سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        سفر

        شعری از

        حسن مرادیان ( نوا )

        از دفتر صدای پای عمر نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۶ تير ۱۳۹۹ ۱۰:۲۵ شماره ثبت ۸۷۰۲۶
          بازدید : ۶۴۸   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسن مرادیان ( نوا )
        آخرین اشعار ناب حسن مرادیان ( نوا )

         
        پدرم وقتی رفت
        مادرم گفت : پدر رفته سفر
        پشتمان خالی شد
        دستمان خالی تر
        **************
        پدرم کارگری بیش نبود
        صبحدم پای پیاده می رفت
        سر یک کوچه ی پر از اندوه
        چشم امید به مردم می دوخت
        سینه اش از غم بی پولی و حسرت می سوخت
        *****************
        نیمه شب خواب که بودیم ؛ پدر بر می گشت 
        تا مگر چشم به دستان پر از خالی او نندازیم
        مادرم را می گفت:
        این چنین پیش رود
        ما به تقدیر و فلک می بازیم
        ****************
        فکر می کرد که ما خوابیدیم
        من و خواهر اما
        اشک را می دیدیم
        گریه را می دیدیم
        سبد غصه و اندوه به دست
        از درخت تقدیر
        میوه ای تلخ تر از تلخی ایام و زمان ، می چیدیم
        *****************
        صبح زودی اما
        چشم غمبار پدر باز نشد
        مادرم رخت سیاهی بر تن
        و سوالی از من 
        پدرم رفت کجا ؟؟
        مادری خسته از این سختی ها
        گفت : ای جان پسر
        پدرت رفت سفر
         
        حسن مرادیان ( نوا )
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۱:۱۲
        روحش شاد خندانک
        حسن مرادیان ( نوا )
        حسن مرادیان ( نوا )
        شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۷:۱۷
        درود استاد این شعر فقط یک داستان درباره کارگران سخت کوش است که شاید برای برخی از آنها واقعیت داشته باشد وگرنه هیچ تناسبی با بنده و پدر من ندارد تشکر از نظرتان
        ارسال پاسخ
        فریبا غضنفری  (آرام)
        شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۰:۱۰
        بسیار زیبا و غمگین بود

        پشتمان خالی شد
        دستمان خالی تر خندانک

        درودتان 🌹🌹🌹
        حسن مرادیان ( نوا )
        حسن مرادیان ( نوا )
        شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۷:۱۴
        درود فراوان سپاس از حضورتان
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۱:۱۸
        سلام
        زیباغزلی بود
        قلمتون سبز
        پدرم تا به کجا از تو نباشد خبری
        چه کنم گر نکنم در ره تو سینه دری
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسن مرادیان ( نوا )
        حسن مرادیان ( نوا )
        شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۷:۱۸
        درود بر شما سپاس که خط خطی های بنده را خواندید و نظری ارزشمند تقدیمم کردید بزرگوارید
        ارسال پاسخ
        فاطمه غیبی پور
        يکشنبه ۸ تير ۱۳۹۹ ۰۰:۱۲
        درود خندانک خندانک خندانک رنج تلخ فقر و نداری رو بسیار زیبا قلم زدید خندانک خندانک به امید روزی که هیچ پدری شرمنده فقر و نداری خودش نباشه خندانک خندانک
        حسن مرادیان ( نوا )
        حسن مرادیان ( نوا )
        يکشنبه ۸ تير ۱۳۹۹ ۱۷:۴۰
        درود بر شما سپاس از توجهتون
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4