سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        او رفت ومن

        شعری از

        نیما ابراهیمی

        از دفتر فروش روح به نسیه نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷ ۰۰:۲۶ شماره ثبت ۷۰۱۱۷
          بازدید : ۱۰۲۰   |    نظرات : ۳۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نیما ابراهیمی

        او رفت و من در قاب عکسی دور بنشستم
        در هاله ای دور سرم از دود بنشستم
         
        با آرزوهایی به گور خوابیده جا ماندم
        او رفت و من در سوگ او در واژه ها ماندم
         
        در بهت خود در حالتی از خلسه جا خوردم
        اه .... بازهم از نارفیقی پشت پا خوردم
         
        من ماندم و این قصه های تلخ و تکراری :
        یک مرد بی اعصاب بد اخلاق سیگاری
         
        من ماندم و یک جای خالی از  افق تا مرگ
        من ماندم و آن نامه بدرود بی سر برگ :
         
        - " من می روم چون دست هایم را نمی گیری
        من می روم چون شب که می آیم خودت سیری
         
        من می روم چون شعرهایت رنگشان سرد است
        عادت کن از امشب به بعد سیگار نامرد است "
         
        حالا بیا تا من بگویم ... هیچ ... حسش نیست
        دیگر دلم را یاری تجدید قصش نیست
         
        وقتی خودش هم خوب می دانست نامرد است ....
        دیگر چه فرقی می کند این شامها سرد است
         
        هر نصفه شب درب اتاق خواب می بندم
        وقتی برهنه کوچه را تا صبح می گردم
         
        آغوش من بی تو پر از کابوس تنهاییست
        باید تورا پیدا کنم .. این کوچه ... اینجا نیست
         
        .....
        حتما در آغوش تو یک ولگرد خوابیده
        چشمان تو در فکر من تا صبح باریده
         
        شاید که جادوکرده روحت را ... چه می دانم
        در کوچه ها می گردمو هی ورد می خوانم
         
        اما تو در فکر منی بسیااااار غمگینی
        بر دوش تو دارد چنین افکار سنگینی
         
        آه این توهم های شیرین سخت بی پایست
        تو رفته ای با پای خود .... این نامه اینجا هست
         
        حالا به فرمان خودم : ... حاظر ! هدف  ! شلیک
        این مغز ، این هفتیر ، این خاموشی نزدیک
         
        تا من درون قاب عکسی دور بنشینم
        با یک ربان مشکی منفور بنشینم
         
        با آرزوهای به گور خوابیده خواهم خفت
        من قصه ات را با همه این سمت خواهم گفت
         
        آه این توهم های شیرین سخت بی پایست
        این مرد ، .. از پایان تلخ خویش بیزار است
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷ ۱۵:۲۷
        درود بزرگوار
        غمگین و زیبا بود خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷ ۰۱:۴۱
        درود
        لطف دارین
        سپاس
        ارسال پاسخ
        کبری یوسفی
        يکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷ ۰۳:۵۵
        سلام بزرگوار
        زیبا وقشنگ
        در پناه حق خندانک خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷ ۰۱:۴۱
        سلام
        لطف دارین
        سپاس
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        يکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷ ۰۸:۰۹
        سلام و عرض ادب
        بسیار زیبا و پر محتوا و تعابیر جالب
        احسنت
        خندانک خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷ ۰۱:۴۰
        سلام و سپاس از لطف شما
        ارسال پاسخ
        مجید شیاسی  مجید
        يکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷ ۰۹:۴۷
        سلام درود برشما بسیارزیبا
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷ ۰۱:۳۹
        لطف دارین سپاس
        ارسال پاسخ
        مریم محبوب
        يکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷ ۱۱:۲۷
        درود خندانک خندانک

        من ماندم و یک جای خالی از افق تا مرگ

        زیباست خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷ ۰۱:۳۹
        نظر لطف شماست بانو
        سپاس
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷ ۱۴:۱۱
        درودبرشما خندانک
        زیبابود خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷ ۰۱:۳۹
        لطف دارین سپاس
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        يکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷ ۱۴:۲۹
        درودتان جناب نیک طبع
        زیبااااااااا
        خندانک خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷ ۰۱:۳۸
        درود فراوان و سپاس
        ارسال پاسخ
        نیما ابراهیمی
        دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷ ۰۱:۰۱
        همراهان گرامی از نظرات شما و اینکه منت گذاشته و مطالعه کردید واقعا سپاسگذارم
        خندانک خندانک خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷ ۱۱:۴۹
        خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷ ۱۸:۵۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فروغ فرشیدفر
        جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۹۸ ۱۲:۴۹
        سلام ودرودجناب نیک طبع گرامی🌹
        شعر زیبابی بود.
        قصه پردازی و تصویرسازی زیبایی داشت.
        خوانش نامه معشوق در میانه شعر ایده بسیار جالب و دلنشینی بود.
        قلمتان سبز و پرتوان.
        🌹🌹🌹🌹🌹
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ ۲۰:۵۹
        سلام و درود بانوی گرامی
        ممنون بابت حسن نظر و دقتتان در خواندن شعر و حوصله در نوشتن نظر
        امیدوارم ایام به شادی بگذرانید و روزگارتان خوش باشد
        سپاس
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نادر اقبال
        شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ ۰۸:۵۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ ۲۰:۵۹
        سپاس
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نیما ابراهیمی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۱۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ ۱۲:۴۱
        من ماندم و این قصه های تلخ و تکراری :
        یک مرد بی اعصاب بد اخلاق سیگاری

        درود جناب نیک طبع
        من خیلی وقت ها داخل اشعارتون یک تناقض هایی میدیدم مثل صفحه شطرنج سیاه و سپید یک شاعر که در عین اینکه باید روحی لطیف داشته باشه از این بند خودشو رها کرده و خرق عادت کرده یاد شعر مهدی سهیلی افتادم در مورد دوستش که بهش خیانت شده بود ولی خوب اون جور دیگه و با لحنی خیلی تند خطاب میکرد زنی که در اغوش دیگر غرق شده و شعر شما حس تلخ جای خالی رو تداعی میکرد برام وقتی عطر یک نفر هنوز داخل خونه هست و مجبورید ازین عطر فرار کنید و تمام خاطراتی که برامون جا گذاشته یه چنین حسی به من القا شد باور نداشتن یک رفتن و جای خالی که درد میکنه در وجود و روح ادم
        در کل خلی زیبا بود
        نسبت به باقی اشعارتون این یکی و خیلی دوست داشتم خندانک خندانک خندانک
        به مهر بسرایید
        طوبی آهنگران
        دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۰۵
        سلام جناب نیک طبع شعر
        نو و سفید گانه ی زیبایی
        سرده اید دورود بر شما
        آرزو نامداری
        دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۸
        سلام جناب نیک طبع گرامی
        بسیار زیبا سرودید و درعین حال بسیار تلخ و غم انگیز شاد باشید بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۳۵
        با سلام وارادت
        بسیار بامعنا. شورانگیز وزیباسرودی بود
        موفق وپیروز باشید
        شاعر بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        طوبی آهنگران
        دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ ۱۸:۴۷
        خندانک
        مجتبی شهنی
        سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۴
        درود شاعر بزرگوار
        بسیار
        زیبا
        بود خندانک
        مجتبی شهنی
        سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۴
        خندانک خندانک خندانک
        سارا (س.سکوت)
        سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۷
        درود وسلام بر جناب نیک طبع
        بسیار زیبا سروده اید
        ماندگار وپیروز باشید خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7