پریشم میبینم . در مورد اینکه شعر اینبار کمتر بازی ذهن را برانگیخت دقیقا جناب آقای محمدی نیز البته به زبان خاص خودشان به این نکته اشاره کردند ، علتش را شرح شاعر بر ممدوح و گریز از طرح بدایع پیشین میدانم . این صرفا نعت رسول اسلام بود به همان زبان قدما ، و به همان لهجه که بجای نظم از ابزارهای دیگری استفاده کردم و همین اگرچه معنویت اثر را بالا برده ، شعریت کار را کاهش داده
        و خوب راستش دنبال شعر نبودم شاهرخ جان . اشکی بود و شوقی که خانمم باعثش شد . گفت خواب پیامبر را دیدم ولی صورتشو ندیدم ، وسط چت که دقیقا یکروز پس از شعر زندگی بود ، من هم این کلمات را از منبع همیشگی ام دریافت کردم و نوشتم
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۴۸
        خوش به سعادت شان
        و افرین به مانای عزیزم
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۸
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۳
        💙
        💙
        💙
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۴۰
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۰
        هرچه مانا از شما تعریف کرده معلومست که باز کم گفته . ممنون جناب شاهرخ بزرگوار که اینقدر مهربان هستید خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۱۰
        سلام

        و مبارک عزیزانتان باشد.
        همیشه به مهر بیافرینید.
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۲۴
        سلام
        من اول یک عذرخواهی جلوی همه ی دوستان از شما داشته باشم . که در محضر شریفتان عرض اندام کردم که شما به پای جوانی و خامی و جهلم بگذارید .
        و اما گذرتان را به این صفحه چون عبور نسیم از گندمزار میدانم . خوش آمدید و حالم را خوب کردید
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        بهروز عسکرزاده
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۱۲
        "عرضِ اندامـ"ـی اگر شد جانِ من!
        من به آن دیده ندیدم جانِ تو
        گر خطایی کرده‌ای از آنِ من
        گر صوابی کرده‌ام از آن تو!
        خندانک
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۸
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۳
        💙
        💙
        💙
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۴۰
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۱
        سلام بر دانای مهربان
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۱۷
        سلام برشما جناب استا د جمشیدی .مهرداد.
        عرض ادب واحترام ببخشید که بنده دیدر رسیدم
        عذر خواهی مینمایم .البته سروده شما بسیار عالی خندانک
        وموردپسند همگان قرارگرفته وازنظراینحفیر هم خندانک
        بسیار عالی وبینظیراست موفقباشیدو
        سرفراز خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۳۲
        سلام بزرگوار
        امروز اولین روز انتشار این خطوط بود . خیلی هم به موقع و خوش آهنگ بود آمدنتان ... سپاس بیکران
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۳
        💙
        💙
        💙
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۴۰
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۱
        حضورتان مایه ی سرافرازی ست
        ارسال پاسخ
        نسرین تیموربخش
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۵۱
        آقااا شنا بی نظیرییییی خندانک خندانک
        آفرررین
        آفرین ب ابن سواد
        آفرین ب این درک درست قلم خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۳۶
        سلام نسرین عزیز
        اول چاپ کتابتو تبریک میگم
        و دوم بهت خوشامد میگم .
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۸
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۴
        💙
        💙
        💙
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۴۰
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۱
        بی نظیر شمایید نسرین عزیزم که اینقدر تودل برو هستید
        ارسال پاسخ
        عسل اسدیان
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۴۷
        درود و عرض أدب

        شاعر شور و عشق
        خالق واژه هاي بكر
        *********


        ندیدم ماه صورتش را
        حتی به خواب پروانه ای
        و شگفتا از " انا بشر مثلکم "
        که در کت کلمات مانا نمیرود
        مگر کدامتان حلول خورشید را
        در آستین آدمیزاد دیده اید
        که پتک این عبارت را آیه آیه بر سرم میکوبید ؟؟؟
        ***********
        ميخوانم شعرت و درهاي تازه اي به رويم باز ميشود
        هر بار مي آموزم

        قلمت را بايد طلا گرفت

        پايدار باشي پدر و معلم مهربانم
        خندانک خندانک

        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۵۵
        هیچ چیزی مث داشتن دختر توی دنیا برای یک پدر آرامش نداره . اونا که دختر دارن میدونن مانا چی میگه . فرقی هم نمیکنه که دختر باشه یا دخترخوانده ، همینکه گفت بابا یعنی تو هم صاحب یه تیکه از آسمون شدی
        و حالا دخترت توی سایت باشه شعر بگه و شعرتو کامنت بذاره ... خدا امسال نعمت رو بر من کامل کرده ..
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۹
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۴
        💙
        💙
        💙
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۴۰
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۳
        عسل همیشه شیرینه مگه نه عزیز دل ؟
        ارسال پاسخ
        عسل اسدیان
        عسل اسدیان
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۳۳
        سلام گلاله نازنین و عزیزم
        مگر میشود گل زیبای هستی را دوست نداشت
        مهربان رنگ و بوی عشق داری
        زیبای منی گلاله جان که هر کجایی پیش از تو عطرت می آید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        معصومه خدابنده
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۳۵
        سلام وارادت درودهایم تقدیمتان
        شاعر نیک اندیش
        نوشته های شما را باید چند بار خواند کلاس خوبیست ممنونم
        زنده باشید به مهر
        🌹🌹🍃🌹🍃🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۵۹
        سلام بر بنده ی خوب خدا
        اینها که میگویی لذت شاعری رو در من دو چندان میکنه ، و بهم حس غرور سرشار میده
        و کاش واقعا صفحه ام کلاس درسی میشد و سفره ای سخی که هیچ کس دست خالی از آن بیرون نمیرفت
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۹
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۵
        💙
        💙
        💙
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۶
        بِسمِ اَللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

        بهترین و زیباترین دعای عوالم


        الّلهُمَّ اَرزُقنا اَمِن المُصطَفی ایمانَ المُصطَفی اِخلاصَ اِسلامَ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا بَرکَته المُصطَفی اَنبیاءِ المُصطَفی بَصیرَةِ المُصطَفی حُجَةِ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا سِرَّ المُصطَفی تَوَکُل المُصطَفی الّلهُمَّ اَرزُقنا ثَوابَ المُصطَفی صِراطَ المُصطَفی
        الّلهمَّ اَرزُقنا حَیاءَ المُصطَفی حِلمَ المُصطَفی الّلهمَّ اَرزُقنا دُعاءَ المُصطَفی دینَ المُصطَفی دیانةَ المُصطَفی رَعِیَّتَ المُصطَفی رَأفَةَ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا زُهدَ المُصطَفی زینَةَ المُصطَفی زیارَةَ المُصطَفی سَعادَةَ المُصطَفی صَبرَ المُصطَفی  سَخاوَةَ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا شَریعتةَ المُصطَفی شَهادَةَ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا صَوتَ المُصطَفی صُحبَةَ المُصطَفی ضیاءَ المُصطَفی جَمال المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا طَلعَةَ المُصطَفی طَهارَةَ المُصطَفی طاهَرَ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا عَشرَةَ المُصطَفی عِبادَةَ المُصطَفی عِنایَةَ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا عتایتَ المُصطَفی غِیرَةَ المُصطَفی قُربَتَ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا فَلاحَ المُصطَفی فَراتَحةَ المُصطَفی لُطفِ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا کَلامِ المُصطَفی اَکرَمَ المُصطَفی لِذَّةِ المُصطَفی لِقاءِ المُصطَفی آمالِ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا مَحَبَّةِ المُصطَفی هِرَّ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا نَهایَةَ المُصطَفی نَظافَةَ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا وَدَعَ المُصطَفی وَصَلَ المُصطَفی وَلایَةَ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا حَبیبَةَ المُصطَفی هِمَّةَ المُصطَفی هِدایَةَ المُصطَفی
        الّلهُمَّ اَرزُقنا یَمینَ المُصطَفی یَسار المُصطَفی جُذُوبَ المُصطَفی شِمالَ المُصطَفی
        وَ صلّی اللهُ عَلی مُحَمَّدِ وَ آلهِ الطاهرین بِرَحمَتِکَ یا اَرحم الرّاحِمین اَجمَعین المُصطَفی وَ سَلَّمَ تَسلیما کثیراً
        "و اِن یَکادُ الَّذینَ کَفَروُا لَیُزلِقونَکَ بِاَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ وَ یَقولُون اِنَّهُ لَمَجنُونَ وَ ما هُو اِلّا  ذِکرً لِلعالَمین فَاللهُ خیرُ حافِظاِ وِ هُوَ اَرحَمُ الرّاحِمین"
        اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجّل فرجهم .



        سلام و درود
        بارهاخواندم دلسروده ی ارزشمندتان را زنده باشید
        نظر رحمت حق تعالی و نور ذی وجود صاحب لیله الاَسراء محمد مصطفی (ص) شادی بخش زندگانی تان در سلامتی و عزّت مستدام خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۴۰
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۳۶
        سلام بانوی بزرگوار
        خداوند به زندگیتان نور و برکت بباراند که صفحه ام را به صلوات بر محمد و اهل بیت پاکش منور نمودید
        سپاس بیکران از همراهیتان
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۰۲
        خندانک خندانک
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۳
        درود مهربانوی مهربان
        ارسال پاسخ
        غلامعلی همایونی (شمیم)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۱۹
        سلام و عرض ارادت حضرت مانای بزرگوار
        چند سالی است افتخار دوستی با شما و خوانش اشعار زیبایتان نصیبم شده و تعدادی از شعرهایتان را حفظ هستم.
        اگر چه اشعار کلاسیک را بیشتر می‌پسندم اما اشعار سپید شما که سبکی کاملا منحصر به فرد را دارند دوست دارم و از خوانش آنها بی‌نهایت لذت می‌برم
        اغلب اشعارتان سفره‌ی بزرگی‌ست که اسطوره‌ها و بزرگان و انبیای الهی میهمانان بلامنازع آن هستند و همانگونه که شیخ اجل می‌فرماید:
        بزرگش نخوانند اهل خرد
        که نام بزرگان به زشتی برد

        همانگونه که در قرآن کریم زیباترین القاب و صفت‌ها را موسی ع و عیسی ع و مریم و ... اختصاص داده همواره در اشعار شما زیباترین این اوصاف را به زبان فارسی به بزرگان تخصیص داده‌اید.

        درود بر شما و اندیشه‌های پرمهرتان
        قلمتان هر روز شیواتر و بلیغ‌تر باد
        درود و صلوات بر محمد مصطفی و خاندان مطهرش
        مبارک افراد و ساداتی که شعر را به آنان تقدیم کرده‌اید

        تقدیم به شما :

        تو شیرین‌تر از این جانی که می‌گویند شیرین است
        بهای عشق ارزان است با خونی که رنگین است

        چه حالی می‌شوم وقتی که یادت می‌شود الهام
        همان حسی که در غار حرا یا در فلسطین است

        به دور اضطراب شانه‌هایم جامه می‌پیچم
        امانت داری مهر تو یک تکلیف سنگین است

        ...

        موفق باشید
        عزت زیاد
        ⚘⚘⚘
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۳۸
        سلام کاکوی نازنین
        دوست گرانقدر
        و رفیق با ارزشم ... برای مانا منتهای سعادت است که استادی چون حضرتعالی که بارها شعرهایش را در جمع خانواده خانواده و دکلمه کرده ایم ، اینچنین شیفته ی شعر شاعری شود که خود به دعا و رهنمون دیگران همیشه نیازمند است . قلب پاکتان را میستایم . و دست پر مهرت را میبوسم
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۱۹
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۰۴
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۰۵
        💙
        💙
        💙
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۰۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۴
        استاد خلوص و مهربانی و فروتنی
        خوش آمدید
        ارسال پاسخ
        محمد ترکمان(پژواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۵۰

        ... درود بر مانای عزیز
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۱۹
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۴۸
        درود بر مرد رنج و آگاهی
        ارسال پاسخ
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۲۸
        عرض ادب و سلام
        بسیار زیبا و دلچسب بود
        زنده باشید بزرگوار خندانک خندانک
        دستمریزاد
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۱۷
        سلام و عرض خوشامد دوست عزیز
        مقذمتان ستاره باران خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۴۷
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۵۱
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۵۲
        💙
        💙
        💙
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۲۳
        سلام بر مانای عزیز
        ویژگی برجسته شعر شما اشارات و تلمیحات تاریخی و اسطوره ای است که از دانش و مطالعات گسترده شما نشان دارد و بیشترین موفقیت شما را در سرودن میسر می سازد
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۴۸
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۵۶
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۰۷
        سلام
        ممنونم از بنده نوازی و محبت شما جناب ظهوری عزیز
        خوشحالم کردید و سرافرازم نمودید خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۰۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۳۰
        💙
        💙
        💙
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۶
        سلام جناب ظهوری
        و البته هستند از همسر بنده باسوادتر . اما آنها دوستان نازنینی چون شما را ندارند . لطف شما شامل حال ماست و این خود لطف خداست
        ارسال پاسخ
        رضااشرفی فشی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۵۶
        درودجناب مانا،شعری بغایت قوی از شما خواندم.ذکرنامه ایی بود به سبک خودتان، چون همیشه زیبا و خواندنی خندانک خندانک خندانک
        اما امروز نقدی از یکی از اعضای قدیمی سایت در ذیل شعر یکی از دوستان در مورد شما و آن شاعر گرامی خواندم که بسیار تعجب اور بود،از شعرا و اعضای سایت گران قدر شعر ناب انتظار چنین برخوردی را نداشتم.گاهی انسان با حرفی نپخته و نسنجیده به راحتی پرده از خامی افکار خود بر می دارد.امید است بیشتر بیندیشیم و سنجیده تر سخن بگوییم.موفق و موید باشید خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۰۵
        سلام دوست عزیز
        از راه سواد و سرود کم میاورند ، به تهمت و دروغ میخواهند جبران کنند ، غافل از اینکه فقط خود را مضحکه ی صغیر و کبیر میکنند .
        ممنونم از تذکر به جای شما و سپاس از حمایت سبزتان
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۰۳
        خندانک خندانک
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۵۳
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۱
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۹
        سلام جناب اشرفی
        ادب شما چیزی نیست که از چشم من و مانا و دوستان پنهان بماند . و برای همسرم از این اتفاقات زیاد افتاده و همیشه هم دوستانی چون شما را داشته که دلش به کارش گرم است
        ارسال پاسخ
        علیرضا شاه محمدی (عشاهیر)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۳۰
        و احمد خاتم انگشتری انسان شد
        که هنوز دامنش بوی سیب حوا میداد

        و چرا آدم انسان می‌شود اینجا؟
        بوی سیب حوا می‌دهد و فراموش کرده این بنی‌نسیان؟

        مذکر شد از بهره‌ی چیستی
        مؤنث... نپنداری‌اش نیستی
        علی نقطه‌ی نون و زهرا ولی
        تمام جهان‌های باقیستی


        درود بزرگوار
        بهره‌ها بردم و رو سیاهی ندارد آن‌که اندیشه دارد و اندیشیدن آموخته

        در این آیات (شعر) نشانه‌هایی ست لقوم یتفکرون
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۰۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۲۲
        سپاس و سلامم را نمیتوانم از تو دریغ بدارم . چون تو هم زمانی مثل من غریب بودی و نبض غربت را میشناسی ... به مهر آمدی ، به مهر بدرقه ات میکنم
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۵۴
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۱
        💙
        💙
        💙
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۹
        سلام جناب شاه محمدی عزیز
        خوش آمدید
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۵۳
        سلام
        مانا ممنون که خودت هستی و خودت را می سرایی من و تو نیک میدانیم و دیدیم خیلی از این تجارب و نظرات بالا را

        زمین میچرخد و نقطه ای برای رسیدن نیست به قول رسول زمین به شکل احمقانه ای گرد است و هر جا بروی میرسی سر نقطه اول .میدونی زیاد با شعر کار ندارم شعر رسالتش را کرده و بقیه را عاقلان دانند ....

        جالب بودن صفحه تو آینه که انگار همه چیز تکرار دیروز است مانا نمیدونی رفته بودم داخل تونل زمانی که وجود ندارد و در نظرات شعرت .

        توابین ..... زبیر و آیه ها و مدح اهل بیت . خوارج ...صفین و فریب و رشادت و جای رسول خوابیدن ....شجاعت عباس ......مار ی که هم صحبت حوا بود
        .قیل گمش . هملت .و پر متوس .مریم مجدله ناشی.
        تا تا تا خودم و تا راستی حال دلت چطور ه مرد رسیدی تهران بگو دو روز ماموریت خورده کسی چه میدونه شاید متاسفانه ملاقات کردیم .......ولی چشمات و نبند ی از فرط نور مسیحا خندانک خندانک
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۱۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۳۲
        سلام مسیحا ، فی المجلس حالم خوبه منتها به حال خوبم حمله میکنند گاهی ، البته ناچار شدم بالاخره واکنش تندی نشان بدم

        چشم مهربان اگر آمدم تهران باهات تماس میگیرم
        نور جمالت تنویر روح ماناست
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۲
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۲
        💙
        💙
        💙
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۰
        سلام جناب مسیحای گرانقدر
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۱۴
        سلام ممنونم و اسمت چقدر به اندیشه ات بزک میده
        آفرین گلاله
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۱۵
        همه جا پر از میکل آنژ است دوام بیار داود دوام بیار
        تندیس باید تمام شود
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۴۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۴
        سلام
        دوباره به این سروده برگشتم و داغ دلم تازه شد
        از اولاد پیامبر خجالت نکشید؟؟؟
        واقعا متاسفم بابت آن چیز که بهمون نسبت دادن
        به قول خودش

        وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ ۖ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ ۗ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

        خدا خودش داوری میکنه  و واقعا کیه جز خدا که بدونه!؟
        هرکس که قضاوت کند یعنی دلش خواست استغفرالله جای خدا باشد
        و قضاوت و تهمت نشونه از شخصیت درونی خودش است
        دلمون شکست و دل تو بیشتر...
        ایکاش برای حرف مفت مالیات میگذاشتند تا خیلی ها سکوت میکردند

        یارب دل من خانه و مأوای که باشد

        طوفانزده ی عشق به دریای که باشد

        آب و گل این طینت من چیست واکنون

        هر لحظه دل من به تمنای که باشد

        هرگز لب من مزه ی وصلت نچشیده

        پس در هوس ساغر مینای که باشد

        من در شب یلدا به کمند رخ ماهی

        افتادم واین طره ی لیلای که باشد

        بلبل به چمن زار همی گفت یا رب

        این دیده ی من محوتماشا ی که باشد

        این گل که مکانش جبروت وملکوت است

        با عمر کمش او چمن آرای که باشد

        درکیش من آزادی و رندی است ولیکن

        با این همه امید به فردا …


        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۲
        منصور حلاج هم اینجوری کشتن خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۳۲
        دقیقا ساراجان خندانک

        پس زبانى که راز مطلق گفت
        بود حلاّج کو انا الحق گفت
        راز خود چون ز روى داد به پشت
        راز جلاّد گشت و او را کشت
        روز رازش چو شب نماى آمد
        نطق او گفته خداى آمد
        راز او کرد ناگهانى فاش
        بى‏اجازت میانه او باش
        صورت او نصیب دار آمد
        سیرت او نصیب یار آمد
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۸
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۴۷
        سلام سحر
        سپاس که هنوز فعالی و پرچم را نگهداشتی خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۱۹
        تو نامت سحر است پس این دلیل نمیشود از شب بیزار باشی
        به قول سهراب بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم

        تناقض چرا خودت میگویی قاضی تنها مفرد مذکر غایب است .پس دیگر عکس العمل و دفاع باعث ضعف نفس میشود ......الله بصیر بلعباد
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۰
        من مطلق راست است آیا؟
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۴۱
        اخه همیشه سکوت کرده بودیم ایندفعه دیگه صبرمون لبریز شد
        بلاخره هرچی بود حل شد😅🌻
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۱۴
        😅 خندانک
        سحر غزانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۰
        خندانک خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۰۱
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۹
        سلام شعر خوب خوبه چیکارش میشه کرد
        مبارک همه ی سادات و سیدها از جمله خودم که از سید بودن فقط ریششو دارم خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۵۴
        سلام پژمان
        علاوه بر ریش ، نور و ادب و نمک و فضل و خرد و کلی پوئن خوب دیگر هم در توست
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۰۲
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۳۹
        😅🌻
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۰۲

        ‎اگر برف بر همه کوه‌ها ببارد
        
اگر بوران قله‌ها را بپوشاند

        و اگر توفان همه روشنایی‌ها را ببلعد
        
صبور باش 
ای رفيق من 
ای عشق تو میراث فرداها

        صبور باش و بدان روشني سهم كساني ميشود كه افتاب حقيقت را باور دارند
        (و اي واي بر كافري كه همه را به كيش خود پندارد)
        و هديه ي اگاهي و دوستي كه بهشان دادي را با تهمت و خيانت پاسخ دادند
        به زودي چوب اين بدمستي را خواهند خورد

        درود به قلمت ياور طلايه دار قبيله ي قلم و عشق و اگاهي و دوستي خندانک خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۱۲
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۲۷
        سلام به قول خودت یاور همیشه مومن
        باورکن چوبش را قرنهاست خورده اند که از آنها جز تلی خاکستر بر جای نمانده و از ما هزاران پرچم هنوز پابرجاست .
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۰۳
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۰۳
        💙
        💙
        💙
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۳۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۱۷
        سلام ودر ودفراوان
        بسیار عالی وزیبا

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۳۸
        سلام و عرض خوشامد
        مقدمتان بوسه باران جناب فتحی
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۰۴
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۰۵
        💙
        💙
        💙
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۵۶
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۳۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۲۹
        در کتابی مُبین خوانده بودم
        که چه‌ها می‌رود بر سرِ من
        در کتابی مبین... آه! اما
        آن چه خواندم، نشد باورِ من

        بویِ تو، بویِ خوبِ تو را داشت؛
        عَذْبِ آمیخته با عذابت
        لطفِ آمیخته با عتابت
        خطِّ لعنِ تو در دفتر من

        سهمِ من شد فراق و صبوری
        گریه می‌گیرد از حالِ خویشم
        شعله‌زادِ نگاهِ تو بودم
        مِهرِ تو سوخت بال و پرِ من

        غیرتِ عشق با من چه‌ها کرد!
        پیشِ غیرِ تو سَر خَم نکردم
        شش‌جهت؛ دام ...، اما نمی‌دید
        جز خیالِ تو، چشمِ تَرِ من

        جامِ شاهی به بارِ برادر
        خود نهادی که پیش‌ات بمانَم
        جامِ یوسف میانِ جوالم؟
        من ندُزدیدَمَش، سرورِ من !

        نَطعِ شطرنج را گستراندی
        مُهره‌ها را مقابل نِشاندی
        عشق، قربانیِ تازه می‌خواست
        ای فدایت دلِ کافرِ من!

        گاه‌گاهی برآشُفتم، امّا
        حرفِ کُفرانه ننهفتم، اما
        با همه از تو بد گفتم، اما؛
        تا تو باشی فقط دلبرِ من

        هیچ کس مثلِ من عاشقت نیست
        هیچ دل چون دلِ من مبادا! ...


        شعریست از شاعر روشن ضمیر،جناب عبدالحمید ضیایی ‌،در وصف ابلیس مرتد عاشق! تقدیم قلم اهوراییتان ..
        بسیار قدرتمند و منحصر به فرد میسرایید شاعر ..
        بهره ها بردم
        گاه اختلاطها و کاربریهای جدید،در محیطهای سایبری چنینی که دارای شناسنامه ی فرهنگی- ادبیند ،منجر به نگرانیهایی از جانب مدیران گرامی میشود ..
        قطعا ، پشت این اتفاق حکمتی نهفته بوده ،امید که دوستوارانه و همدلانه طی شود ..

        با مهر
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۳۶
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۵۶
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۳۷
        سلام خوشحالم که اینجا تشریف آوردید . به فال نیک میگیرم حضورتان را
        و البته ما همیشه از در دوستی وارد میشویم ، و از آشتی استقبال میکنیم . حتا برای بانی و باعث این اتفاق هم کامنت دوستانه خصوصی فرستادم . ولی گویا راضی بودند به این برخورد وگرنه عذرخواهی میکردند و نمیگذاشتند اینقدر ماجرا بزرک بشه .
        بهر روی حضورتان آرامشی بود برایم . و شعر هم میدانید مال خودتان است که از سادات پیامبرید . منو از دعای خیرتان بی نصیب نفرمایید
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۳۹
        💙
        💙
        💙
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۲۳
        سلام و عرض ارادت
        سلام بر شما استاد بزرگوار
        بسیار زیبا و ناب قلم زدید
        پاینده باشید گرانمایه
        🌼🌼🌼
        بنده در اصل میرزا هستم و افتخار میکنم خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۳۶
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۳۲
        سلام
        شاید در ابتدا این ذهنیت در همه خطور کند که
        مازیار عقیده اش را به چه فروخت یا از چه ترسید
        که یکباره اینگونه شمشیر قلاف کرده از مانا میگوید
        خیلی ها آمدند حتی در پیام شخصی ازم سوال کردند
        میخواهم همینجا جواب دوستان را بدهم من هنوز هم با مانا جنگ دارم با یک شاعره شاعر کش مسافر کش عاشق
        من با شعرهایش جنگ دارم چون مثل او بوی حوا را نچشیدم و زایش خورشید را در دامنم ندیدم
        من آخوند زاده ام و مانا از تبار خودش و با او جنگ دارم
        و شعرهایش را آنقدر دوست دارم که میخواهم سر به تنش نباشد
        دوست دارم تمام کتابهایش را اسکندر وار آتش بزنم چون بزم تاریخ است و رقص حرام واژه ها
        دوستش دارم خندانک
        همین
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۳۹
        خدایا مانا را از گزند مازیار دیوانه در امان بدار ... آمین یا رب العالمین خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۳۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۳۲
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        سمانه عسکری (پروانه)
        شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۱۴
        درود

        بسیارزیبا وقابل تحسین خندانک خندانک خندانک خندانک
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۹
        درود خندانک
        برای نقد و شکافتن شعر مانا به سراغ داستان های تاریخی شعرش نمیروم.و میسپارم به اساتید مسلط تر
        اما...آیه ی ۵۶ سوره ی احزاب،یصلون علی النبی در شعر مانا اشاره به آن داشت که فرمایش شد به فرشتگان که بر رسول خدا درود بفرستید،نظر من همیشه این بوده که چیزی در انسان هست که اورا بالاتر از فرشتگان قرار میدهد که به هیچ عنوان عبادت و نیایش نیست، حتی کیفیت آن هم نیست،چراکه فرشتگانی هستند که تمام وقت در حال سجده و ذکر پروردگارند اما به انسان تعظیم کردند،مسئله اینجاست که بشر به اختیار میتواند کاری کند که آنها نمیتوانند،کدام فرشته در کدام زمان میتواند به مادرش لبخند بزند؟یا به همسرش در هنگام مریضی پرستاری کند؟یا شبی گرسنه بخوابد که غذایش را به فقیر تری داده باشد؟در واقع همانگونه که در شعر گفته شد احمد خاتم انگشتری انسان شد،که هنوز بوی سیب میداد،همین گناه انسان بخاطر حوا خود دلیل بزرگی او هم هست،منم چنان آدم بخاطر هوس سیب حوا حاضرم مطرود شوم اما عشق خودم را بی نصیب از آنچه میتوانم نگذارم،البته در فقه میگویند حتما همین گونه است و این خود دلیل عدل الهی برای آمدن ماست وگرنه به گناه آدم ما دچار قهر بهشت نمیشدیم،از بزرگی انسان بخاطر اختیار که بگذریم میرسیم به انا بشر مثلکم...آیه ی ۱۱۰ سوره ی کهف،بگو من فقط بشری هستم مثل شما...
        جایی از دکتر شریعتی خواندم که حسین انسان فوق العاده ای نبود،بلکه حسین فوق العاده انسان بود،
        اگر کسی نمیتواند گناهکار باشد و گناه نکند کار بزرگی نکرده است،به عقیده ی من هم کسی که مثل همه انسان باشد اما گناهکار نباشد کار بزرگی کرده است، پیامبر را در کتب دبستان به ما روایت کردند که فردی هر روز وقتی پیامبر از در خانه اش میگذشت سطل زباله را روی سر پیغمبر خالی میکرد،بعد از مدتی روزی پیامبر دید آن فرد به پیشواز بی ادبانه اش نیامده و جویای احوالش شد و متوجه شد مریض شده و به عیادتش رفت و در نهایت هم آن فرد به دین محمد گروید،اما الان اگر نام پیامبر آمد و صلوات نفرستی میگویند سنگ میشوی.....با کمال تعجب...بال پر خدایی و ماورایی به چنین شخصیت های بزرگی دادن فقط تخریبشان میکند،باور کنیم در عین سادگی و زمینی بودن میشود خوب بود و پاک زندگی کرد
        همین دو نکته در شعر مانا مرا بس بود که از خرمن این تحفه سبدی پر کنم و بروم.با تشکر و سپاس خندانک
        درود خداوند بر پیامبر اسلام
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۰
        سپاس از مجید حکیم و بصیر
        در پیوست آنچه به تحریر قلم توانایت درآمده ، این نکته را هم افزوده کنم ، از نظر مائا که نه به عقل بلکه به اشراق پیوسته است ، محمد خورشیدی ست که صفات شمسی دارد و اینکه گفته انا بشر مثلکم در قرآن ، برایم جای حیرت است ( و نه انکار ) که مگر میشود خورشید در هیات آدمی حلول کند که او را آدم و بشری میدانید مثل خودتان ، بی شک لیاقت محمد فرابشری ست ، همچنانکه بسیاری از شما و پیشینیان از بعد حیوانی تان فراتر رفته اید و دیگر یک بشر عادی نبودید که بخورد و بیاشامد و بمیرد و تمام .... و البته مقام محمد از اینها همه بالاتر است

        کدامتان حلول خورشید را
        در آستان آدمیزاد دیده اید ؟؟
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۵
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۰
        💙
        💙
        💙
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۸
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۱
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۷:۴۳
        خندانک
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۲
        سلام بر برادرم که نفسش اعجاز است و قلمش ذوالفقار . براستی که حمزه در لشکر پیامبر بی هماورد بود و شما در سپاه عاشقان مانا . میترسم وحشی نامردی تو را خنجر بزند از پشت برادرم . آنوقت جنازه شعرت را مثله کنند .
        برات دعا میکنم هر روز خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۴۸
        درود خواهر گل و بزرگوارم،باور کنید به پاسخ کامنت شما هر بار از سر ادب و ارادب زانو میزنم...
        من از تبار ترس نیستم و هرگز دشمنی را به پشت خویش نخواهم دید،یا مدارا یا حمله ی مستقیم.والسلام.
        سایه شما بر سرمان.و برادرم مهرداد همچنین.
        امید که همیشه با ما به صلح و ادب باشند و دوستی
        خداوند حافظ شماباشد و لبت خندان و تنت سالم عزیز برادر...
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۳۲
        درود بانو غزانی گرامی
        یک گل برای جناب جمشیدی کم نیست؟
        خودتان دسته گلید
        فعالیت شما در سایت کاهش ناگهانی دارد
        هنوز نیامده خسته شدید؟
        شاید از کامنت کمترین آزرده اید
        قصدم تنها نصیحت و هشدار بود
        نصیحت کردن جوانان عیب نیست
        و آنها نباید نگران بشوند
        شاید هم کمترین مقداری زیاده روی کرده باشد
        چند بار خواستم پیام خصوصی موفق نشدم خندانک
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۰۹
        سلام آقای استکی
        تمام گل های دنیا پیشکش استادم مانا
        واقعا چه چیزی میتونه جبران این اتفاقاتو تهمت و توهین باشه
        هم دل من و هم دل بقیه دوستانم خیلی شکست
        خیلی ممنون که حتی به م.فریاد تذکر هم ندادید
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۳۳
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۹
        درود


        "شیخ مفید" در کتاب امالی­ با اسناد خود از امام صادق(ع) نقل می­ کند که فرموده: «هنگامی که ابرهه بن صباح پادشاه یمن، اراده کرده بود که بیت ­الله را ویران کند و به این نیت حرکت کرد، عده‌ای از پیش قراولان لشکر حبشه، گله ­ای از شتران عبدالمطلب را به غارت بردند؛ عبدالمطلب به لشکرگاه آمد و اجازه خواست که پادشاه را ببیند؛ به وی اجازه داده شد؛ ابرهه در خیمه ­ای از دیبا و تختی از ابریشم نشسته بود که عبدالمطلب وارد شده، سلام کرد.

        ابرهه جواب او را داد و به جمال و هیبت زیبایش خیره ماند. سپس به عبدالمطلب گفت: برای چه آمده‌ای. گفتند: لشکریان تو گله­ ای از شتران مرا برده ­اند، شما دستور بفرمایید که آنها را به من بازگردانند. ابرهه از گفته او خشمگین شده و گفت: من آمده ­ام که شرف تو و قومت را ویران کنم، آنگاه تو شترانت را از من طلب می­کنی؟ عبدالمطلب گفت: من فقط مسؤول شترانم هستم و کعبه نیز خدایی دارد که سزاوارتر و قوی­تر از همه در حفظ و نگهداری آن است. ابرهه شتران عبدالمطلب را باز گرداند و او هم به مکه برگشت.»

        سخنان هشدارگونه عبدالمطلب، ترس و اضطراب عجیبی را در لشکر حبشه حاکم کرد، آنان شب هولناکی را سپری کردند، به حدی که عده ­ای از اعراب که با او همراه شده و به مکه آمده بودند از کارشان بیزاری جسته، سلاح­‌هایشان را شکستند و رفتند.

        قوای حبشه در یکشنبه، هفدهم محرم وارد مکه شدند. در این زمان خداوند پرندگانی شبیه پرستو را بر آنها فرستاد که از جانب دریا آمده بودند؛ پرندگانی که هر یک سه سنگ به همراه داشتند که با آن، لشکریان را مورد هدف قرار می­دادند.

        این سنگ‌ها به هر جایی که برخورد می­‌کرد آن را متلاشی می‌کرد و زخم و تاول شدیدی را در بدن ایجاد می‌ کرد. در این حادثه، برای اولین بار، گیاهان و درختچه ­ها به وسیله سنگ‌ها متلاشی شدند. بعد از این واقعه، سیلی خروشان به راه افتاد که اجساد همه آنها را جمع کرده، به دریا ریخت. ابرهه نیز که به شدت زخمی شده بود، به یمن بازگشت و در آنجا در حالی که بند‌­بند بدنش از هم گسیخته بود، درگذشت.
        و پیامبر رحمت در سال عام الفیل چشم به جهان گشود.


        رسولم وقتی بدنیا آمد پرستوها بر کوس ظفر کوبیدند
        و خون پیلان بی خبر تبخیر شد
        به یادم هست آنروز مردی از سلاله ی صبح
        به خیمه گاه شب رفت و گفت :
        اینک منم خداوند شتران این صحاری بی هاجر !!
        حذر کن حبشی از خدای حجرالاسود که
        تیری در چله ی منقار ابابیل دارد
        ساعتی بعد حیرت ابرهه باد کرده بود
        و احمد خاتم انگشتری انسان شد
        که هنوز دامنش بوی سیب حوا میداد

        در زیبایی و اثر بخشی این کلام که همواره آنرا فراشعر خوانده ام، کدام نقد میتواند حق مطلب را ادا کند، جز اینکه بارها و بارها آنرا خواند و غرق در زیبایی حیرت انگیزش شد
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۴
        درود گلاله نازنین و دوست داشتنی خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۶
        درود خواهر گل من خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۳
        سلام بر گلاله ی بهشتی
        هروقت به هر شکلی پیامی از تو میبینم یاد بهشت میافتم
        اودیسه بیست سال در دریا گرفتار شد تا به وطنش برگردد
        و من بیست و یکسال ، تا به حقیقتی برسم که در نگاه توست
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۶
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۱
        💙
        💙
        💙
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۸
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۴۳
        به نام و احترام شعر

        تکنیک های آرایه ای شعر مانا که آن را از نثر جدا میکند :

        ید بیضا-شقه-نیل-عصا(علاوه بر مراعات نظیر بین کلمات ، تلمیحی است از معجزات پیامبر و همچنین موسی که راویان گفته اند ) ضمنا عصای ابهتش با ماه صورتش آرایه ی سجع برقرار است و دو اضافه ی تشبیهی.
        سرو و سلام و سحری و رسول و پرستو = واج آرایی با حرف سین میباشد که کسی را در این تکنیک مانند مانا ندیدم.
        ....

        مردی از سلاله ی صبح (به تبار نیک عبدالمطلب اشاره ای شاعرانه بود)
        خیمه گاه شب (در تضاد با سلاله ی صبح و این بار اشاره ای شاعرانه به لشگر ابرهه)
        ...
        بسیار مهم: نام پدر ابرهه صباح بود،یاد آوری میکنم نامش صباح بود ولی مانا صبح را از لشگر پسرش سوا کرد....

        خون پیلان بیخبر تبخیر شد(واج آرایی با حرف خ)
        ...
        حذر ،حبشی،حجر الاسود
        واج آرایی با حرف (ح)
        ....
        انصافا غیر از مانا کدام یک اینقدر با واژه ها تولید موسیقی میکنیم؟
        ....
        حیرت ابرهه باد کرده بود
        که اینجا شاعر نگفته است ابرهه از حیرت باد کرده بود...خود بیابید پرتقال فروش را...

        احمد /خاتم / انگشتری / انسان و باز هم واج آرایی با حرف الف و ایهام کلمه ی خاتم که هم معنی نگین بدهد هم پایانی.

        آیا اینها نثر است؟؟؟؟؟؟؟؟
        تا به اینجا از سلیقه ی عده ای استاد حیرتااااا!!!!

        کان کریم کلمات
        اولین اشهد عطسه ی آدم
        حریق در حدیقه ی هوس
        کت کلمات مانا

        این ها هم جلوه های دیگری از قدرت بینظیر دوست شاعرم در زایش موسیقی در شعر البته البته البته بدون ایجاد عروض....

        حالا بر میگردم به تشبیهات مانایی این اثر :
        صحاری بی ها جر
        چله ی منقار ابابیل
        بوی سیب حوا
        گوش شعر
        گونه ی سرخ زمین
        پرومته ی بی پروا
        شعله ی شوق
        حدیقه ی هوس
        خواب پروانه
        پتک عبارت......کافیه یا ادامه بدهم؟؟؟؟؟

        حالا تلمیحات:
        داستان معجزات موسی
        داستان شق القمر
        داستان ابرهه
        داستان آدم و حوا
        داستان هاجر
        داستان پرومته
        و این را اضافه کنم آوردن این همه داستان در یک شعر پیش از این کار حضرت فیل بود...

        ضمنا دو سوره از قرآن ( از قضا مجید ) در شعر بر قداست و ایجاد فضای معنوی آن افزوده است.

        سوال اینجاست:
        چرا مانا که استاد آشنا زدایی با اساطیر است، اینجا پیغمبر خاتم را نه تنها آشنا زدایی نکرده بلکه به توصیف کرامات او و شخصیت وی پرداخته است،جواب روشن است
        مسیر شعر اعتقادی از کوچه ی شعر انتقادی نمیگذرد.سر چشمه ی این شعر اعتقاد است نه انتقاد
        ....
        اگر با حوصله تمام گوشه های این شعر را جستجو کنم و داستان هایش و اساطیرش را باز کنم باید کتابی مفصل در خصوصش چاپ کنم....
        البته روی سخنم با اساتید سایت وزین شعر ناب نیست،که از بنده هم به این نکات ریز و درشت مشرف تر هستند
        خواستم حرمت شعر واقعی را نگه داشته باشم فقط همین
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۰۵
        درود برادر خوبم نقدتان مثل کلاس درس بود
        آموختم سپاس خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۲۹
        خندانک
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۷
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۹
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۷
        سرود مانا و تفسیر مجید خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۰۱
        سلام
        بدون شک این آواز احمدی، جوشیدن چشمه های ایمان در قلبیست که بر نفس چیره گشته ، چشم بر حقایق گشوده، انوار رحمت بر او تابیده و زلال اشک مهر تاییدش گشته....

        و مانا... چه میشود اگر بگویم، این تو بودی که اسرار برتو آشکار گشت و روحت فراتر از مادیات از جسمانیت عبور کرد؟؟
        چه می شود اگر به بانگ بلند بگویم در این عصر آهن، هنوز هستند انگشت شمار کسانی که نور از پس دیوار ببینند و تجلی روشن عبور از مادیات هستند؟؟
        تو که در غریبی ات شکی نیست، غریبی دیگر از تبار غربا...
        و زمین و آسمان گواه غربتت...

        ندیدم ماه صورتش را
        حتی به خواب پروانه ای
        و شگفتا از " انا بشر مثلکم "
        که در کت کلمات مانا نمیرود
        مگر کدامتان حلول خورشید را
        در آستین آدمیزاد دیده اید
        که پتک این عبارت را آیه آیه بر سرم میکوبید ؟؟؟


        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۹
        سلام به خورشید مهربانی و عشق گلاله عزیزم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۶
        سلام گلاله
        معتقدم که کائنات دو بعد دارند ، معنوی و مادی ، و در همه این پتانسیل وجود دارند که کدام بعد را در خود فربه کنند ، و یا در دیگری ببینند ، اینکه خطوط مرا فراشعر میدانی ، بیش از آنکه از خاصیت شعر مانا باشد ، از صفت پاکیزه ی توست .
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۷
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۲
        💙
        💙
        💙
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۹
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۷
        آه بانوی عزیزم چرا همیشه شما مرا یاد خورشید میاندازید
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۴۱
        درود بر تو گلاله دوست داشتنی خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۶
        درود استاد گرامی زیبا مثل مادر
        سایه ی مهرشون برسر تان مستدام .
        خندانک خندانک خندانک
        خداوند نگهدار ماداران عزیزو
        رحمت بی انتهایش جاری بر مادران درگذشته
        خندانک خندانک
        ---------

        کاش می شد باردیگر یک نفس بویت کنم
        دوریت راغرق درامواج گیسویت کنم
        بی قرار بر قبله گاه شانه ات
        سر گذارم ، عاشقی با چشم آهویت کنم

        روحشان لبریزاز نور .
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۳
        خندانک تو که گلویت هزاره خوان غزلهای عاشقانه است خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۴
        سلام زیبا ترین شعر هستی... خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۲۱
        سلام بر منیژه ، که موعود بیژن در چاه بود . و راستی که زنان ناجیان زمینند . و آبشخور آب و آفتاب و گیاهند .
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۷
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۲
        💙
        💙
        💙
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۹
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۲
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۲۱
        آه پرومته ی بی پروا
        شعله ی شوقت کور که آتش منم
        و از هرم این آواز احمدی
        زودا که حریق در حدیقه هوس افتد....

        درود بر تو استاد مهربانم بی نظیر مثل همیشه
        قلمتون نویسا خندانک خندانک خندانک خندانک
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۱۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۶
        سلام حدیث
        خوشحالم که حضورت را پاداش و صله ی از بیشمار صله های این آواز میبینم . و چه چیز ازین بهتر برای شاعری که از سلاله ی رسولان سرشکسته است و مزامیرش را نه فرشتگان در عرش ، که زیباسیرتان بر فرش میخوانند .
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۵۷
        خندانک خندانک خندانک
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۷
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۲
        💙
        💙
        💙
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۹
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۹
        حدیث قشنگتر از گلهای بهاری خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۱۴
        درودهاااااا
        بسیار عالی خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        کلماتتون واقعا شگفت انگیزه خندانک

        ندیدم ماه صورتش را
        حتی به خواب پروانه ای
        و شگفتا از " انا بشر مثلکم "
        که در کت کلمات مانا نمیرود
        مگر کدامتان حلول خورشید را
        در آستین آدمیزاد دیده اید
        که پتک این عبارت را آیه آیه بر سرم میکوبید ؟؟؟

        واقعا چند درصد از مسلمانان به روشنی عمیق محمد ( ص)
        پی بردند !؟
        من جز ترویج تاریکی و پایین آوردن شأن و منزلت ایشان چیزی ندیدم


        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۴
        سلام نه فقط محمد که انسان بزرگی بود ، که حتا بنده ی بی مقدار را هم کسی نشناخته ، چرا که انسان بخشهایی از خود را حتا از خود پنهان میکند و اغلب ناشناخته میماند
        مسیحا نوشته بود راجع به خودم چیز زیادی نمیدانم شاید همان حرف یکی از صادقانه ترین حرفها در ارتباط با معرفت نفس باشد .
        باری محمد که ابعادی وسیعتر داشت و در هر بعدش هزار جهان نهفته داشت ، قطعا کسی که او را شناخت دستکم مانا نبود

        سپاس از حضور صورتی رنگ و آرام شما ... مرغ آمین
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۱۸
        درود
        بله وقتی انسان به شناخت میرسه ابعاد وجودی ترس از میان بر داشته میشه
        شکوه آزادی مطلق
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۹
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۱۱
        خندانک ساراخانوم گل
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۴۰
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۲
        چه خانم مهربان و پرانرژی هستید سارای عزیزم خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۶
        گلاله عزیز ترینی مهربانم خندانک خندانک خندانک
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶


        انا الحق کشف اسرار است مطلق
        جز از حق کیست تا گوید انا الحق

        همه ذرات عالم همچو منصور
        تو خواهی مست گیر و خواه مخمور

        در این تسبیح و تهلیلند دائم
        بدین معنی همی‌باشند قائم

        اگر خواهی که گردد بر تو آسان
        «و ان من شیء» را یک ره فرو خوان

        چو کردی خویشتن را پنبه‌کاری
        تو هم حلاج‌وار این دم برآری

        برآور پنبه پندارت از گوش
        ندای «واحد القهار» بنیوش

        ندا می‌آید از حق بر دوامت
        چرا گشتی تو موقوف قیامت

        درآ در وادی ایمن که ناگاه
        درختی گویدت «انی انا الله»

        روا باشد انا الحق از درختی
        چرا نبود روا از نیک‌بختی

        هر آن کس را که اندر دل شکی نیست
        یقین داند که هستی جز یکی نیست

        انا نیت بود حق را سزاوار
        که هو غیب است و غایب وهم و پندار

        جناب حضرت حق را دویی نیست
        در آن حضرت من و ما و تویی نیست

        شیخ محمود شبستری
        گلشن راز
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۸
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۴۸
        باور میکنی که در هزار سنگر جنگیدم و کشته شدم؟؟
        آه
        نعش شمع آجین مرا از چوبه ی تکفیر پایین بکش
        من عین القضات قضاوت قاضیانی ام
        که چشم چپشان کور بود
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۲
        انا الحق یعنی چه؟

        احتمالا داستان حسین منصور حلاج را شنیده ایم که در میان مردم میگشت و میگفت انالحق (من خدایم) و در نهایت به همین گناه که ادعای خدایی کرده، به طرز بسیار خشونت باری به دار کشیده شد. این سرنوشت برای عین القضات همدانی و شیخ شهاب سهروردی نیز تکرار شد. اما آیا واقعا آنها خدا بودند؟ عطار نیشابوری نیز در کتاب بی سر نامه خود درباره خودش چنین سروده:

        بار دیگر سالک حق حق شدم
        سالکی رفته، تمامی حق شدم

        من خدایم من خدایم من خدا
        فارغم از کبر و کینه و از هوا

        مولانا هم آشکارا شمس تبریز را خدای خود خوانده:

        پیر من و مراد من، درد من و دوای من
        فاش بگفتم این سخن، شمس من و خدای من

        و در یک رباعی درباره خود چنین می گوید:

        من محو خدایم و خدا آن من است
        هر سوش مجوئید که در جان من است

        سلطان منم و غلط نمایم بشما
        گویم که کسی هست که سلطان من است

        سلطان العارفین، بایزید بسطامی، در حلقه مریدان نشسته بود که از خود بی خود شد و ندا برآورد: «نیست خدایی جز من، پس بپرستید مرا.» یکی از مریدان گفت: سبحان الله یا شیخ! رو به مرید کرد و گفت: «سبحانی ما اعظم شأنی. یعنی پاک و منزه منم و چه بلندمرتبه جایگاهی است که من دارم.»

        مولانا این داستان بایزید بسطامی را در دفتر چهارم از مثنوی معنوی آورده و در میان آن پاسخ پرسش ما را نیز داده است:

        روزی بایزید بسطامی به مریدانش میگوید: "من خدا هستم". بایزید هنگام گفتن این سخن، مست می الهی بود و از خود کاملا بی خود، به همین دلیل در ادامه بدون هیچ پرده پوشی بیان کرد: "لا اله الا انا ها فاعبدون: هیچ خدایی به جز من وجود ندارد، پس مرا بپرستید!":

        با مریدان آن فقیر محتشم
        بایزید آمد که: نک یزدان منم

        گفت مستانه عیان آن ذوفنون
        لا اله الا انا ها فاعبدون

        صبح روز بعد که بایزید از آن حال بیرون آمد، مریدان به او گفتند که آنچه که تو دیروز میگفتی سخن درستی نیست (و کفر است). بایزید پاسخ میدهد که اگر دوباره به این حال رفتم و اینچنین سخنی گفتم، مرا با چاقو بزنید و بکشید، زیرا خداوند که جسم ندارد و پاک و منزه از ماده و جسم است؛ اما من جسم دارم. پس اگر چنین گفتم، مرا باید کشت:

        چون گذشت آن حال، گفتندش صباح
        تو چنین گفتی و این نَبوَد صلاح

        گفت: این بار ار کنم من مشغله
        کاردها بر من زنید آن دم، هله

        حق منزه از تن و من با تنم
        چون چنین گویم، بباید کشتنم

        بنابر وصیت او هر یک از مریدان کاردی را آماده کرد تا اگر دوباره چنین سخن گفته شد، بایزید را بکشند. بایزید دوباره مست و بی خود شد همه آن وصیتهایش را فراموش کرد:

        چون وصیت کرد آن آزاد مرد
        هر مریدی کاردی آماده کرد

        مست گشت او باز از آن سغراق زفت
        آن وصیتهاش از خاطر برفت

        زمانی که فروزه های خدایی وجود انسان عارف را پر میکنند، زمانی که حق بر وجود انسان چیره میشود، دیگر عقل ظاهر او از کار می افتد و آن زمان دیگر حق است که از زبان این انسان سخن میگوید و انسان فنا شده در حق، چون نفسش و من دروغینش به کلی نابود شده، مجرایی میشود برای جاری شدن خدا در دنیای مادی. عقل در واقع همچون پاسبان و پلیس است تا انسان کار خلاف انجام ندهد، اما وقتی که خود پادشاه (که پاسبان نماینده اوست) حضور پیدا میکند، پاسبان و پلیس دیگر سخنی برای گفتن ندارد؛ پس به گوشه و کناری میخزد. عقل سایه است و خداوند آفتاب. وقتی که آفتاب خود حضور کامل دارد، سایه که همان هستی مجازی ماست دیگر توانایی بودن را از دست میدهد:

        نُقل آمد، عقل او آواره شد
        صبح آمد، شمع او بیچاره شد

        عقل چون شحنه‌ است، چون سلطان رسید
        شحنهٔ بیچاره در کنجی خزید

        عقل سایهٔ حق بُوَد، حق آفتاب
        سایه را با آفتاب او چه تاب؟

        هنگامی که پری بر انسان مسلط میشوند، انسان کنترل خودش را کامل از دست میدهد. در این هنگام، هر چه از زبان آن انسان گفته میشود، در واقع گفته های آن پری است و نه خود آن شخص، به طوریکه شخص تسخیر شده که زبان تازی نمی داند، ناگهان تازی گوی می شود. وقتی که پری توانایی چنین کاری را دارد که بتواند کنترل یک شخص را در دست خود بگیرد و از جسم او برای بیان خود استفاده کند، پس چطور پروردگار آن پری توانایی چنین کاری را نداشته باشد؟

        چون پری غالب شود بر آدمی
        گم شود از مرد وصف مردمی

        هر چه گوید، آن پری گفته بُوَد
        زاین سری زآن آن سری گفته بُوَد

        چون پری را این دم و قانون بود
        کردگار آن پری، خود، چون بود؟

        اویِ او رفته، پری خود او شده
        شترک بی‌الهام، تازی‌گو شده

        وقتی که انسان به خود می آید، هیچ به یادش نمی ماند که چه سخنهایی گفته است، چون در حقیقت او نبوده که آن سخنها را گفته بوده است (در دانش روح شناسی و احضار روح نیز کسانی قادرند که روح را در کالبد مدیوم حاضر سازند و روح برای مدتی کنترل آن جسم را در دست خود میگیرد و از زبان او سخن میگوید.)


        نقش او فانی و او شد آینه
        غیر نقش روی غیر، آن جای نه

        گر کنی تُف، سوی روی خود کنی
        ور زنی بر آینه، بر خود زنی

        ور ببینی روی زشت، آن هم تویی
        ور ببینی عیسی و مریم، تویی

        انسان کاملِ فنا شده هیچ چیز نیست، او کاملا ساده و خالص شده است و فقط نقش و حقیقت خودت را به تو نشان میدهد.

        (دوستان توجه کنند که این فقط د بزرگان صدق نمی کند. در این جهان جز خدا وجود ندارد، همه چیز ارکان وجودی خداست. من و شما نیز روزی باید بایزید شویم که این در واقع هدف از آفرینش است. یعنی خدا را در خود داریم، اما هنوز به آن آگاه نیستیم. در همین اساس هر عمل خوب و بدی نسبت به دیگران انجام دهیم (نسبت به طبیعت، جماد، گیاهان، حیوانات و دیگر انسانها) چون آنها بخشی از خدا هستند، بازتاب آن کار به خود ما بر خواهد گشت. منتها بازتاب آن ممکن است در همان لحظه نباشد و در زمان و مکان دیگری باشد. اما بدانیم که قطعا به ما بر میگردد. در واقع این چکیده این مطلب آموزشی است.)

        مولانا در همین جا کلام خود را قطع میکند و میگوید بیش از این توضیح دادن جایز نیست و باید زبان را در کام کشید که خدا، خودش شما را به هنگام نیاز به دانستن بیشتر در اینباره ارشاد و راهنمایی خواهد کرد:

        او نه این است و نه آن، او ساده است
        نقش تو در پیش تو بنهاده است

        چون رسید اینجا سخن، لب در ببست
        چون رسید اینجا، قلم درهم شکست

        لب ببند، ار چه فصاحت دست داد
        دم مزن، والله اعلم بالرشاد

        مولانا در اینجا به کسانی که به این مراحل نزدیک میشوند، توصیه میکند که وقتی اینچنین تجربه ای داری و درونت را شادی ناشی از می الهی پر میکند، مراقب باش که اسرار را فاش نکنی. آن دمی که اینچنین خوشی را تجربه میکنی، بامی غیبی نیز در کنارت هست که روحت از آن آگاه است. پس این شادیت را همچون گنجی در خودت مخفی کن تا از بلا و افتادن از بام در امان بمانی. فاش کردن اسرار برابر است با سقوط روحانی:

        برکنار بامی ای مست مدام
        پست بنشین یا فرود آ، والسلام

        هر زمانی که شدی تو کامران
        آن دم خوش را کنار بام دان

        بر زمان خوش هراسان باش تو
        هم‌چو گنجش خفیه کن، نه فاش تو

        تا نیاید بر ولا ناگه بلا
        ترس ترسان رو در آن مکمن هلا

        ترس جان در وقت شادی از زوال
        زان کنار بام غیب است ارتحال

        گر نمی‌بینی کنار بام راز
        روح می‌بیند که هستش اهتزاز

        هر نکالی ناگهان کان آمده است
        بر کنار کنگرهٔ شادی بدست

        جز کنار بام خود نبود سقوط
        اعتبار از قوم نوح و قوم لوط

        اما برگردیم بر سر این داستان که معنی آینه بودن مردان حق چیست؟ هر انسانی با دید خودش به جهان مینگرد. جهانی که هر انسان میبیند و برداشتی که از دنیای پیرامونش دارد مخصوص خود او است و متفاوت با نظر دیگران است و به همین دلیل همه انسانها با هم اختلاف نظر دارند (و به همین دلیل است که عرفا و فناشدگان در دریای وحدت اختلاف نظر را از دست داده و همه یک سخن یکتا میگویند). هر چه دانش روحی ما بیشتر میشود و ما بیشتر به اصل خودمان، یعنی آن نور مجرد الهی که حقیقت ما را درست کرده، نزدیک تر میشویم، دیدمان نسبت به خود حقیقیمان و دیگران و دنیای اطرافمان نیز به حقیقت نزدیک تر میشود. ما یک مرد حق را نیز با همان دید خودمان میبینیم، نه آنگونه که او حقیقتا هست. این دقیقا مانند این است که ما جهان را نیز از دریچه درک خودمان میبینیم و تفسیر میکنیم و آنچه که ما از جهان درک میکنیم فقط انعکاس فهم خودمان است و الزاما با حقیقت یکی نیست. اما مرد حق و انسان فنا شده، خود دیگر حقیقت ناب است و غیر حقیقت هیچ نمیبیند، چراکه او از دوگانگی رهایی یافته و در دنیای وحدت و یگانگی سیر میکند. اینگونه است که ما انسانها، او را با دید خودمان میبینیم و تفسیر میکنیم و او در واقع فقط آینه خود ما میشود بر اساس میزان درک و دانش روحیمان.

        بد نیست که در انتها روایت افلاکی درباره لحظه ملاقات شمس تبریز و مولانا جلال الدین را دوباره بخوانیم:

        افلاکي روايت کرده که روزي مولانا در حالي که از مدرسه پنبه فروشان قونيه بيرون آمده و بر استري سوار شده باتفاق جماعتي از طلاب علم ميگذشت، شمس تبريزي به او برخورد پرسيد: بايزيد بسطامي بزرگتر است يا محمد بن عبدالله. مولانا گفت: اين چه سئوال است؟ محمد خاتم پيغمبران است، چگونه ميتوان بايزيد را با او مقايسه کرد. شمس الدين تبريزي گفت: پس چرا پيغمبر ميفرمايد: «ما عرفناک حق معرفتک (تو را آنگونه که شایسته بود نشناختیم) » و بايزيد بسطامي ميگويد: «سبحاني ما اعظم شأني (پاک و منزه منم و چه بلندمرتبه جایگاهی است که من دارم) ». مولانا بطوري آشفته شد که از استر بيفتاد و مدهوش شد چون بهوش آمد با شمس به مدرسه رفت و تا چهل روز در حجره اي با او خلوت داشت.
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۰
        درود سارا جان
        خوب گفتی
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۹
        والا به خدا دوست دارند شهید بشن برن اون دنیا پری ببینند اما انتظار ندارند پری روح اونا رو به سمت خدا هدایت کنه☺☺☺
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۵۸
        من همه چی رو میدونم هر کی خواست منو دار بزنه☺
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۰۵
        سلام
        انا الحق ........گفتن و نگفتنش هم دو مقام مجزاست.
        این شعر را روزی کسی بالای قبر بایزید برام خوند همیشه یادمه
        از دل نمیرود سخن عاشقان به لب
        بلبل ز بیغمیست که فریاد میکند.
        اکثر م۳ربین سکوت اختیلر میکنند حال انکه ستون زمین بر دوششان است و خداوند به خاطر انها است که بر زمینیان رحم میکند
        اینان در مقامی بالاتر از گویندگان هستند
        یعنی باور و ذوب....
        دیدم جای این چند خط خالیست در نوشته تان جسارت کردم چون صفحه ی مانا صفحه یی ازاد است نوشتم
        انا الحق .......دریاییست که باید از هزار خورشید رد شد تا ذره ای ازش بتوان نوشت و از هزار خورشید دیگر رد شد تا دیگر هیچ ازش نگوییم
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۴۹
        سلام
        شما را دعوت میکنم به خواندن شعر حدیث حلاج که در همین سایت نوشتم
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۵۲
        سلام
        هربار که میایی حالم بهتر میشود شاهرخ نازنین
        چون هربار هم با دست پر میایی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۸
        خندانک خندانک خندانک
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۱۱
        🌷اللّهم صَلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌷
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۰۱
        💙
        💙
        💙
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۰۲
        💙.
        💙
        💙
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3