چهارشنبه ۲۸ آذر
|
دفاتر شعر علی اصغر یزدانی (شیدا)
آخرین اشعار ناب علی اصغر یزدانی (شیدا)
|
گنج روان
دوش در رؤیا چه نیکو ارمغانی یافتم
جرعه ای نوشیدم و درخود توانی یافتم
مشرق ساغر مگو، صبح نخستین بود و من
خلقتی نو از گِلِ نوشین روانی یافتم
آتش می خون بجوش آورد و عقلم را بسوخت
مست و لایعقل شدم خود پهلوانی یافتم
جرعه ای دیگر چو نوشیدم خرد بیگانه گشت
خویش را در کسوت پیر مغانی یافتم
فارغ از بیم ملامت، بی نیاز از حبّ و بغض
از متاع کفر و دین خالی جهانی یافتم
منظری خوش بود و ماهی تکیه بر مسند زده،
شمع و شهد و شاهد شیرین زبانی یافتم
خنده ای جانانه زد جانان و گفتا عاشقی
گفتم آری لیک در اینجا نشانی یافتم
گفت مستی و خرابی، خانمانت نیست نیست
گفتمش این عشق از بی خانمانی یافتم
گفت اینجا ره که دادت رو، چه میخواهی بگو
گفتم اینجا من نشان از دلستانی یافتم
لب ترُش بنمود و اخم آلوده گفتا با عتاب
ترسمت ناجسته گویی، مهربانی یافتم
لابـهٔ بسیار کردم، مستی ام از سر پرید
نوشخندی زد که چون دُرّ گرانی یافتم
سر بگوشم بُرد و گفتا اندرین ره نکته ایست
گفتم آری لیک اینجا نکته دانی یافتم
گفت رو، پس خانهٔ دل از تعلق کن تهی
چون تهی کردم عجب، روشن مکانی یافتم
گفت هم شاخ هوس باید بُری هم آرزو
چون بُریدم زانچه می جستم نشانی یافتم
گفت باید بگذری از آنچه خواهش گفتنش
چون گذشتم زین همه گنج روانی یافتم
گنج روانی= انسان کامل و به تمام معنا
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
موفق باشید