سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        ردّ زخمها

        شعری از

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        از دفتر تعلیمی+اجتماعی+آیینی نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۸ آذر ۱۳۹۸ ۱۶:۳۷ شماره ثبت ۷۹۱۷۷
          بازدید : ۱۲۸۴   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        سه کوتاه:
        ۱
        در عصرِ ارتباطات،
        پراندند، نِتِ نُت و آوازمان را؛
        تا سازِ فریادمان،
        در سلّول‌های اندیشه‌مان،
        به سکوتی انفرادی بنشیند؛
        و با حسّی غریب،
        در سَرای بغض،
        غم‌سُرای درد باشد؛
        غافلند گویا؛
        که باز هم،
        انتقالِ پیام ممکن هست،
        با گیرنده‌ی دل؛
        و رابطِ رگ‌هایمان!
        ۲
        با تخریبِ بامِ آرزوهایمان،
        دانه دانه،
        دلخوشی‌هایمان را،
        ریختند در دامِ نیرنگشان؛
        امّا،
        چه واهمه؟
        وقتی عاطفه،
        می‌بارد از نای احساسمان؛
        و پرواز می‌دهد،
        رویایمان را،
        تا دلِ دیوانگی‌های مدام؟!
        .
        .
        .
        نیست ما را،
        ترسی از دام!
        ۳
        شاید بشود،
        با آبِ عاطفه‌ای گرم،
        ردّ پاهایی،
        که لگدمال کردند،
        زمینِ دلمان را،
        پاک نمود؛
        امّا،
        ردّ زخم‌هایی را،
        که میخکوب کردند،
        بر اندامِ احساسمان،
        هرگز نمی‌توان زدود!
        زهرا حکیمی بافقی، اواخر آبان ۹۸.
        ***
        ***
        پ. ن:

        خرمنی،
        از وعده‌های پوچ و هیچت،
        جمع شد؛
        هیچ‌کس، 
        آیا چو تو، 
        وعده،
        به بی‌جا می‌دهد؟
        زهرا حکیمی بافقی، بیتی از غزل ۱۱۵، کتاب آوای احساس.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۸۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)

        ،

        سیّدمحمّدرضالاهیجی(ساکُوتی)

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        آراز نامی

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        محمد باقر انصاری دزفولی

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        قانع تهرانی

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        اکرم بهرامچی

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        ولی اله بایبوردی

        ،

        شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

        ،

        سیدعلمدارابوطالبی نژاد

        ،

        حسن مصطفایی دهنوی

        ،

        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد

        ،

        اصغر محمودی( مور )

        ،

        جواد رفیعی (جواد)

        ،

        علی برهانی(دود)

        ،

        شعله(م جلیلی)

        ،

        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)

        ،

        برین بهار

        ،

        مهدی تنهائی

        ،

        محمد علی سلیمانی مقدم

        ،

        محمد خسروی فرد

        ،

        مجید ساری

        ،

        پژمان بدری

        ،

        نرگس فتحی زاده(موژان)

        ،

        بتول رجائی علیشاهدانی(صنم)

        ،

        کبری یوسفی

        ،

        لیلا دهقانی

        ،

        عباس ترکاشوند(عارف)

        ،

        مجید آبسالان

        ،

        سید محمد حسین شرافت مولا

        ،

        اعظم قارلقی

        ،

        صمد نجفی ( فتاحی )

        ،

        علی ناصری(عین)

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        م فریاد(محمدرضا زارع)

        ،

        معصومه فیروزی کریانی

        ،

        محمد خسروبیگی

        ،

        محمدزبیر براهویی (میم دادخواه)

        ،

        علی معصومی

        ،

        منوچهر فتیان پور (راد)

        ،

        سید امین موسوی نژاد (شیفته)

        ،

        محمدامین آقایی

        ،

        شهرام مودب

        ،

        حجت عباسی حاجی فیروز

        ،

        بهرام معینی (داریان)

        ،

        حسین شفیعی بيدگلی

        ،

        بهروز دارابی

        ،

        علیرضا ناظمی ناظم

        ،

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ،

        مینا یارعلی زاده

        ،

        عبدالامیر الهی(مسکین)

        ،

        آرش زارع دوست

        ،

        سامره حاجیان(مهربانی)

        ،

        امین فرومدی

        ،

        میناجونبخش

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        نیاز ناطق

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        روح اله سلیمی ناحیه

        ،

        علی احمدی( امین)

        ،

        ابراهیم کریمی (ایبو)

        ،

        مهدیس رحمانی

        ،

        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        ،

        مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)

        ،

        تکتم حسین زاده

        ،

        وحید محبی

        ،

        شاهزاده خانوم

        ،

        وجیهه رستگاری گل سرخ

        ،

        رویا ادیب (نازبانو)

        ،

        علیرضا شفیعی

        ،

        علی مزینانی عسکری

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        سید محمدرضا لاهیجی

        ،

        آرش براتی

        ،

        احسان کریمیان علی آبادی

        ،

        زلیخا رامیار،امید سحر

        ،

        رحیم فخوری

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2