دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر مرصاد رسولی(آسف)
آخرین اشعار ناب مرصاد رسولی(آسف)
|
پیش از تو یک انسان معمولی
با تو جهانش پر تَوَکُّل شد
رفتی ندیدی بعد تو این مرد
تنها رفیق دردش الکل شد
رفتی ندیدی عاقبت حوّا
آدم ز درد بی کسی مرده
بین بهشت و عاشقی مانده
با حسرت یک سیب ناخورده
دیوانه ای در کوچه های شهر
دیوانه ای با ماه درگیر است
با خاطراتت می شود دلخوش
در هر نفس با آه درگیر است
من با خدایم گفت و گو دارم
من با خداوند خود هم دردم
او سال ها دنبال انسان بود
من در پی ات یک عمر میگردم
تنها شدم در برزخی بی تو
تنها شدن گه عالمی دارد
در یک سقوط بی سر انجامی
کاین غصه ام دست که بسپارد
ماهم شدی مانند یک چشمه
دارم تو را اما ز تو دورم
من با خیالت زنده میمانم
میبینمت از دور مجبورم
|
نقدها و نظرات
|
از بنده نوازیتان کمال تشکر را دارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.