دوشنبه ۳ دی
ای عشق شعری از سعید کشاورزی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷ ۲۱:۴۶ شماره ثبت ۷۰۱۷۷
بازدید : ۴۲۲ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب سعید کشاورزی
|
ای عشق تو مرا یادی کن یا که فریاد بزن
از شفق تا به فلق ، بوسه ها بر رخ مهتاب بزن
دست در کمر آن صنم خوش قد و بالا بنما
تو از آن چشم خمارش، صد ساغر خوش رنگ بزن
من همه عمر که درگیر خمِ طره ی یارم بودم
تو تلافی کن و چنگی به سرِ زلفِ سیه فام اش زن
این چه جامی ایست چه باده یا که یاقوت مذاب
تو دمادم زِ لبش بوسه ی آبدار بزن
تو از آن دُرد که مانده به ته جامِ دلم
به خودِ ساقی ده تا کمی تلخ شود جام بر جام بزن
تو بشین با دل سنگ اش سخن از عشق بگو
یا نظر کن به گدای سر کویت یا که مرا سنگ بزن
آخ که دل در گروهِ خال سیاهت دادم
تو بیا رحمی کن و از آن نقطه مرا تیر بزن
این چه زخمی ایست ز تو در دل من شاهد من
از سر قهر شده ، نام مرا از ته دل داد بزن
این همه قول و سخن ، شعر و غزل در تو اثر هیچ نداشت
تو بیا از سر لطف ، با سخن تلخ مرا تیغ بزن
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود