سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 3 بهمن 1403
    23 رجب 1446
      Wednesday 22 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

        چهارشنبه ۳ بهمن

        دل فروشی میکنم در جمع آدم واره ها

        شعری از

        محسن مهرپرور ( م مهر)

        از دفتر مهر نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۲۶ شماره ثبت ۷۰۳۵
          بازدید : ۷۳۷   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محسن مهرپرور ( م مهر)

        دل فروشی میکنم در شهر آدم واره ها
        در هیاهوی خیابان ، بین آهن پاره ها
        من قدم زار خیالم پهنه ی دلتنگی است
        آسمانم را گرفته ،غرِّش طیاره ها
        در کساد افتاده بازارغزل هایم ، عزیز
        کس نمیگیرد سراغی ،از دل بیچاره ها
        روزگارم بد شده ، قیمت ندارد عاشقی
        دل فروشی میکنم در بستر بدکاره ها
        دیگرعرفانی نمانده در شراب ساقیان
        صوفیان را دیده ام درخلوت کاباره ها
        آسمان روزی برایم عرصه ی پرواز بود
        فصل گل بود و بهار و بلبل و آواز بود
        تو فرشته بودی و وحی ات غزل هایی روان
        من رسول آیه های مُنزَل ات بر جسم و جان
        طعم لبهایم گس از اندیشه ی خامم نبود
        چون تو شیرین بودی من هم شبیه خسروان
        صافی آیینه بودی و صفای زندگی
        با نگاه مهربانت بوسه هایت هم زمان
        در غزل واره ی چشمانت حدیث عشق بود
        گیسوانت مثنوی و ابروانت مفردان
        دوره ی مستی به چشمی هم زدن بر باد شد
        صد هزاران لعنتم بر باد بی رحم خزان
        روزگاران سرگرانی کرد و دنیا باز ماند
        روز و شب در حسرت آن نقطه ی آغاز ماند
        من سفر کردم و غربت علَّت و تقصیر شد
        نامه هایت کم شد و پیغام هایت دیر شد
        فاصله از سردی احساس ما حاصل شد و
        جاده های بی وفایی بین ما تکثیر شد
        قلبم از آن بی قراری های اول دور شد
        روز و حالم دسخوش بی رحمی تقدیر شد
        کم کم امیدم به فصل خشکسالی ها رسید
        خواب یوسف با فراوانی غم تعبیر شد
        در خیابان های غربت دل فروشی میکنم
        به گدایی محبت شغل من تفسیر شد
        من اسیر سرزمین بی وفایی ها شدم
        شاعری پیوسته با درد جدایی ها شدم
        م مهرپرور

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4