سه شنبه ۲۹ آبان
|
دفاتر شعر بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
آخرین اشعار ناب بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
|
دل من
دل من دست بجنبان که مسافر شده ای
همسفر با دو سه تا مرغ مهاجر شده ای
تو در این شهر دگر ماندت آزردگی ست
غرق در همهمه ی آهی و صابر شده ای
تا به کی زخمه و نیرنگ نصیبت باشد
همه شمشیر به دستند و تو غافر شده ای
خوب دانی نشود خار بیابان، سمنی
تو که زیبا سمنی اینهمه وافر شده ای
من که از دست تو انگشت نمای شهرم
در پس کوچه ی بن بست، تو عابر شده ای
گرچه خون خوردن من عادت دیرین باشد
در غزل چینی ِ احساس، تو ماهر شده ای
ذات آیینه ای ات از غم اغیار کبود
حیف! افسرده ی این نغمه ی ظاهر شده ای
"صنما" روحی و بر ساحت جان فرماندار
نکند باز به یک وسوسه کافِر شده ای
بنگر دل، که دگر ذهن من از هم پاشید
باز از بانگ سکوتی که تو ناظر شده ای
بتول رجائی علیشاهدانی
۴ مهر ماه ۱۳۹۸
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد .، بسيار زيبا نقد فرموديد .، ممنون ميشم شعرهاي حقير را هم نقد کنيد . البته به تازگي وارد سايت شدم و شعرام را ثبت ميکنم .، 🙏🏻 | |
|
درود و عرض ادب استاد محترم سپاس گزارم از لطف تون سپاس بابت راهنمایی های ارزشمندتان ویرایش نهایی تقدیم شما می گردد
دل من! دست بجنبان که مسافر شده ای به گمانم که پرستوی مهاجر شده ای
تا به کی زخمه و نیرنگ نصیب تو شود همه شمشیر به دستند و تو غافر شده ای
ای که در شهر دگر ماندنت آزردگی است غرق در همهمه ی آهی و صابر شده ای
دل من! ترس من این است به مسلخ بروی سببش بانگ سکوتی است که ناظر شده ای
ذات آیینه ای ات از غم اغیار کبود! باز مسموم همین سربی خاطر شده ای
دل ویران شده ی من، تو که آباد بُدی باز دلتنگ همان کوچه و عابر شده ای؟!
فاصله، زخم عمیقی ست به جانت، صنما! چه به کتمانیِ این فاصله ماهر شده ای!
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و جالب بود
مزین به نقد نافذ استاد اقتداری عزیز