سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 دی 1403
    29 جمادى الثانية 1446
      Sunday 29 Dec 2024

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۹ دی

        تا غروب

        شعری از

        محمد ترکمان(پژواره)

        از دفتر تا غروب . . . نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۸ ۲۲:۲۶ شماره ثبت ۷۷۶۱۴
          بازدید : ۱۱۹۸   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه


        تا فاصله هست، حوصله ی هیچ
        آغوشی را ندارم برای شنیدن حرف مفت
        نه هیچ گوشی را...!
        =  =  =  =
        حال دنیا
        سحری خوب شود اگر آشوب درد ها
        تا همیشه سرکوب!
        قلم را دیگر مرخص می کنم و - بی غم -
        با دلم آسوده غروب...
        =  =  =  =
         مجتبی شفیعی (شاهرخ) عزیز با جان دل دوستت دارم شاعر درد های پنهان که عیان شوند اگر، زمین خاکستر می شود و زمان، آخر!
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۱۶:۱۴
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و موثر بود
        مبین مشکلات جامعه خندانک
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ ۰۸:۲۵
        درود ارجمند استاد خندانک

        قلمتان نویسای مهربانی‌ها خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ ۱۸:۱۴
        سروبلند ید در قاب شعرها ....استوار وباصلابت استاد بزرگوارم خندانک
        عليرضا حكيم
        دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸ ۰۰:۳۹
        درودها بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۰۹:۱۷
        سلام استاد گرامی
        بداهه ای ناقابل تقدیم شما
        عارفانه
        اگر دل می برم دلبر کجایی
        ببا درمان بکن دل را به آنی
        کنم جان را نثارت یار جانی
        ببا پیشم به آنی تا بمانی
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶
        با سلام
        یادمه وقتی دیگر هم اینقدر شاد شدم و ان زمانی بود که اسمم را در صفحه ی روزنامه مابین قبول شدگان کنکور دیدم‌...خیلی گذشته تا اسمم را زیر شعر استادی چون شما دید م.و همان اندازه خوشحال شدم.
        ........
        اهنگ شعر سپید را از شعارتان اموختم و صنایع ایهام و ایجاز ی که بکار میبرید معرکه است ...لذا بدانید همیشه به وجود شما و اشعارتان افتخار میکنم.و ممنون محبت های شما هستم برای همیشه
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ ۱۸:۱۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۱۷:۵۱
        درودتان جناب ترکمان گرامی قدر
        بسیار نیک و شعری پیشین نیز..
        خرسندم پس از مدتها از قلم شما میخوانم..
        سپیدی چونان همیشه رسا و حائز ارزش بود
        و پیوستش نیز یادی مهرافزاست از شاعر ورجاوند و گران اندیشمان..

        درود بر شما
        و تقدیم مهر
        محمد ترکمان(پژواره)
        شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۱۸:۵۷


        ... سلام
        باری با دل جان از همه شما عزیزان حاضر ممنوم
        و آقا مجتبی کاری نکردم گرامی وظیفه دل است و ارزش نهادن به مردی که ارزش را برای من قایل می داند و برای تماشا، نگاره هایم را قابل...

        باری وقتی دلِ عاشقانه نیست و نه عمری برای عاشقی، نداشته مزارت را باید فروخت و پس از تسویه ی حساب کفن و دفن و روضه،
        قایقی شکسته خرید و به حقایق رسید... حقایقی که قامتم
        زیر آن دیگر الف نمی شود از دوش تا رها کنم و مهر حلال و جانم آزاد...

        ... در هر آدیس آبابای دنیا گویی درد ها را
        تمام برای من عقد کرده اند و
        در جزایر قناری، نامردی را
        همه برای جغدی سیاه و
        دست آموز !

        پ.....
        محمد ترکمان(پژواره)
        محمد ترکمان(پژواره)
        دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸ ۱۷:۵۰

        قبلا از تمام شما عزیزان حاضر تشکر کرده ام...
        مجددا از بودن تان ممنونم...

        ... در این

        عصر سرد

        " با درد "

        فریاد مرا

        کدام مرد

        درک

        می کند؟

        سکوتم را
        و کدام

        مرد، درد!

        * * * *

        - پژواره -
        ارسال پاسخ
        ولی اله بایبوردی
        شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۸ ۲۰:۴۷
        سلام و درودها
        استاد ترکمان عزیز
        دستمریزاد و دلنمیراد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        اعظم قارلقی
        يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ ۰۱:۱۸
        سلام و درود خندانک
        خندانک
        همایون فتاح(رند)
        يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ ۰۵:۰۷
        باشکوه دیدمت بدین سروده خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عنایت الله  ایرانمنش ( م تکخال )
        يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ ۱۹:۲۱
        سلام و درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
        پیروز و سرافراز باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ ۲۰:۲۱

        سلام حضرت دوست

        خود میدانی که چه قدر دارمت دوست
        عزیز دلم محمد اگر با شش هفت سال فاصله سنی حق داشته باشم با نام کوچکت بخوانم ‼
        زبان شعریت را بسیار دوست دارم و غبطه…..

        صلابت و چینش واژه ها ….. که نیازی به تعریف و تمجید این کمترین ندارد که بماند …
        اما شعری را که الان خواندم بعید میدانم که خود شما هم اعتقادی به نتیجه گیری آن داشته باشید
        _______
        به گناهی که تماشای گل روی تو بود
        خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟
        ______
        فرموده اید :
        {تا فاصله هست، حوصله ی هیچ
        آغوشی را ندارم برای شنیدن حرف مفت
        نه هیچ گوشی را...!}
        = = = = تا اینجا درست
        {حال دنیا
        سحری خوب شود اگر آشوب درد ها
        تا همیشه سرکوب!}

        باز هم تا اینجا درست

        {قلم را دیگر مرخص می کنم و - بی غم -
        با دلم آسوده غروب...}
        = = = =

        رسیدیم به اصل قضیه :

        فاصله را شناختید ، درد را شناختتید ......
        درمانش را حواله کردید به ترخیص قلم و بی غم و آسوده غروب ‼
        عجبا ، عجبا ......
        عجب است از شاعری که من میشناسم چنین محتاط ‼….
        خاکسترتن شاعرانی چون میرزاده عشقی و فرخی یزدی و …… هزاران آزادی خواهان مبارز را که به باد فنا …
        ای دریغ ‼
        سخن من بشنو از دولب دوخته ام ….
        …………
        …………
        بعد از این از غم تو خاک به سر خواهم کرد
        خاک اندر سر و زین شهر سفر خواهم کرد

        قصه هجر تورا با همه کس خواهـــــم گفت
        عالمی را زجفای تو خبــــر خواهـــــم کرد

        قصه هجر تو را گــــر که به کـــوه آغازم
        چشمه خون زدل سنگ به در خــواهم کرد

        دور چرا ….
        نزدیکتر شویم :


        پاییز بی‌کسی نفسم را گرفته است
        بغضی گلوگه جرسم را گرفته است

        دیگر بس است هرچه دوپهلو سروده‌ام
        من ریزه‌خوار سفره ناکس نبوده‌ام
        ……….
        ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم
        تیغ زبان، بُرنده‌تر از تیــــــــغ خنجــــــــــــر است

        از من مخواه شعرِ تر، ای بی‌خبر ز درد!
        شعری که خــووووون از آن نچکد ننــــــگ دفتــــــــر است!

        عزت زیاد سر ورم .
        محمد ترکمان(پژواره)
        محمد ترکمان(پژواره)
        دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸ ۱۷:۴۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رسول رشیدی راد(مجتبی)
        دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸ ۱۰:۴۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸ ۱۸:۴۵
        سلام.....بسیار زیبا بودبزرگوار خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1