آكنده از تو عشقي ، ساده ب اخم و عشوه
دريا كجا ببينم ، شور تو صد به حجله
از سوي شرق و مغرب ، خورشيد تابناكان
برتابْ بر دل من ، باشي تو صد به حجله
ساقه ز ريشه بر برگ ، آبشخور حيات است
سيراب كن دلم را ، ساقي تو صد به حجله
هردم دلم دمادم ، ضرب تن تو سر زد
آشفته حال شد دل ، با من تو صد به حجله
مضطرّ اذ دعايم ، تا كه نشيني بر من
بر كوي انتظارم ، رو سر تو صد به حجله
دل خونم از شقاوت ، دل مهر از صداقت
عريان كنم دلم را ، دل شي تو صد به حجله
عاري ز هر سخن شو ، باري به مي روان شو
تاك زبان ما را ، مي ران تو صد به حجله
شاهد به بيت من شو ، سير و سلوك من شو
شهد نواي ما را ، شِكَّر تو صد به حجله
آتش ميان دستم ، نسرين صد پرم شد
صد گل ميان آتش ، شعله تو صد به حجله
ساره بِران ما را ، هاجر صفا و مروه
هجرت كنم من از دل ، سوي تو صد به حجله
قرباني صفايم ، تيغت بكش به نايم
نامم دگر ندانم ، نامي تو صد به حجله
قاري بخوان تو نامم ، من عالَمم بر آنم
سد بر جهان ببندم ، داني تو صد به حجله
راحيل عشق من شو ، يعقوب چشم بسته
موسي شدم به فرعون ، بازا تو صد به حجله
بازي بشو به اسما ، در زير بالت ارضي
شامت ببين ز روزي ، پر كش تو صد به حجله
بسیار زیبا بود