امید
در اوجِ قشنگِ آسمان
حضور کبوترکبوتر آزادی
روی درختهای زنجیرشده به زمین
حضور سنجاب سنجاب آزادی
در اعماق پُر رمز و رازِ اقیانوس
حضور ماهی ماهی آزادی
قفس قفس اسارت را، از یادِ امید میبَرَد
از درختهای خوشمزه ی میوه
از درختهای پُر ازخاصیتِ میوه
از درخت های پُر از گناهِ پیشین
ولی مباحِ روزگارِ پسین
حتی ، پُر از ثوابِ روزگارِحال
سبد سبد سیب را
به اعماقِ خاطره های امید میبَرَد
به یادِ خاطره ی عفوِ یک توبه
به یادِ امیدی که عفو شد ،
از شدتِ گریه های آنهمه توبه
از امیدی که ، سبد سبد میوه ی توبه را ،
از بازار تره بارِ نزدیکِ خانهاش
به آسانی دیگر میخَرَد
سیبِ سلامت، دیگر استانداردی ناگسستنی ست
امید ، این میوه ی استاندارد را ،
به افتخارهمه جا ، دیگر با خودش میبَرَد
همه اینها دلِ امید را به خود خوش کرده
امید ، هر روز صبح
به امیدِ ابتیاعِ میوه ی تازه و سرِبار
دانه دانه میوه های ممنوعه را
از میوه فروشیِ میدان
به امیدِ یافتنِ ردی از ثوابش
به حال وهوایی که کم ندارد جنون درهوایش
دیوانه وار ، میخَرَد
اگرچه کُرور کُرور
مولکول های خاصیت هم
اعتیادِ خریدنش
نوعی دیوانگی ست
ولی امید ،
ازاینهمه ، حَظّ میبَرَد
فقط من مانده بودم که چرا امید
از میانِ آنهمه میوه ی خوشمزه
فقط سیبِ گناه آلوده را
هِی میخَرَد ؟
روزی به شرمنده گی
از امیدهایم به ماوراء
این حقیقت را پرسیدم
جوابی دادند که مُجاب ام کرد
دیدم امیدهایم دیوانه نیستند
دیدم امیدهایم زیرک اند
دیدم امیدهایم عاشق اند
دیدم آنها ، آنهمه خاصیت را
برای رسیدن به عطرِخدا
برای رسیدن به ردّ خدا
برای بوسیدنِ حرف خدا
به امیدِ رسیدنِ ، روزی به خدا
آنهمه را به تکرارِ سعی
شب می خورَند و روز،
باز هم به عاقلی ،
دوباره آنرا میخَرَند
بهمن بیدقی 99/5/17
بسیار زیبا و پر معنی است
دستمریزاد