--برزخ--
از نیل
تا بحر المیت
چقدر درد می کشد تاریخ
وقتی
تاول های خونین
شکوفه ی درخت معرفت می شود
باید رفت
برای دیدن
تارسیدن
به خلوتی دست و پا گیر
که پُراز
پروژه های ناتمام ضد بشریت است
بشریت
بازیچه ی اوهام
موجودیتی ناتمام !!!
که تمامیت اش
همیشه با نیمرخی کج ! قد می کشد...
لابد
سایه ی سیب تن ت
از نیمکره ی سوم هستی
حاجت نمازی بود
از بالا افتاده
در دامان سجاده
--
ناگهان
پیکره ی روح
چون رودی فرعی
آشوب های تنهایی اش را
درون رودی
که به دریا می رفت ...ریخت
--
سر زمین مقدس
از روح تهی شد
آقیانوس آرام خود را ٬ آرام در غُبارافکند
با کره ی سکوت
عروس آرام مرا
با وقار
به شکیبایی خواند
-که-
غصه نخورد
این بارهر چه خورشید تاریکتر شود
خدا
در جلجنا دیدنی تراست
/
/
اینبار
قول می دهند
برای عقد اختلاسی مضاعف
با اتوبوسی دوطبقه
در مزایده ای
ازپیش تعین شده
زودتر از
هیئات منصفه
به وعده ی "سیرین" اعتبارخواهد بخشید
--
اکو
با فریب نارسیس
خود هم
قربانی
ترفند صدا شد
عجب!
مراعات نظیری!
تا
در همهمه ای عاشقانه
جای خالی خدا را
بدون خونریزی
برنده اعلام نماید
--
قرن سلول های بنیادی
جنبش همجنس زایی
جهشی یکپارچه
با گزینش "شیشه ی من"*
از دامنه ی دانش هکر های محتکرگذشت
تجربه ها
رفلکس سوء هاضمه ای بد خیم
را موجب شد
که با شتک زدن به همدیگر
جای وضو را از ماموران تازکار باز یابتد
--
.تفکر!
فرایند هر دیتایی ست که نه مواد اولیه است و نه محصول ...تنها خط تولیدی ست که ورودی و خروجی آن رویکردی ست انسانما.... وقتی با وعده ی معجزه هم
تن به زاییدن نمی دهد.
فطیره می شود تن
خون پسر خدا مائده ی شام آخر
--
مصداقی از ارباب حلقه ها
با حضور هاتفی عضوگیرو خفت ساز
به میزان گوساله های آذینه ساز
--
دست یازیدن
به صندوق عهد
به درد تحمل داد
تا رمزگشایی دهگانه ... آسان شود
مثل کشته شدگان بردگان نیل...!....
...
مکاشفات کاتولیکها
اجابت عوام به گنگی
تا بینایی هم به معنای بصیرت
از آنها دریغ شود
---
تابوت عهد به نوشته اهل وصل ٬ صندوق عهد نام گرفت
از طالوت-تا داود ومعبد سلیمان
از فلسطین تا بابلیان و بعد از آن...خون و خونریزی
در معبد اورشلییم تا رسیدن به هیکل سلیمان....
عصا هارون لوح ده فرمان - ستاره پنجپر...واسطه برای جلال و جبروت پسرجلیلی...
به
معیار اسب تروا...
مریم به منزله ی رسول
عیسادر بطن تابوت
تیولی بنام معبد خدا
---
پای
تابوت تو
پای زرآغشنه به خون
معجزه
انحصاری
ازآموخنتن رمل و حساب صرافخانه های جهانی
لوحی بی جان
باز مانده ی تشریفات
تکرار ثنویت...تکرار
--
لابد
محتکرین
با سراسیمگی
ازآگاهی
محتویات و کلمات کهنه
خدایی را یافتند
متعهد به عصای سفید...
--
عینکی فرا افکن
مسلح
به زاویه ی انحراف
کمک می کرد!
به نگاه !
تا کادویی چند منظوره از صفحه ی حوادث
با پیچید گی دربغل٬
پنهان شود در جیب
تا به وقت فرمان
--
لابد
هنگام گریز ازمعنا
ایستادگی !
مصلحتی می شود
روی لبه ی تیغ ایمان
--
گسست تزلزل نگاه
به موازات مؤلفه ها
گزاره ی رسولی بود
برای شروع ابتلا
به شیزو فرنی
--
به حتم
عدم قطعیت !
مترادف شد! باهویت سازی
مفروض
به ذهنیت کیهانی
شمع های پیه سوزبسیج بغدادی
چهل دزد تک سوار شب کارون
--
به محض آنالیزلبخندم
زُلی... لیزری... تق زد
زیرطاق لب م
زرد٬ خندی فرا گرا
بی خیالی را
تزریق کرد
به حس شب ادراری ها...
--
حسی درونگرا
مثل پمادی
فکر اورا
به سرم هر چه که بود
مالیدرفت !
روح ِ ریق سگ من هم
بر بدنش ماسیده ماند !
--
عشق
با تفکری
میان دولب مبعوث
شهوت افسرده دل
عینتی شد مفروض
که ساختن دیوارحاشا
به استناد قیاس مع افارق
حوصله ای مضاعف می طلبد
تا
مشمول حکم ثانویه شود....
--
فکرم
به روایتی چالشگرانه
با تحلیلی پسا ماندن
گفت:
نتوان بست امید
شاید
در جدال
برای بودگی
مرده به دنیا آمده ام !
--
-که-
پاهای ام
بی خبراز مرگ
دوید...
تا سنگ تراشی
برای
پُروگوری تازه
--
کانون نگاه م
ذوق زده
زوم کرد
به قطعه ای
خارج از محدوده...
--
رفتنم تا
خرید نوبت ! در صفی از پیش قد کشیده.بدام افتاد..
تعقید!!
تکلیف حروله ای بود
برای جا به جایی بین دونقطه
تا معجزه ای دیگر...
البته نهایت تعقید
رسیدن بود
برای پُروژه ی مردگان بی مزار...تا زود تر از مرگ از خستگی ساقط شوند ..
--
ریزه خواری
گور کن با مشتی کافور
بی اعتنا
به حُرمت مرگ
گفت
این روزها
آنقدر مرده حیف و میل می شود
که خاک
کفن را
بدون تلقین می پذیرد
--
تلخ خندم
نرسیده بود به لب
که
همزاد منکر
برای کسب تنبجه نخست
سنگ را
به صورتم کوبید
--
برگه ی حوادث
با آیاتی کهنه
چسبید
به تابلو موقت !
--
من ماندم و کمی مرگ...
با قوزی شاخ مانند
موظف
به تتوکردن ابروی تتلو
برای برنزه کردن ... آسمان !...و شخم زدن پستان زمین!!
شعر بود! اگر چنین است صحبت هم می شود!
"شیشه من" : ظرفی حاوی غذا به عبارت تورات ....برای همراهان سرگرادن موسی در تابوت عهد که معجونی از عسل و...بوده است .
اما در مورد پیام ها و کامنت های ده ماه پیش و بحث ها ان تاریخ شما گرانقدر شعرتان را که ارسال کردید نظرات بعد از تایید شاعر را انتخاب نمودید که به صندوق تایید نظرات شما ارسال می شود دوست داشتید انرا تایید می کنید و به روی صفحه می رود دوست نداشتید ان هارا خودتان می توانید حذف بکنید درضمن این نظرات را تنها خودتان می بنید و در میزکاری شماست و هرگونه تعامل با ان به عهده شماست یا حق
موفق باشید