با سلام و احترام
نمونۀ زیر موردی است که یکی از شاعرا مطرح سروده است
که آخرین بیت آن را را ملاحظه می فرمایید ممکن است این کار از اضطرارات شاعری باشد نه اختیارات و اشتباه برداشت از حقیر باشد.
----------------------
اندیشه های سست و پراکنده در سرم
تک بیت های بی سر و سامان به دفترم
در فصلِ بین زندگی و مرگ می دوم
از من فراری اند نفس های آخرم
از مردم تکیده ی این شهر خسته ام
از حال و روز بی سر و سامان کشورم
با حرف های هم من و مردم غریبه ایم
انگار دیگران همه لال اند و من کرم
ای کاش از این جهنم جبری رها شوم
تا سر نهم به دامن پر مهر مادرم
مادر بگوید از غم دیرینه اش، که من
عمری ست در سراب صداها شناورم
من هم که روز و شب به خودم خیره ام، کمی
با او بگویم از شب و روز مکدّرم
با او بگویم از غم تکرار روزگار
از هیزمی که ساخته اند از صنوبرم
از سینه ام که "آه" در او مثل میخ در...
از آتشی که سوخته اوراق دفترم
از ریسمان که بسته پر و بال فکر را
از زخم ها که خورده به بازوی باورم
از قوتی که نیست به دستان دوستم
از خنجری که هست به دست برادرم
با او بنالم از همه و همنوا شوم
با گریه های نیمه شب یاس پرپرم
چون کودکی که سخت کتک خورده، خویش را
گریان به زیر چادر نورانی اش برم
آن چادری که از سرش افتاد روی خاک
افتاد روی خاک... خدا ! خاک بر سرم!
ناموس کائنات فتاده ست روی خاک
باید از این حکایت جانکاه بگذرم
من هم اگر به روضه ی او اکتفا کنم
با کاسبان و معرکه گیران برابرم
تا خواستم بگویم از آن ریسمان و دست
پهلوی این قصیده ی دردآشنا شکست
«محمدرضا طاهری» غزلسرایی که تاکنون سه کتاب منتشر کرده و تمام کتابهایش هم به چاپ مجدد رسیدهاند. طاهری که معمولاً به کنشهای اجتماعی و تحرکات مردم واکنش نشان میدهد و خیلیها معتقدند اینکه او اکنون تریبونی در محافل رسمی ندارد یا اینکه کتابهایش در نمایشگاه توقیف میشود به خاطر همین واکنشهاست. طاهری درباره تجمعات اعتراضی اخیر نیز سکوت نکرد و چند مطلب در کانال شخصی خود منتشر کرد.
http://www.ensafnews.com/98490/30-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%AA%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA%DB%8C/
ضمنا مصراع آخرتان اشکل قافیه داشت حروف الحاقی در همه ی کلمات قافیه لازم است
در پناه حق باشید