پرسشی هست میان من و این همه ابهامات
پر ز درد است سوالم ولی زیبا وقشنگ ،
چیست این همه رنج وعذاب ؟
داستان هستی وادم وحوا وکل وجود ،
داستان هجرت و دلدادگی ما ورایحه و بوی بهشت
من سرا پا سوالم اما ،
کیست تا انرا جوابگو باشد
کیست تا سنگ صبورم باشد
دست او سوی دقایق نرود
ما ماندیم ویک رشته سوال !
روز امدورفت وهزاران سوال وسوالی دیگر
ودر هیچ ترا دیدم هر کجا هستم باشم این سوالات من است
کیست تا انرا جوابگو باشد ؟
قصه پر ز راز مرا گوش کند ،
قصه تکراری ما آدم ها
قصه بود ونبود آدم ،
ادم اینجا تنها ست
من از کدام سو میرسم بدیوار تخیل
و به جشن خط خطی ابهامات
و راههایی بمدارات زمین ودروس فلسفه وجغرافی
وسوال میکردم که بی حاشیه هستم
خاک هم با احساس خود:
سوال مرا میشنود !
صدای باد که می اید وطوفان ،
سوال باید کرد !
ودر تنفس وتنهایی ذهن من
سوال باید کرد
صدای پای پرنده ورازقی در باغ
وپونه ها که تکان می خورند در سر راه نسیم ،
با آن همه زیبایی !
پاسخی نیست بان ،
در اسمان پاک واتفاق وجود من کنار آن برکه ،
پاسخش این است !
جواب هیچ وپوچ فردا را به من نشانش بدهید
زندگی ماندن نیست زندگی امروز است ،
زندگی در فرداست مثل خواب دم صبح.
زندگی پر شده از مجهولات وسوالات دگر !
پاسخی نیست بان ،
بهرام معینی (داریان ) بهار ۹۹
بسیار زیبا و موثر بود
زندگی زیبا ست