در این تنهایی
بافق می نگرم وبزیبایی ان،
بان نقطه دور و سپید صبگاهان در آغاز روییدن نور
وبان گنجشک زیبا که
دل و دین خود داده زدست
از پی یافتن دانه برای جوجه هاش
داخل لانه در آغاز روز
سار ها نیز آمده اند با شور وپر از زیبایی
غنچهها می شکفند از دیدن نور
وگل های زیبا که شکوفا میشوند با خنکای هوا
ودر پیکر نسیم صبح چشم باز می کنند !
ورایحه دل انگیزشان به مشام
وپروانه هایی که سبک بال ارام
دور گل می چرخند ،
ولطافت را معنا می بخشند به عمد !
بافق می نگرم و به بهار
وزیبایی آغاز شده ،
وقشنگی شمعدانی های روی پله
وگل های سرخ درون باغچه
ایوان پر شده از گلدان و گل ها ی پر از رنگ ونگار
ان طر ف تر کنار دیوار
سرو ناز وچنار سر کشیدند به فلک بزیبایی خاص
وکمی دوراز آن پای تبریزی ها
کومه های علف های بجامانده از
خستگی باغبان بدور هم جمع شدهاند گرداگرد
وه چه بوی علفی بیچیده !
وهمگی جلوه ای دیگر به حیاط بخشیدند !
اندکی دور از خانه ودر این زیبایی
کوچه باغی است پر از سبزه وگل
که از روزگار ما سبز تر است ودران
گل فروشی را دیدم که
با دقت و وسواس خاص
گل هایش را جابجا میکرد
داخل گلدان های بلور
تا که شاید کمکی به رویش گل ها بکند در گلدان
بافق می نگرم و به زیبایی آن
و پسپس بوسه بر دست صبا خواهم زد
بهرام معینی (داریان) بهار ۹۵
عالی بود بزرگوارم
لذت بردم مثل همیشه
سینه پر درد و دوایش نیشتر
هر که شد درویش تر دل ریشتَر
می شود فریاد شد در واژه ها
هرکه دردش بیش شعرش بیشتر
#ایمان_اسماعیلی_راجی