يکشنبه ۲۷ آبان
عبد و معبود شعری از امیرمحمد نجاتی
از دفتر نجاتی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۷:۴۰ شماره ثبت ۸۵۲۸۲
بازدید : ۴۴۷ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب امیرمحمد نجاتی
|
شب عشق آمد و باز عاشق در معشوق رفت
بعد چند ماه دوباره به محبوب رو زد
با خجالتی که داشت درب خانه را نزد
روسیاه بود وکنج در خانه اش نشست
زیر لب گفت به او معبود معبودی من
ای رفیق و همدرد کس بی رفیق من
ای انیس و مونس همدم دلتنگی من
ای فریاد رس و یارگیر روز و شب من
ای عطوف و معطوفِ شب تنهایی من
ای امام و رهبر و رآهبرِ رهنمای من
ای امان و حفاظ و عیاذ و معاذ من
ای شافی و طبیبِ حکیم دل غمدیده من
ای قریبترین نزدیکِ نزدیک ترین من
ای با شرف ترین شریف و عفیف و کریم من
ای محترم ترین نبیل و نجیب و اصیل من
ای مهربان ترین حفی و حمیم و رحیم من
ای خلق کننده ترین خلق آبروی دو عالم من
ردم مکن تو مرا تو بخر آبروی من
شاعر و شعر: امیرمحجدنجاتی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
جسارتا در شعر کلاسیک رعایت قافیه و عروض ضروری است
این سروده زیبا تنها ردیف دارد