گر بخواهد جای کس باشد بهشت
بستگی دارد در این دنیا چه کشت
آن خدایِ مهربان ، گوید عیان
کا رنیکت ،می کند راهت بیان
گر تو گیری دست هر در مانده ای
دست تو گیرند گر ،وا مانده ای
یک معلم ، رهنمایِ زندگی است
کار خوبشِ ،راه و رسمِ بندگی است
آن پزشکی هم ،که تن سازد رها
در جدالِ رنج و دردِ مبتلا
توشه ای بهر جهان دیگر است
در بهشت کبریا ،خدمت سر است
آن کشاورزی که قوت ما بِکشت
کار نیکش می برد او را بهشت
گر رها یی فرد را، از درد و رنج
آن بهشت توست ،بالاتر زِ گنج
آن که خود سازد فدایِ دیگری
وا رها ند جانِ کَس ،یابد سَری
آن که در میهن ، فدا کاری کند
مردمان را در دفاع، یاری کند
آن که خود ، در آب افکندَ د، همی
تا رهاند آن غریقِ بی دمی
آن که روز و شب فداکاری کند
بهرِ رنج مردمان ، کاری کند
جای او باشد بهشتِ کبریا
وعده ی حق است و حرفِ انبیا
یا به دنیا ، گر کسی رنج آورد
نادرستی رو کند ، گنج آورد
مال و جان مردمان ، ضایع کند
جور و ظلم ظالمان ، شایع کند
آتش دوزخ بیابد آن جهان !
این چنین است آتش دوزخ، بدان!
گر بیندیشی تو بر " آتش نشان "
در درون دوزخی ، گردد روان
تا رهاند جان و مالِ مردمان
بین حدیث کاِر این مردم چه سان !
کی شود آسوده از رنجِ زمان
کس نداند جز خداوندِ جهان
زیبا و آموزنده بود