☆ صاحب نظران اینک خدایند ☆
صاحب نظران گر چه در این دار خدایند
در گور خویش همی گریه کنان در ته کارند
آنان که دنیایشان گشت روضه ی رضوان
تفاوت رهشان گشت ز دماوند تا قله ی تفتان
رخ گورشان بادیه ی بی آب و علف گشت
آنان که در این دار فردوس دیدند همه دشت
من مست جنوننم به جنون مجنون سوگند
من در پی فنونم به رموز گیو و فریدون سوگند
در راه شما نیست خدایی هر چه هست گدایی است
در شعر شما نیست وزنی هر چه هست آهنگ خطایی است
مشقت ها شد سهم این خلق در این دار مکافات
زین حجم رنج لبریز گشت فلک شد دار شکایات
رنج حد را باز گویند که حد خوران پست و خرابند
حد زنان مخمل نمایند و ز خود بی خود و مست شرابند
دیوانگی است - شراب ناخورده حد خورده ایم
ای ملت رکب خورده ما چه بد خورده ایم
از حالت انسانی با ناله نا خواسته برون گشتیم
ز دو رویی جبّه داران ز دین خسته و برون گشتیم
از پیر و جوان خوردیم از غفلت خود خوردیم
از دین شما خوردیم از حسرت خود خوردیم
ای صاحب جن و انس ای مالک جمال فرش
ای یکتا قدرت بی همتا ای قاضی عدل عرش
دیروز چنان کوفتند بر طبل دین آزادت
امروز خلق سوا گشت ز آیین آزادت
صاحب نظران اینک خدایند، در فکر عفو یا جزایند
در فرش عرش بپا کردند و بس حور ها براهند
زبیر بی باکانه می تازد بر آیین جهل مغروران
تا نشویم هرگز جزیی ز تبار و ایل مهجوران
●شاعر : محمدزبیر براهویی (میم دادخواه)
آبان ماه ۱۳۹۸ خورشیدی
(با عرض سلام و ادب و احترام خدمت اساتید عزیز انجمن شعر ناب امید وارم این حقیر رو بابت غیبت طولانی عفو کنید و از بنده رنجیده خاطر نشید
با سپاس فراوان
)
شاعرانههایتان ماندگار