دوشنبه ۵ آذر
خاطره شعری از سعید کشاورزی
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۸ ۱۶:۱۱ شماره ثبت ۷۶۰۱۱
بازدید : ۱۱۴۰ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب سعید کشاورزی
|
باز غم و دلتنگی و یاد تو در عمق وجود !
به شانه ام نهاده ام عشق تو را با این وجود !
رفتی و از تو و دلم ، نیست دگر نشانه ای !
برای عشق تو دگر نمانده است بهانه ای !
برای دردهای من تو مرحمی یا که غمی ؟
وگر برای من غمی ، وز تو شوم ترانه ای
وگر تو مرحمی عزیز ، بمن بده نشانه ای
این همه درد از کجاست ؟ از همه خاطرات تو !
برای این جدایی ها باز بساز خاطره ای !
وگر شوم فدای تو ، باز سکوت میکنم
جان به فدای جان تو ، به حرمت سکوت تو
سرو بلند ؛ وز غمت من شده ام همچو جوی
گریه کنان روانه ام با دل خون به پای تو
شب همه شب نشسته ام به عشق تو ماه من
بیا که روز همه روز در آتشم بی رخ تو
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ترانه زیبایی است