يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر سیده نسترن طالب زاده
آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده
|
دهانم را میبندم
شهر سپیدپوش میشود
گوزنهای شمالی در شرق پاییزان گس، اقلیمهای خسته ی اسپیناس را دویده اند،
باد میوزد
چراغها خاموش میشوند
پشت شیشه، سرآغاز نقره ای برف
..
پولکهای یخ می چرخند، سرد سردتر
انگشتهایم می لرزد
بوی کبود قهوه ، در سایه ی بلوط های کوهی، پیچیده است
تار را در سینه خفه می کنم
-امروز اول دی بود -
گیلاس های خنک
بتری عرقزده
و چند قرص لومینال در رگبرگ تلخابی قلم، حل می شود
آه!
گزمه های شب دوباره چمدان مرا گشتند
کتاب
عشق
و صلیب!
.
.
.
باد می وزد
بر کتف زخمی جنگل
بوی کبود قهوه در سایه ی بلوط های کوهی پیچیده است،
پیراهنت را بر چشمهایم میبندی
گل سرخی می چکد
سیگار را روشن میکنی
پشت شیشه شهر سپیدپوش می شود
سرد
.
.
.
سردتر
_ریشه ام را می جوند
، خون شهر بند می آید_
دستان مرگ را در حقیقت من شسته اند،
لاجرم سبز خواهد شد!
در جشن کاجها
میانه ی غریب نتها و لبخندها
بوژنه ی طلایی رؤیا، بر لبهای خسته ی توست
اورشلیم
نبض زنده ی من
در شعله های منورا
تمااام تنگه های موسم زمستان را، کوچانده است..
2015
|