سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 دی 1403
    21 جمادى الثانية 1446
      Saturday 21 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱ دی

        شیطان در باغ

        شعری از

        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

        از دفتر شعرناب نوع شعر شعر حجم

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۱۱ شماره ثبت ۸۸۱۹۴
          بازدید : ۷۱۰   |    نظرات : ۲۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        آخرین اشعار ناب فاطمه رضایی برما(آینه عدم)


         شب بو گفت که دیشب نم باران مهرت گرفته بود .
        بخت  بلند این گل ببین که از قضا آن شب خفته بود .
        تمام روز سایه بان شب بو بودمو خسته بودم.
        من تمام روز برای آمدنت به دعا نشسته بودم .
        نمی دانم چرا خورشید دلش را به  دل چشم چران آفتابگردان بسته بود .
        چشم را  روی مراعات حال همسایه سرمایی از گرما گریزان  بسته بود .
        در خواب دیدم که برایم  داشتی از آفتاب رنگین کمان می بافتی .
        گمانم همان لحظه بود که برای از بر شدن تنم  به  زمین می شتافتی .
        بیدار که شدم بر تنم مهر مهر شبنمت برجسته بود.
        تر بود لبم با اینکه بی بر از غنچه های  بسته بود .
        چه غریب بود غمی که روی این لحظه نشسته  بود .
        انگار که دنیا خالی و قدم های این لحظه خسته بود.
        خواستم بگویم از عهدی که میان عشقه و شیطان بسته شد.
        عشقه هرز شد دمی ک پیچیده به پر و پای حسن یوسف های  وارسته شد .
        درید پرده برگ و گفت ببینید این بی عفت باور نکردیم من و شمعدانی .
        فایده نداشتیم عشقه شد زندانبان و گلهای باغ همه شدند  زندانی .
        دست آخر وقتی رو شد دستش که باغ مسخ شده بود
         پر از علف های بی رحم و عهدهای دیرینه فسخ شده بود 
        حکم دادن به آتش زدن به صرفه نبود چیدن دانه به دانه آفتهای بی برگ و بر 
        دستت درد نکند که باریدی  دستت نبودحیف که تقدیر بود بسوزد خشک و تر .
        باکم از مرگ نیست که خزان لاجرم در راه بود حسرت ندارم که پیش پای خزان خشکیدم .
        گوارا هست رستگاری به هر هیئت و به هر دست گواراتر کز  دست باغبانم چشیدم.
        باک ندارم که مهرم رانده از باغ و  دل باغبان شده بود.
        باکم از آنست که تصمیم باغبان از جنس شیطان شده بود .
        ببارباران ببار  ای رود جاری  ای آمده از ناودان بهشت. 
        ببار روی این جهنم روی تنم روی بخت روی سیاهه سرنوشت .
        دستی بایدت  حالا  که چون وحی از غیبت  آمده که بهر رستاخیز تو را قفا زده 
        حسن یوسف و شمعدانی زود زود آب بده نمیبینی که شاعر توهم از فرط گرما زده 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۳۴
        بسیار زیبا و جالب بود
        دستمریزاد خندانک
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۳۵
        ممنونم جناب استکی نوشته من رو هم خوندید .
        زیر درخت نوشته های ما یک چشمه فضل جاری هست که نمی زاره بخشکن و هنوز تر باشن .خدا حفظ کنه این چشمه جاری رو
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل زندیه شاهین
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۴۸
        درودها خانم رضایی
        زیباست
        سرافراز باشید خندانک خندانک
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۵۰
        سلام ها بر شما جناب زندیه شاهین
        واقعاممنونم نوشته من هم خواندید
        زیبایی کیمیای نظر شماست بر براده های ذهن ما
        ارسال پاسخ
        ایرج محرم پور(صوفی خموش )
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۲۳
        درودتان ...قلمتان مانا خندانک خندانک خندانک
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۵۱
        سلام بر جناب محرم پور گرامی .
        در سایه لطف و حسن نظر شما مانا هستیم .ممنونم
        ارسال پاسخ
        معین آریان فر
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۴۰
        احسنت بسیار دلنشین سرودید خندانک خندانک
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۵۲
        سلام بر جناب آریان فر .ممنونم .خدارو شکر به خاطر این همه نگرش زیبا
        ارسال پاسخ
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۳۱
        خندانک خندانک زیبا بود درود بر شما خندانک خندانک
        لایک شد شعرتون👍🌹
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۵۴
        درود ممنونم جناب شریفی .من و نوشته هام همیشه شرمنده حسن نظرتون بودیم
        فریبا غضنفری  (آرام)
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۱۸
        درود 🌹🌹🌹
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۲۹
        درود بر آرام جان ساحت شعر ناب .ممنون نوشته های منم خوندید .
        ارسال پاسخ
        مریم رامجردی
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۵۷
        درود فراوان
        بسیار زیباست خندانک
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۳۱
        درودتون بین آینه زلال نظرشما و آینه مصفا شده از این نظر ابدی .زیبایی صفت جاری از وجود شماست به کل دنیا
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۱۵
        سلام شاعربانو خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خب من ساده نویسم و زیاد میونه ای با شعر حجم ندارم ولی به اندازه توانم ازش لذت بردم خندانک
        فقط فکر میکنم استفاده تعمدی از ردیف و قافیه از کیفیت حجم بودن شعرتون کم کرده خندانک

        شوقِ بالنده ی پرهای کبوتر در باغ
        انبساطِ قفس و رویشِ پرواز کنار خورشید
        فکرِ افتادنِ برگ
        ترسِ بی همسفری در سفری بی پایان
        واپسین روز من اینگونه پر از تشویش است
        و پر از تردید
        و عصایم
        که ز همدستی موسی دور است
        دلِ بلعیدن جادوی تو را هیچ ندارد...

        شوقِ بالنده ی پرهای کبوتر در باغ
        انبساطِ قفس و رویشِ پرواز کنار خورشید
        ترس را می شود از تن به در آورد و پرید
        من که از حافظه ی عشق نصیبی دارم
        که تنِ خاک از آیینه ی رویایی رویِش دارد
        بی گمان خواهم رُست
        بی گمان
        واپسین روز غروبی دارد
        که به اندازه ی زیبایی دریا باقی ست
        و نسیمی
        که به اندازه ی طوفانِ حقیقت گویاست
        و کسی
        که به شوقِ خوشِ پیوند- میان و غم و دل-
        بیدار است...
        (م. فریاد- کنسرت حیات من_ واپسین روز من)

        عکس پروفایلتون منو یاد کتاب (دکتر جکیل و آقای هاید) نوشته ی رابرت لویی استیونسون انداخت خندانک

        شاد و تندرست باشید خندانک
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۴۱
        سلام جناب زارع گرامی .
        ممنونم .
        یک اعتراف کنم اصلا مطمئن نبودم شعرم چی هست .
        دوستان سخاوتمندی داریم که اینجا خالصانه و بی دریغ نقد میکنند .
        شعرتون خیلی خیلی قشنگه ممنونم .هرچند خجالتم داد ولی خیلی قشنگ بود ممنونم
        ارسال پاسخ
        اکبرامرایی
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۰۹
        درود بسیا زیبا بود
        تشکر لذت بردم خندانک
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۴۲
        درود بر جناب امرایی بزرگوار .خدارو شکر .امیدوارم روزی حقیقتا شعر زیبایی بگم جبران کنم به شکرانه این همه نظر زیبا و اغماض گر
        ارسال پاسخ
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۲۲:۵۷
        درود بر شما بزرگوار
        بسیار زیبا قلم زدید
        پاینده باشید ادیب و شاعر گرانقدر
        🌷🌷🌷
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۱۹
        درود بر جناب فخر الدینی بزرگوار مالک شعر ناب
        .ممنونم نوشته های من هر وقت نظرهای شما رو می بینند فراموش می کنند بی سلیقه گی های منو .ممنونم
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۲۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام اسناد عزیز استاد گرانقدر شعرتان خیلی زیبا بود
        واقعا فضای سایت و هوای سایت خیلی آلوده شده همش شده تسویه حساب سیاسی و شخصی و
        شعر های زیبایی رو از قلم انداختیم اگر دیر رسیدم ببخشید

        خلاصه آفرین خیلی خیلی زیبا بود خندانک
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۲۲
        سلام جناب قنبرپور گرامی .
        به نظر من غمخوارترین مردم شادترین مردم هستند که انگ ابدی بی خیالی و بی دردی رو به یه لبخند هر چند کوتاه دردمندی به جون میخرند .ما که نداریم مزاج غمخواری.
        خوش بحالتون که شجاعین و صالح .غمتون فانی و مزاج غمخواریتون مانی
        به من هم گفتین استاد خیلی بامزه بود .ممنون
        ارسال پاسخ
        اصغر ناظمی
        چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۴۱
        سلام
        استاد گرامی
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        پنجشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۱۸
        سلام بر جناب ناظمی .
        استاد فروتن و شوخ طبع و گرامی
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1