چهارشنبه ۳ بهمن
دل فروشی میکنم در جمع آدم واره ها شعری از محسن مهرپرور ( م مهر)
از دفتر مهر نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۲۶ شماره ثبت ۷۰۳۵
بازدید : ۷۳۷ | نظرات : ۷
|
دفاتر شعر محسن مهرپرور ( م مهر)
آخرین اشعار ناب محسن مهرپرور ( م مهر)
|
دل فروشی میکنم در شهر آدم واره ها
در هیاهوی خیابان ، بین آهن پاره ها
من قدم زار خیالم پهنه ی دلتنگی است
آسمانم را گرفته ،غرِّش طیاره ها
در کساد افتاده بازارغزل هایم ، عزیز
کس نمیگیرد سراغی ،از دل بیچاره ها
روزگارم بد شده ، قیمت ندارد عاشقی
دل فروشی میکنم در بستر بدکاره ها
دیگرعرفانی نمانده در شراب ساقیان
صوفیان را دیده ام درخلوت کاباره ها
آسمان روزی برایم عرصه ی پرواز بود
فصل گل بود و بهار و بلبل و آواز بود
تو فرشته بودی و وحی ات غزل هایی روان
من رسول آیه های مُنزَل ات بر جسم و جان
طعم لبهایم گس از اندیشه ی خامم نبود
چون تو شیرین بودی من هم شبیه خسروان
صافی آیینه بودی و صفای زندگی
با نگاه مهربانت بوسه هایت هم زمان
در غزل واره ی چشمانت حدیث عشق بود
گیسوانت مثنوی و ابروانت مفردان
دوره ی مستی به چشمی هم زدن بر باد شد
صد هزاران لعنتم بر باد بی رحم خزان
روزگاران سرگرانی کرد و دنیا باز ماند
روز و شب در حسرت آن نقطه ی آغاز ماند
من سفر کردم و غربت علَّت و تقصیر شد
نامه هایت کم شد و پیغام هایت دیر شد
فاصله از سردی احساس ما حاصل شد و
جاده های بی وفایی بین ما تکثیر شد
قلبم از آن بی قراری های اول دور شد
روز و حالم دسخوش بی رحمی تقدیر شد
کم کم امیدم به فصل خشکسالی ها رسید
خواب یوسف با فراوانی غم تعبیر شد
در خیابان های غربت دل فروشی میکنم
به گدایی محبت شغل من تفسیر شد
من اسیر سرزمین بی وفایی ها شدم
شاعری پیوسته با درد جدایی ها شدم
م مهرپرور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.