سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پلنگ دشت مو

        شعری از

        محمد رضا دیندار

        از دفتر ... نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۸ ۱۸:۴۱ شماره ثبت ۸۰۷۴۴
          بازدید : ۵۰۰   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد رضا دیندار

        موی لختت را بپوشان برق لب را پاک کن
        دلبری هایت بماند زیر چادر بهتر است
        پیش مردم با حجاب اما کنار من...ببین،
        قند باشد پیش چایش سست عنصر بهتر است
         
        در نظر دارم که یک شب دزدکی از کشورت
        با دل انگشت‌ هایم شهر مو را گز کنم
        خانه هایش را بگردم نخ به نخ دنبال شعر
        کوچه هایش را ببافم رج به رج تا حظ کنم
         
        از خدا میخواهمت اما نمی بیند مرا
        کار شاهان از گدایان روی برگرداندن است
        کفر باشد یا نباشد من حسادت می‌کنم
        از تو دورم او ولی نزدیک تر از گردن است
         
        از تنش سیبی نچیدن تا به کی؟سخت است خب
        گیرم آسان است...وقتی می‌زند لبخند چی؟
        از لبش چیدم اناری با شکایت نعره زد 
        وقت حاشا کردنم بود:من؟کجا؟کی؟چند؟چی؟..
         
         نامسلمان قصد دینم کرد روزی گفتمش:
         «گرچه گمراهم به ایمانم یقین دارم ولی»
        از شما پنهان چرا وقتی که گیسش باز شد
        ای دریغا...مطمئن بودم که «دین‌دارم»...ولی...
         
        گرگ و میشی بود صحرا...رو سیاه و مو سیاه
        کاشکی گم میشد آن شب روی من در موی تو
        ناگهان بادی پریشان کرد زلفت را که شد
        از همان دم بخت من همرنگ با گیسوی تو 
         
        در رقابت با سیاهی ان پلنگ دلخوشم 
        با خودم گفتم که امشب ماه می‌گیرم...نشد
        من پلنگی فکر دشتم، نیست در من شوق ماه
        سهم من مهتاب روست...ماه خب گیرم نشد
         
        پیش رویم کار عشق و پشت سر انکار عشق
        جز پریدن ، جز تله ، در پیش راهی نیست خب 
        من پلنگ دشت مویت هم که باشم راضی ام
        مو سیاهی ... رنگ بالای سیاهی نیست خب
         
        من پریدم ، جان فدا کردم ، غلط کردم... ولی
        بی مهابا بودنم لطفیست از کردار عشق
        چهره زخمی ، پنجه خالی ، کار هیچکس نیست جز 
        زیر چشمم خیس شد،امضا...دو نقطه...کار عشق
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        سعید فلاحی

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        پژمان صفری

        ،

        سحر غزانی

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۸ ۰۹:۵۵
        بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۸ ۰۴:۰۳
        خندانک
        سعید فلاحی
        دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۸ ۰۴:۰۳
        درودها

        احسنت بر شما
        خندانک خندانک خندانک

        موفق و موید باشید
        خندانک خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۸ ۰۴:۰۳
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2