جمعه ۲ آذر
به چه خوانم تو را شعری از مسیحا کیوان(اعتراض)
از دفتر دل نوشته نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۱ ۲۲:۱۳ شماره ثبت ۷۳۸۱
بازدید : ۶۱۱ | نظرات : ۰
|
دفاتر شعر مسیحا کیوان(اعتراض)
آخرین اشعار ناب مسیحا کیوان(اعتراض)
|
به چه خوانم تو را؟
به گل سرخی که پرپر گشته
به یکی تشنه به اب
به سرابی که حیران گشته
به چه خوانم تو را؟
به یکی ماهی سرخ بی تنگ
به اناری شیرین
که به صد دانه شده
به چه خوانم تو را؟
پر رنگین پرستوی سیاه
که به شوق بهار
پر گشاید به سراب
به چه خوانم تو را؟
به ترانه ای که نوازد بر گور
و گناهی که نکردیم هرگز
به گدایی که ندارد منزل
به چه خوانم ترا؟
به ستاره که نوازش کند دل ماه را در شب
و بسوزاند شب ارامش ماه
برود منزل خورشید به روز
و خیانت کند هر روز به ماه
به چه خوانم تو را؟
به شب اسایش مرگ
به گل سرخی که سپارند به طفل
به چه خوانم تورا
به چراغی که کند روشنگر گور
به صدای زیبا
که رسد از ته چاه
به چه خوانم تو را؟
به شقایق به نسیم که زند
نعره مستانه به باد
و کند رعد به پا
به چه خوانم تو را؟
به یکی موج بلند
که زند شلاق وجود
به تن ساحل نرم
وکند گور به گور
ماهی خسته تن زنده بگور
به چه خوانم تورا؟
ای نوازشگر جان
سر بکش روح تنم
تا رها سازی مرا
هر دم از غصه غم
و طبیبی بر بالین منی
زنده کن هر دم از بخت بدم
تن بیمار ودل خسته من
جان دهی در بدنم
که شوم گور به گور
همچو ان ماهی
خسته زنده بگور
به چه خوانم تو را؟
به شب وصل حصار
که به زندان خلد
بر صلیبم بکشی
جامه ام رنگین است
اشک وصل درنگهم
پروبالم بسته
خسته از شوق نسیم
به تفاصیل بهار
سر فرو را نده ام در جام تنم
جام من لبریز است
از تواضع از خشم
از شراب اشکم
دیده ام کور نبود کو دل کو پای
که روم سوی دگر
و زنم خنده مستانه سحر
که شوم از بندرها
و نوازش گر خشم
دل بساید چند
در تابوت سیاه
وغم فرو اید از فرش خیال
به شب یلدای که تمامی ندارد دیگر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.