پسرم گفت ننه برای من یار بگیر
بهر این دل غمینم تو غمخوار بگیر
شده سی سالم و من بی سرو سامان ماندم
از برای دل تنگم تو دلدار بگیر
پدرش گفت غمی نیست ای جان پدر
لیکن اول برو سری ز بازار بگیر
تو که بیکاری و کارت بجز الافی نیست
جای اینترنت و چت روم برو کار بگیر
که سوالی که بپرسد یک و یک دلدارت
از پی کار و حقوق و ارز و دلار بگیر.....
تا رسد ماشین و منزل که کجاها داری؟
بعد فرمان بدهد فلان جا تالار بگیر
گر توانی قدحت پر بکنی از وامی
فکر اقساط بلندش تو این بار بگیر
یار فرمان دهد ای شوی عزیز و خوبم
بهر مهریه ی من قصری چو قاجار بگیر
رخت و سرویس طلا و چمدانی از پول
بلیط ماه عسل را ماداگاسکار بگیر
تازه این قبل عروسیست بدهد بعد از آن
هر روز لیستکی شبیه طومار ......بگیر
بعد یک مدت مادام پیامک آید
بهر نوزاد گلم پوشک و شلوار بگیر
البته تا تو توانی که بگیری وامی
گویدت حق ملک الموت که قرار بگیر
حق دراین دور و زمان زندگی نوح کم است
شک داری برو تو سایت آمار بگیر
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود