ساده میگویم بدانی ای که هستی بی هنر
فرق باشد بین آهن پاره و تندیس زر
قدر مروارید را دریا دلان دانسته اند
تو بمان نزدیک ساحل لحظه لحظه تشنه تر
یاد دارم لحظه ای استاد گفتش بر مرید
خوش به حال آشنا و محرم خیر البشر
نقش را نقاش با دستان خالق میکشد
لا هو ، الا هو ، مهریست بر خلق اثر
روز دیدار هنرمندان کتابت گشته است
بل هو فی لوح محفوظ انت لا تدری بصر
گچدی بو دوران عمریم ، گورمدیم بیر خوش گونی
آلمادیم پروانه لردن ، بو گلستاننان خبر
بیت قبلی ترجمانش این بود در پارسی
تا شود معنا برای شاعر و صاحب نظر
رفت این دوران عمر و من ندیدم روز خوش
از گل و پروانه ها نگرفته بودم یک خبر
چشم را گریان کند این دفتر و کلک مجید
قدر شاعر را بدان در شهر خود ای رهگذر
در سرزمینی که محبوبیت ها فرق کند و جایگاه حقیقی یک شاعر در ساختن فرهنگ جامعه
به صورت مطلوب شناخته نشود ، اگر ارزشهای اخلاقی به فراموشی سپرده گردد
جای هیچ گله و شکایتی نیست . . .
شعری ناچیز تقدیم به تمام شاعران زیبا قلم این میهن عزیز و همه هموطنان فارسی زبان
در داخل و خارج از کشور که قلبهای زیبایشان برای این مرز و بوم میطپد
درود بر همه هموطنان عزیزم
زمستان 97
# باران
تقدیمی بسیار زیبا بود
مبارک صاحبان اثر باشد