سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        خاطره ی شهر

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۵۸ شماره ثبت ۸۹۱۶۸
          بازدید : ۴۱۳   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        خاطره ی شهر
         
        درخاطره ی شهر
        دو چیزبود ،
        که میشد به آندو نازید
        یکی عشق  
        دیگری دست هم را گرفتن
        که شیطان 
        به آندوهم رحم نکرد
        به آنها دست یازید
         
        قبل ازآن تغییر
        همه عاشق
        همه دست گیرِ هم بودند
        ولی بعد از مزه کردنِ پول
        همه دشمن
        همه دنبالِ دستگیرکردنِ هم بودند
         
        وقتی شیرینیِ دنیا ،
        زیر دندانِ عاشقان مزه کرد
        همه دشمنِ هم شدند 
        تلخی اش ،
        کامِ شیرینِ شیطان بود
        حسابی زیرِ دندانش، مزه کرد
         
        همه آهوانِ دیروز
        همه یوزانِ امروز شدند
        همه مرغان عشق دیروز
        همه گرگانِ امروز شدند
         
        همه ی عطرِدلنشینِ بهشت
        که به آن میشد ،
        یادواره های دل را نوشت
        تبدیل شد، به بوی گندِ جهنم
        همه آن شورِ بهشت
        تبدیل شد، به شوریِ زننده ی نمکزارِ جهنم
        دیگر این شهر، شهر نبود
        جنگل بود
        که درآن زور- نه تقوا –
        نشانی از ، برتری بود
        دیگر ضعیف خورده می‌شد
        ظلم ، نشانِ برتری بود
         
        همه آمدنِ اینهمه پوچی
        چندسالی بیش ، طول نکشید
        همه رفتن آنهمه عشق
        انگار، بقدرچشم برهم زدنی طول کشید
         
        چند مرغِ عشقِ هیز
        چند شاپرکِ عاشق
        دورهم جمع شدند
        بی توجه به آنهمه درنده
        نویسنده ی منشورِعشق ،
        بر کتیبه ی عشق شدند
         
        دیگر آنهمه رنگارنگ
        لب بر لب 
        بال دربال 
        درآن شهرِ جادو شده
        مشغول، به پرواز شدند
        برای آن بوم ، یکعالمه رنگ ،
        به تاش های پُرحرکت وسرزنده ی قلم شدند
         
        اینقدرزوج زوج ، نوک در نوک ، هم را بوسیدند
        اینقدرزوج زوج ، پَر در پَرِ  هم انداختند
        که  آبِ دهان شهررا ، ازعاشقانه هایشان
        حسابی راه  انداختند
         
        آنقدر که همه شهروندان ، دوباره ،
        خواستارِ عشق شدند
        همه خواستار گرفتنِ دست
        همه خواستارِ بازگشت ،
        به خاطراتِ قشنگِ شهر شدند     
         
        بهمن بیدقی 99/4/8
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۰۶
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
        امید بخش خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۴۹
        با سلام وعرض ارادت استاد بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف بی پایانتان
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۳۹
        دلنشین
        زیبا وپر معنا
        قلمتون سبز
        شاعر واستاد بزرگوار
        درود درود درود
        خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۴۹
        با سلام وعرض ارادت استاد بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف بی پایانتان
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۰۶
        درود فراوان جناب بیدقی ادیب فرزانه 🌷
        چون همیشه زیبا وپر محتوا 🌷
        دستمریزاد 🌷
        در پناه حق 🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۴۹
        با سلام وعرض ارادت استاد بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف بی پایانتان
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۵۸
        سلام استاد بیدقی عزیز
        خیلی لذت بردم بلند و پر زحمت سرودید آفرین و درود بر شما خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۴۳
        با سلام وعرض ارادت آقای قنبرپور بزرگوار دوست هنرمندم
        سپاسگزارم از لطف بی پایانتان
        زنده باشید و سلامت و سرزنده درپناه حق
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2