پنجشنبه ۶ دی
نسترن شعری از محمدجواد امینی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۸ ۱۰:۵۱ شماره ثبت ۸۰۵۲۸
بازدید : ۹۲۷ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب محمدجواد امینی
|
نسترن یک شبی پریشان موی
آفتابش ز چهره می تابید
پا نهاد از ورای باور من
در کنار خیال من خوابید
گندمین گونه بود روی مهش
گویی از یک فرار می آمد
آن چنان مست بود و می خندید
بی دل و بی قرار می آمد
طعم لبهاش ترش و شیرین بود
با خودش حرف های نو آورد
غزل داغ دار چشمانش
بیت هایی چو "شعر نو" آورد
با صدایی که داشت می لرزید
عشق را تکه تکه معنا کرد
از تمام وجود من آنشب
واژه هایی غریب پیدا کرد
دستهایش نوازشی از داغ
روی دستان سرد من می ریخت
و تنش چون عبور تازه یاس
عطر گل در فضای تن می ریخت
گفتمش در میان بازی عشق
چه شد این گونه یاد من کردی
دل سنگت رحیم گشته و باز
رنگ شیرین به خواب من کردی
نسترن گفت خواهمت بوسید
ناگهان ، وایِ من ، شدم بیدار
باز هم ناتمام پایان یافت
خواب امشب مشابه هر بار
(شهریور92)
|
نقدها و نظرات
|
سلام و مهرسپاس | |
|
درود بیکران برشما ممنون از توجه شما | |
|
سپاس عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مبین مشکلات جوانان جامعه ما