سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 27 فروردين 1404
    18 شوال 1446
      Wednesday 16 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        چهارشنبه ۲۷ فروردين

        نسلی که سوخت

        شعری از

        مالک گرانمایه

        از دفتر نسلی که سوخت نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۸ ۱۱:۲۴ شماره ثبت ۷۶۸۸۴
          بازدید : ۳۶۵   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مالک گرانمایه

        ای که هر لحظه با من و بی من
        پر کن از من تو را که تا تو شوم
        پیک بالا ببر به کامم ریز
        از خودم دور کن که تا تو روم
        ای چو من خسته از نبودن ها
        سالهایی مدام سر کردیم
        با هم از انقلاب سر رفتیم
        دهه ی شصت را گذر کردیم
        سالهای تباه جنگ شدیم
        کودکی با تفنگ چوبی و تانک
        مشقمان شد حسین فهمیده
        مشتمان شد شعار و شیون و بانگ
        موشک کاغذی شدیم لای کتاب
        نامه های یواشکی خواندیم
        آرزویی محال بود اما
        کاش در آن زمانه میماندیم
        در عراق و شلمچه جنگیدیم
        صلح کردیم باز قبل از ظهر
        سال هفتاد با معلم دینی
        پی احکام و دین و  مسجد و مهر
        نسلی از کوچه های ویرانی
        نسلی از دود و آتش و خون بود
        سوخت این نسل در سیاست و شک
        به شعور و ترانه مضنون بود
        سرب شد با ستاره های ابی
        بوی گندم فقط به شعر شنید
        یاور مومنی در این وادی
        طی این سالها ندید و ندید و ندید
        سالهایی که شعر می بارید
        با فروغ ازدواج میکردیم
        شاملو را به قهر می بستیم
        از لجش آیدا طلاق می دادیم
        قد کشید این درخت آزادی
        چه تنومند سر به بالا داشت
        دهه ، هشتاد بود و تب میکرد
        در دلش حس عاشقی برداشت
        معترض بود چون که میفهمید
        این گلستان چه خشک و پژمرده
        شاخه های جوان آزادی
        بر نیاورده سر ، زمین خورده
        از خدا داشت گم میشد
        در پی انتقام از زن بود
        در اسید صورت تو را حل کرد
        گردنم زیر یوغ او خم بود
        پای من بسته دست تو زنجیر
        با هم از ظلم ها سفر کردیم
        شب تاریک و بیم از امواج
        چوب بر سر الف خطر کردیم
        شعر ما اعتراض شد و شعار
        معنی از شعر ها کم کردیم
        سر تعظیم رو به آزادی
        رو به سوی  ترانه خم کردیم

         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ۱۰:۴۴
        به شعر ناب خوش آمدید خندانک خندانک خندانک
        مالک گرانمایه
        مالک گرانمایه
        يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ۱۲:۲۳
        درود بر استاد ارجمند
        ارسال پاسخ
        سعید فلاحی
        يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ۰۴:۳۰
        خندانک
        سعید فلاحی
        يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ۰۴:۳۰
        خندانک
        سعید فلاحی
        يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ۰۴:۳۰
        هنرمند ارجمند
        سروده ی زیبایتان در خور تحسین و تقدیر است
        احسنت خندانک خندانک خندانک

        پاینده بمانید در پناه یزدان پاک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        رسول رشیدی راد(مجتبی)
        يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ۰۹:۵۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مالک گرانمایه
        مالک گرانمایه
        يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ۱۲:۲۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مالک گرانمایه
        يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ۱۲:۲۳
        ارادتمندم استاد
        مالک گرانمایه
        يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ۱۲:۲۴
        ممنون
        منوچهر منوچهری (بیدل)
        يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ۱۵:۵۵
        بسیار زیبا ممنونم دم شما گرم احسنت لذت بردم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مالک گرانمایه
        مالک گرانمایه
        دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ ۱۴:۰۰
        لطف دارید
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ ۰۱:۰۴
        درودتان
        خندانک خندانک خندانک
        مالک گرانمایه
        مالک گرانمایه
        دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ ۱۳:۵۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد ( مسعود م )
        دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ ۱۴:۰۹
        سلام :
        ______________ . خندانک

        درود جناب گرانمایه گرامی
        شعر زیبایی است با مضمونی خوب
        ظاهرن این نوع سروده را پست مدرن مینامند
        با نادیده گرفتن بعض کاستی ها در کل زیباست
        مالک گرانمایه
        مالک گرانمایه
        دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ ۱۳:۵۵
        درود . سبک شعر پست مدرن هست و متشکر از نقدتان
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ ۲۲:۱۹
        شرمنده علاوه بر شعر بینظیر است ولی از لحاظ روند طی زمان خاص نمیتوان پست مدرن گفت چرا پست مدرن دو موضوع در مفهومی مجزا از قدیم و امروز ترکیب میشوند .حیفه این شعر رواییه عالی را پست مدرن بگوییم
        مالک گرانمایه
        مالک گرانمایه
        دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ ۲۳:۰۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۸ ۰۲:۳۳
        خندانک خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        سه شنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۸ ۲۰:۳۶
        درود بزرگوار
        زیبا سرودید
        خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ۱۵:۳۰
        فوق العاده زیبا بود 👏👏👏
        مالک گرانمایه
        مالک گرانمایه
        دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ ۱۴:۰۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        آذر دخت

        روزگاریست که در میخانه خدمت میکنم ااا در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
        سیده نسترن طالب زاده

        د ساربانا بار بگشا ز اشتران ااا شهر تبریزست و کوی دلستان ااا درودی دگربار سرکارخانم دکتر حسین زاده شهدخت ادب و عرفان و تعالی ااا اشعلری برگزیده از دیوان استاد بهار بود تقدیم حضور یازان و دوستات ااا دور است از ادب کمترین ااا طعنه و ایذا در محضر سروران عالی قدر ااا ژرف بود ابیات در نگاهم همین ااا با مهر بی مر
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        من متعجبم سلام بانو دکتر طالب زاده نمی دانم سلام و احوال پرستی تان بامن کجا و شعر طعنه دار زهرآگینِ فرومایه خواندن دوستان من یا من کجا ااا خب کدام یک را باور کنم ممنونم از فیض نصایح ملوکانه ی شما بانو واقعا نواختی مان آه و بدرود
        سیده نسترن طالب زاده

        ر مگیر از فرومایگان دوستان اااا که حنظل نکارند در بوستان اااا که ذات نکو آید از خانمان ااا چنان آب نیکو که از اسمان اااا درودتان بانوی معززنیمه شب بهارانه نیکوو بکام
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        هاتفِ جانم صبا گوی ز دلبر خبر ااا عشق بیاوَر مرا اوست نَفَس را اثر ااا سلام شب و روزگارهمگی خوش بداهه بدرود ااا ر

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2