سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        رویای کوه زیتون

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر "مِرلــــــــــــــــــــــوهای کاغذی" نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۷ تير ۱۳۹۸ ۲۳:۴۸ شماره ثبت ۷۴۹۸۳
          بازدید : ۷۵۲   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        بر عرشه ی سپید شانه هایت
        ، پرندگان کوچک  دریایی آرمیده اند..
        غرق در انگبین و ترانه
        دلم میسوزد
        برای صخره های برفین مست،
        در تاب وحشی آفتاب

        و  بغضی  که  برایش
        جز در انبیق گرم لبهایم
        مفری نیست...

        آه، میدانم
        که پرگو و پرگمانند
         سیاه سایه های پر گره
        در  عطرهای غوغاگر قبیله ی دلم
        در این  تناسخ موزون
         این آواهای باکره
        آنسان قوای بردگی شان از چه روست
        .
        .
        .

         در لبخندت
        میان گریبان شاعرانگی اقیانوس
        بدعت مهجور جاودانگیست
        و پیامبران بنی اسرائیل
        با چنگ و نی
        تا جلگه ی تبدار تنم
        به زیر می آیند

        دلم میسوزد
        برای شرابه های پیشانی تازه مسلمانت
        در بندرگاه بوسه و موج
        آنگاه که گویی وادی رامون
        نزهت طوفانهای چابک  آرزومندیست
        تو هستی و
        درد میکشد، هنوز
        آهویی زرین در من
        ، با بیم زادن در بیشه ی عور

        درد میکشد
        مکاشفه ی گیسوانم
        تقدس   رگ هایم
        معاشقه ی دهانم،،،
        و دلت  میسوزد، از زخمهای باز سینه ام
        بی آنکه بدانی
        الهگان مبعوث باورم
        چقدر به قیمومیت   آغوش تو محتاجند
        و معابد چشمانم
         که قوهای سیاه مهاجر شرقند..


        .
        .
        .

        سوسن دشتهای شارونم
        ای سلیمان زیبا!
        تدهینم کن،
        به آبستان های عهد
         در شمالی ترین دیرهای دور

        با من بیا!
        تا رویای کوه زیتون
        ای یشمشامه ی نبض
        آیا تو ترجمان این  فاصله ها را نمی دانی!؟
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3