سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 19 فروردين 1404
  • شهادت آيت الله سيد محمد باقر صدر و خواهر ايشان بنت الهدي توسط حكومت بعث عراق در سال 1359 هـ‌.ش
10 شوال 1446
    Tuesday 8 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      سه شنبه ۱۹ فروردين

      دَر...

      شعری از

      محسن کاویانی

      از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۰۹ شماره ثبت ۸۸۶۶۹
        بازدید : ۳۵۷   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محسن کاویانی

      کار داریم در این شعر فراوان با دَر
      گوییا خورده گره با غزلِ  مولا ، در
       
      وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار
      می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در
       
      جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر
      خستگی های پیمبر همه شد یکجا در
       
      می نشستند یتیمان همه شب منتظرش
      خیره بر در همگی تا بزند بابا در
       
      چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی
      کَنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در
       
      شُد دَرِ قلعه ز جا کَنده ولی مرغِ دلم
      ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در
       
      نکند در غزلم بسته شود دستانش
      نکند در غزلم باز شود با پا در
       
      میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد
      او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟!
       
      آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه
      فکر کردند که دیوار یکی شد با در
       
      آه سادات ببخشند ولی خورد زمین
      در همین فاصله هم کنده شد از لولا در
       
      رد شدند آن همه سنگین بدن از در با پا
      تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در
       
      بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی
      وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر
       
      کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر
      اندکی تاب میاورد در آن غوغا در
       
      آه ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی
      رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در
       
      ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه
      جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در
       
      با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه
      تا کمی باز کند روی همه دنیا در...
       
      محسن کاویانی
      آبان ۱۳۹۲
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1