بوستان های پر از گل وسبزه
زرد و خالی شده به یک باره
همه جا پر شده از برگ های خشکیده
چهره باغ وگلستان پژمرد
وه که پاییز شده است
دردو انده در دل مرغان
رخنه کرده دو چندان شده
بر سر شاخسار سپیدار
وچناران در باغ
آشیانه ها ی زیبایشان
دست طغیانگر باد و ریزش باران
همگی گشته اند خراب و ویرانه
در این نمناکی باد این سرمای خزن انگیز
نوای ریزش برگ ها که می ریزند بزیر پا
وسپس پرندگان ،
کوچ کردند زباغ همگی باهم
در پی آن کلاغ ولک لک ها
دست پاییز رنگ زرد وغم را کرده
جاری در رگ این گلها !
دگران رازقی ویاس آن همه گل های قشنگ
عطر ورنگی نمانده براش
همه از دست خزان پژ مرده ،
اب شبنم در پگاه وصبح سپید
قطره ای زان هم هویدا نیست ،
همه یک باره با صدای بلند،
که ببینید:
این همه زیبایی ،
وه چه غوغا شده !
باز پاییز شده است
سبز و زرد و قرمز ،
برگ ریزان شده وهمه را کرده جدا از شاخه !
همراه با نواهای سرور انگیز
و همه غرق در زیبایی در این پاییز !
ورنگارنگ بهر رنگی در ختان جامه ای بر تن
در این فصل زیبا
وسر آغاز ی چنین رنگین در این پاییز
بهرام معینی (داریان ) پاییز ۹۵
موفق باشید