جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر ابراهیم حاج محمدی
آخرین اشعار ناب ابراهیم حاج محمدی
|
نه به حال تو دل در بدرش سوخته است
خط فقط بر لب همچون شکرش سوخته است
به خودش گفته ام این را که بداند نفَسَم
در تب و تاب غم شعله ورش سوخته است
حق به جانب تر از او نیست در این معرکه چون
دلِ عُشّاق نه کم دور و ورش سوخته است
نیست باکیش دریغ از خطر ناکامیم
دل من چون که چراغ خطرش سوخته است
فرض کن فرض که از عشق در این سینه دلم
لاله ای بوده که دامان ترش سوخته است
باد می روبد از این سینه چه جز خاکستر؟
مثل پروانه دلم بال و پرش سوخته است
هیزمی خشک تر از آه جگر سوز که دید
تار و پود دل من در شررش سوخته است
همدم و همقدمِ دمبدمم باش که نیست
نَفَسش سرد کسی که جگرش سوخته است
ای که از عشق و غم عشق نبردی بویی
تو چه دانی که دل من پدرش سوخته است
|
|
نقدها و نظرات
|
درود. زنده باشید بزرگوار | |
|
درود و سپاس حضرت دوست | |
|
ممنون و سپاسگزارم | |
|
زنده باشید و شاداب | |
|
سپاس فراوان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.