سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        ناخوشم

        شعری از

        مرتضی سلیمی

        از دفتر نانوشته ها نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۰۲:۰۶ شماره ثبت ۸۲۲۰۹
          بازدید : ۵۱۴   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مرتضی سلیمی
        آخرین اشعار ناب مرتضی سلیمی

        باز،امشب مزاج من خوش نیست
        حالت گیج و مبهمی دارم
        رو به قبله نشسته ام اما
        حس و حالی جهنمی دارم
        چشم در چشم من بدوز امشب
        ای مخاطب حکایتی دارم
        وقت مستی که رنگ بی رنگ است
        در نگاهم روایتی دارم
        قبل از امروز معتقد بودم
        عشق باید کمال من باشد
        تا معمای این جهان باقی ست
        پاسخ هر سوال من باشد
        عشق را مزه مزه اش کردم
        طعم زیتون نارسی را داشت
        خوردم و گفتم آخرین بار است
        بعد از آن شد که راحتم نگذاشت
        درد دارد که حس آدم را
        آشنایی حقیر بشمارد
        بوته ای گل بپروری اما
        خارهایش تو را بیازارد
        کاسه ای روی کاسه اش انداخت
        ماه را پشت ابر پنهان کرد
        تشت رسوایی اش که زیر افتاد
        زیر و روگفت و بند تنبان کرد*
        بعد از این اتفاق معمولی!!!!
        باورم از اساس پوسیده
        نان خشکم که زیر پا افتاد
        له شد آن را کسی نبوسیده
        تیغ هر حرف او مخاطب جان
        سربریده دل مرا هر بار
        گفته ام آمدی به قربانگاه
        واژه ها را کنار در بگذار
        شعر گفتم که درددل باشد
        توی هاون سراب کوبیدم
        وقت بیدار بودنم حتی
        خواب زجری دوباره را دیدم
        ظرف من را عوض بکن ساقی
        فکر نان کن که خربزه  آب است
        گوسفندی که دل به چوپان داد
        زیر چاقوی مرد قصاب است
         
         
        *مثل دوره قاجاری که دو موضوع بی ربط را به هم ربط میدادند ( بند تمبان کردن)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2