خدا را بدیدم نزد او دستبوس
برفتم لبم دست او داد بوس
یگفتم که بخشنده ی مهربان
ایا آنکه رانی سخن برزبان
تو ای صاحب ما و گردون سپهر
فروزنده ی ماه و ناهید و مهر
تو ای خالق هستی بی کران
تو آری همه نام نام آوران
همه جان و مالم فدای تو باد
جز این گر کنم این تن من مباد
به نزد شما پرسشی دارم ار
جوابش صلاح است گویی به فر
خدایا تو کیستی کجا یابمت
کجا می رود بنده ی نادمت
کجایی که آنجا طوافت کنم؟
کجا میتوانم صدایت کنم؟
تو در کعبه ای یا که در قلب من؟
گدای وطن یا خدای یمن؟
تو آنی که گویند فر و جلیل
ویا تکه سنگی به دست خلیل
ویا یاری کودکان یتیم
بگو که کجایی خدای هلیم
عتاب آمد از سوی پروردگار
که چندین چه گویی چنین نابکار
که گوید که من خفته در کعبه ام؟
که گوید که محتاج یک سجده ام؟
که گوید که خمس تو آن من است؟
نماز و ذکاتت از آن من است؟
مگر خود نگویم منم بی نیاز؟
چه حاجت مرا بر ذکات و نماز؟
چه حاجت مرا بر ریالی زتو
چه حاجت به دست ریالی تو
تو خواهی اگر من عبادت کنی
بباید که مادر عیادت کنی
بباید ببوسی تو پای پدر
بباید شوی پای او همسفر
بباید یتیمی نوازش کنی
بباید که خدمت به خلقم کنی
نمازت بپادار از بهر خود
نه از بهر حوری و شیر و نخود
بپرداز و پادار ذکات و نماز
اگر من ندارم بنده دارد نیاز
به شعرناب خیلی خوش آمدید
خوشاسعادت شما خدارا درخواب دیدن عالی و ارزشمند به قول نظامی گنجوی :
دیدخدارا که خدا دیدنی ست
دیدنی و دیدنی و دیدنی ست
بااحترام شعرتان محتوای بسیارزیبایی دارد ولی از لحاظ ساختار ویرایشی اساسی می خواهد
می توانید هر شعرتان را قبل از فرستادن به سایت به بخش مدیرمحترم ویرلستاری بفرستید تا با کیفیتی عالی و منسجم و معناپرور در صفحه سایت قرار گیرد .
سرافراز باشید و سعادتمند درپناه حق