تو هم چون سیمرغ،
در بلندای پرواز ،
واز فراز کوه !
هم چون رستم دستان
وداستان نا گفته اش ،
واز خاک زابلستان
که رسم داستان است ،
به جهان بنگر ،
واورا آنگونه که بنظرت می رسد
ببین !
حسی در من است
که باسپر وسندان
تنگ به سینه کبود دشمنان
در میدان نبرد
پنجه در می افکنم ،
وسوزش زخم های
بجامانده از پنجه اهریمن
جاهل را نظاره گر باشی
ودرشب بوی ترانه را حس کنی
بر خیز ودعا بکن ودوری
از شکستن دل ورها شوی !
به یاد نمی آورم در این پیکار
کجا بودی ومن کجا ،
وای کاش منی باشد آغاز هر پایانی ،
ما پروازیم وچشم براه پرنده !
***********
بر خیز وچشمت را باز کن
و مرا بیاد ار
سرزنشت نمی کنم !
چون تو خود در نبردی
با اهریمن وجود گذر از
هفت خوان تنیده در راهت ،
ومن نمی دانستم :
این وصف وزیبایی کمالت را
وان مهربانی اساطیری را
پس آنگاه صدا میزنم نام تورا
در میان دو کوه بلند
تا شاید پژواک نام تو
چاره آرامشم باشد
در نبودنت پس
برویم وبرویم وارامش را تجربه کنیم
ونیازاریم دل ها را !
بهرام معینی (داریان)
تورنتو ریچموند هیل مارچ ۲۰۱۹
ومرا بیاد ار !
بسیار زیبا و شورانگیز بود