يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر کبرا مینائی جاوید(مینا)
آخرین اشعار ناب کبرا مینائی جاوید(مینا)
|
نبودنت
جنگ جهانیست
که این بار از جان زنی که منم
شروع شد
این را وقتی فهمیدم
که دکتر ها
به دلتنگی
میگفتند
"حمله قلبی"
. اما...
دکتر ها چه می دانستند
من فقط می خواهم زنده بمانم
تا آمدن تو...
دیگران چه می دانستند
که من در این دلتنگیِ ممتد
بیرون می آیم
که تو را ببینم رو به رویم ایستاده ایی...
کسی چه می دانست
این تنِ خسته که از خطِ عبور قطار ها گذشته است
تنها می خواهد برود،
به کجایش را اما
نمی داند...
،" دکترمگر می دانست؟؟
"دنیا مگر می دانست ..؟
پاییز مگر می دانست ..؟
خودت مگر می دانستی ..؟"
،
-از بحث دور نمانیم
بـاران هــم مــی بارید...
دلتنگم ...
نمی آیی؟؟؟؟
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود