آخرین غروب امسالم
سبزی چراغ سهمم نیس
جای ثانیه شمار نوشت پی او
زندگی دست افسر ناشیس
مقصد من به سمت قبرستون
جای هر کی باید باشه خالیس
پشت شاسی بلندای چینی
قیمت چشم نخوردنم چنده
بچه از پشت دود میبینی
حال دنیای ما چقدر گنده
مثلمن پشت این چراغ موندی
فصل تو هم همیشه اسپنده
نقش میبنده با حباب وکف
روی شیشه یه هشت خوابیده
بینهایت فاصله ام از تو
سقف عشق رو سرم باریده
پاک میکنه سریع اون رو
دست اونی که صفر رو فهمید
خسته ام خسته ام از تقویم
خسته ام خسته تر از این تکرار
بسته دیگه شعر بامعنی
من دلم بند تنبونی میخواد
های عمو بیا سی دی چند
باز مهر سکوت بخور فرهاد
من دلم گرفته پاسوری
آس دل بکش برام رو کن
بی بی و شاه دل کنار هم
توی فالم بیا و جادوکن
دخترک بیا و با گلهات
گند دنیای ما رو خوشبو کن
ای بهار اگر توگل داری
دختر اینجاهمیشه گل داره
هیچ نیازی به بودنت نیست عید
وقتی چشمام نگاشو کم داره
چی میشد پشت این چراغ قرمز
یکی پیشش منو نگه داره