پنجشنبه ۱ آذر
|
دفاتر شعر محمد قنبرپور(مازیار)
آخرین اشعار ناب محمد قنبرپور(مازیار)
|
جهالت از مزرعه ای آغاز شد
که پدری داس به دست
سر گلبرگ شقایق
از تن خواب آلوده و بیمار زمین
کرد درو
......
یکی خوابه یکی بیدار
یه بیتابه یکی بیمار
یکی دستش پر از داسه
یکی خون داده یک کاسه
یکی لبریز از کینه
یکی چشماش تو آیینه
یکی بابا ولی آله
همون دیو هزار ساله
یکی دختر پر از امید
یکی داسی که میلرزید
یکی بابا بغل میکرد
ولی حالا نگاهی سرد
یکی که دیگه بابا نیست
دیگه تو قصه هاش جا نیست..........
برای رومینا و رومینا های دیگر که کاش نباشند(مازیار )
|
نقدها و نظرات
|
چقدر خوبه که شماهم خواندید و من چقدر خوشحالم البته در پس حزن این اتفاق | |
|
افتخار دادید استاد گرانقدر | |
|
سپاس از شما بابت حضور سبزنان شاعر گرامی | |
|
خانم آرام سپاسگزارم از حضورتان | |
|
چه شیرین است وقتی شما نظری میدهید پای اشعار | |
|
بدون حرفی دوستتان دارم | |
|
ممنونم شاعر عزیز پایدار باشید | |
|
چقدر خوب است که پای سیاه مشق های بنده بزرگانی چون شما قبول زحمت میفرمایید و قدم میگذارید و میخوانید اندک تراوش های ذهنی ناپخته حقیر را خوشحالم از بودن شما و شدیداً متاثرم از این اتفاق حتی همون لحظاتی ابتدایی انتشار. خبر دغدغه گفتن دو کلمه حرف دل داشتم ولی منتظر ماندم تا تکذیب خبر که متاسفانه صحت داشت انشالله آخرین باشد بازهم از بزرگواری شما شاعر گرامی سپاسگزارم | |
|
ممنون از شما حضورتان باعث افتخار است | |
|
چقدر لحظات به یاد ماندنی است وقتی شمارا در پای سیاه مشق خود میبینم خیلی دوستتان دارم استاد | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
موفق باشید