دوشنبه ۳ دی
گفتم غم از تو دارم،گفتا نترس جانم شعری از رامین محمدیار
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۱۹:۲۳ شماره ثبت ۸۲۵۲۳
بازدید : ۴۰۱ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب رامین محمدیار
|
کویدو نوزده(کرونا)(طنز تلخ)
گفتم غم از تو دارم،گفتا نترس جانم
شاید تبی زسرما،من هم ز جنس آنم
گفتم تو پیک مرگی؟از چین رسیده آیا؟؟
گفتا ز شایعاتش انگشت بر دهانم
از بس که گفته ملت آدم کشی خموشم؟
از ترس خود، خودم هم ،بند آمده زبانم
شاعر، کمی تامل قاضی کن آن کلاهت
من یا پراید ونیسان لطفا بگو بدانم
کی چون پرایدوسایپا، آدم کشی نمودم
در پیش این جِنابان،من خوار و بی نشانم
با کشته گان امسال، مارا قیاس کردی؟
دیدی که در قیاسش بنده چه ناتوانم
اسرار پشت پرده از رند مست پرسید
من تا شنیدم از او، میسوزد استخوانم
من با همه رذالت کودک کشی نکردم
از دست تو ای انسان در ناله و فغانم
ای گرگ میش صورت، انبار احتکارت
انسان بخوانمت یا کفتار و سگ ندانم
من هم چو" سارس و مِرسَم "،مهمان چند روزه
میگردم این جهان را، راهی به آن جهانم
اما وصیت این است قولی بده خودت را
آدم شدن چه آسان، انسان ولی بمانم
او رفت و من هنوزم در جستجوی خویشم
وقتی مصیبت آید من کیستم ندانم
رامین محمدیار
۱۵/۱۲/۹۸
سلماس
|
نقدها و نظرات
|
سپاس از لطف شما استاد بزرگوار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.