ادامه شعر وفات کرونا (قسمت دوّم )
کرونا یعنی یه چیزی کم داریم
که طول زندگی همش غم داریم
کرونا یعنی انجماد خوبی
احساسمون نگشته لای روبی
بیدار شدم ، دیدم که بارون میاد
از دل خورشید همش خون میاد
نه میوه ، نه شیرینی و نه خنده ای
نزد خدا باز نبود بنده ای
دارو و درمان و دوا به راه بود
شهر پُر از اندوه و اشک و آه بود
رسانه ها منبع وحشت و ترس
کسی نمی گرفت از بلا ، درس
یه عدّه دنبال لطیفه ساختن
یه عدّه جفت پوچ ، به دنیا باختن
دیدم بابام یه گوشه ای نشسته
به قدر کهکشون دلش شکسته
کام می گرفت یه جوری از سیگارش
انگاری جز غم نشده نثارش
بی صدا رفتم کنارش نشستم
یه جوری که نبینه اونجا هستم
سرش رو چرخوند و منو نگاه کرد
تو اوج غم ، لبشو به خنده وا کرد
گفت : که گور پدر کرونا
منو بغل کرد و خدا خدا کرد
گفتم که روز مرد مبارکت باد
گفت : ز نامردی مرد ، بیداد
اگر چه مُردیم از خوشی و خنده
زندگی مون به تار مویی بنده
دل خوش از آنیم که این تار مو
پاره نمی شه اَندر این هیاهو
پاره نمی شه تا که راحت بشیم
از این همه ماتم و غم رها شیم
پس چی میگن اشرف مخلوقاتیم ؟
سرور بی بدیل کایناتیم
قدرت مطلق توی این جهانیم
قسمتی از خداوند نهانیم
پس چی میگن زندگی اجباری نیست
تا ما نخوایم ، شادی یا بیماری نیست
گفته بودن هر چی بخوایم همونه
اینجا که گوشت ، لای استخونه
همش یه چشممون خونه یه چشم اشک
طلوعمون اجباری ، مرگمون کشک
یه روز سیل میاد ، یه روز زلزله
یه روز کرونا می کنه ولوله
یه عمره تو حسرت و آه و ایکاش
اسیر یک تراژدی اوباش
گفتن که صبر کن ، به خدا جور می شه
کردم نشد ، به اون خدا نمی شه
کرونا هم تموم میشه یه روزی
ما می مونیم با آه سینه سوزی
خدای لایزال کُون و هستی
عزیزی که کنارمون نشستی
یا ، یادمون بده زندگی کردن
یا بچشون مزّه ناب مُردن
پایان .....سروده حادثه
#علی_احمدی_بابک_حادثه
#شکوه_حماسه
#وفات_کرونا
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد