سه شنبه ۴ دی
قطره شعری از طوبی آهنگران
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۰۶ شماره ثبت ۸۲۲۲۴
بازدید : ۴۰۴ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب طوبی آهنگران
|
اسم شعر قطره
قطرهای بر لب در یا کرد بالندگی
بر سر سفره حق بود و پاینده گی
گفت چه حاجت به کسی پیش برم
به این دیر هستم راحت به آسوده گی
سیلی به اندامش زد به ناگه موج شد پدید
گفت مرا که انداخت به درمانده گی
من كه خود باده بدم به مسانه میی
بنیاد چه شد کجا به ویرانهگی
گفتا دانی دگری نیست چو ما هستیم
گفت هان تو همان ذاتی به جا نانه گی
گفت صبر ز اینه به تو که ز ما بوده ای
بهر مکانی به تفرج باز به ما خوانده گی
پشت زمان مانده ای حال ز آن خسته ای
بعد ز آن روز گار باز به ما وسته گی
گفت چرا قربت و دردم ز درگه دهی
گفتا خواسته همان بود و جمله گی
گفتا دانی که چنی به آن عالم که رهی
گفت جز فرمان شرم بود خواستگی
گفت من رغمی و تو دریای اعظیم مکنی
حیف آن لطف نباشد به من خوار بگی
گفت ما هستیم غنی داریم به عالم سنمی
جان به عالم دهیم قطره به آب رهگنی
گفتا چو قطره ی زحباب بالا رهی
بعد که ارضاه شوی سوی ما خوانده گی
هرچه تو بودی زما بنده آزاد ها
هر چه به خاک زمین میل به ما وانگهی
مهر دلان گشته ای مهر دلت آینه
از نظری قطره ای و شم دریا گفتگی
هر چه سکین بوده ای نام و نشان عیان
بال ماک بوده ای جهان به سیر نده گی
حال که پیک مسیر راه حجاز بوده ای
قطره دریای علم راز به ماننده گی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است